«وقتی این افکار به سراغم میان مدام با خودم می گم خدایا این فکرارو ازم دور کن و به والدینم عمر با عزت بده، گاهی بی مقدمه این فکرها در مورد دوست و آشنا و همسایه به سرم میزنه و بعد اگر اتفاقی برای کسی رخ بده که قبلا من در مورد از دست دادنش فکر کردم به شدت به هم می ریزم و خیال می کنم من بودم که باعث مرگشون شدم. نوجوان که بودم خاله جوانم را از دست دادم. هنوز بابت این موضوع خودم را سرزنش می کنم چون چند روز قبلش موقع خواب بی اینکه دلیل خاصی داشته باشه فکر فوت خاله ام اومد تو ذهنم. در حال حاضر از خانواده دورم و مدام هراس دارم که اگر اتفاقی برای پدر و مادرم بیفته چیکار باید بکنم. کافیه زنگ بزنم و جواب تلفنم رو ندن تا دنیا برام سیاه بشه. مدام افکار منفی تو سرم درست میشه. این توضیحم بدم که من در یک خانواده ایده ال و در محیط بدون تنش و استرس بزرگ شدم. تا الان هیچ وقت هیچ اتفاق ناگواری برای اعضای خانواده م نیافتاده جز یک سال قبل که پدرم به خاطر افزایش فشار خون در خواب دچار یه حمله شد که خدا رو شکر به خیر گذشت. لطفا راهنماییم کنید که ایا این مساله از لحاظ روانپزشکی اختلال محسوب میشه وتا چه اندازه باید نگرانش باشم. و ایا باید تحت درمان قرار بگیرم یا رفعش راه حل اسونی داره. پیشاپیش از توجهتون سپاسگزارم.»
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
کنارآمدن با فقدان کسی یا چیزی که دوست دارید، از بزرگترین و پیچیده ترین چالشها در زندگی است. درد و غم از دست دادن میتواند بسیار عظیم و سنگین باشد. شما ممکن است انواع احساسات دشوار و غیرمنتظره را تجربه کنید، از شوک یا خشم گرفته تا بیاعتقادی، احساس گناه و اندوه عمیق. این اتفاق می تواند حتی بر سلامت جسم شما نیز تاثیر بگذارد، شما را دچار اختلال در تصمیم گیری، فکر کردن و خواب و بیداری کند.این رویدادها تا اندازه ای همه واکنشهایی عادی به فقدان یا از دست دادن کسی یا چیزی است که برای شما ارزشمند بوده اما اگر فکر کردن به از دست دادن عزیزان به دغدغه هر لحظه شما بدل شده است باید روش سالمی برای مقابله با آن بیابید.
دکترناناز پیرنیا متخصص رواندرمانی و روشهای مغز درمانی ساکن آمریکا در پاسخ به پرسش مطرح شده می گوید:
توانایی تحمل و قبول واقعیت و انعطاف پذیری در زندگی نشان دهنده استقامت،هوشیاری و توانایی ما انسانها در برابر رویدادهایی است که در زندگی رخ می دهد. هنگامی که با این افکار منفی و سخت مواجه می شوید مغز شما بصورت ناخودآگاه دو راه پیش رو خواهد داشت. اول پذیرش واقعیت با سرافرازی و عزت نفس و قدرت، و دومی پذیرش واقعیت بت عجز، اندوه و ناتوانی. بهتر است تلاش کنید مغزتان را مهیای پذیرفتن شیوه نخست کنید.
تا جایی که می توانید با عزیزانتان وقت صرف کنید. با آنها حرف بزنید. هر چه که دوست دارند را تا جایی که برایتان امکان پذیر است برایشان مهیا کنید و اجازه بدهید از بودنتان در کنار هم خاطرات و لحظاتی خوش ساخته شود. همیشه احساسات خود را به آنها ابراز کنید بگذارید از احساس شما به خودشان آگاه باشند. این باعث می شود شما هم کمتر افکار منفی به ذهنتان راه یابد و خیالتان راحت باشد هر کاری می توانستید برای آنها انجام داده اید و جلوی دریغ و افسوس را می گیرید. از طرف دیگر با خودتان تکرار کنید برخی اتفاق ها مثل از دست دادن عزیزان در کنترل شما نیست بنابراین باید از تک تک لحظات حضور آنها در کنارتان استفاده کنید.
متاسفانه اغلب ما با نگرانی و غصه خوردن برای اتفاقات رخ نداده که شاید در آینده رخ بدهد لذت بردن از لحظات حال را از دست می دهیم. از طرفی صحبت در مورد ترس ونگرانی و تفکرات منفی شما با همسر و نزدیکان و دوستانتان می تواند به بهبود احساسات شما کمک کند. ضمنا سعی کنید در کنار رسیدگی به همسر و خانواده و عزیزانتان، به برنامه های شخصی خود هم برسید. ورزش، مطالعه، مدیتیشن و هرچیز دیگری که از آن لدت می برید را فراموش نکنید. موفق باشید»
برای ارسال سوالات خود یکی از این روشها را استفاده کنید:
ایمیل به [email protected]
ارسال به تلگرام به آدرس @shomairanwire