به نظر میرسد با انتصاب جان بولتون سفیر اسبق ایالات متحده در سازمان ملل و هم چنین معاون وزیر خارجه دوران ریاست جمهوری جورج بوش به سمت مشاور امنیت ملی امریکا، خروج ایالات متحده امریکا از برجام جدی تر شده است. بولتون از نو محافظه کاران هوادار حمله به عراق و از مخالفان سرسخت توافق هستهای با تهران است. او یکی از رادیکال ترین چهرههای جمهوری خواهان است که مدافع برخورد نظامی با کره شمالی و ایران بوده و اگر جمهوری خواهان به طور کلی توان نظامی امریکا را یکی از مهمترین ابزارهای سیاست خارجی ایالات متحده در پی گیری اهداف سیاست خارجی میدانند او به تنهایی به اندازه همه جمهوری خواهان بر استفاده از توان نظامی امریکا در صورت لزوم تاکید دارد. با این انتصاب هم برای تروئیکای اروپایی و هم برای جمهوری اسلامی روشن شده است که دو راه بیشتر پیش روی تهران نیست یا تغیر رفتار یا تغیر رژیم. گزینه سومی وجود ندارد و اگر هم وجود داشته باشد خارج از این دو نیست بلکه میتواند ترکیبی از این دو باشد. ترکیبی که میتوان آن را در بیانیه ۱۵ تن از فعالان سیاسی و مدنی مخالف جمهوری اسلامی مشاهده کرد. بیانیهای که خواهان برگزاری رفراندوم به منظور گذار از جمهوری اسلامی به نظامی سکولار دموکرات زیر نظر سازمان ملل است.
به نظر میرسد بر خلاف رهبران جمهوری اسلامی و اصلاح طلبان، رئیس جمهور امریکا و مشاوران او به درستی پیام اعتراضات فراگیر اخیر دی ماه گذشته در ایران را درک کردهاند و درک این پیام هم در پیام بی سابقه نوروزی دو نالد ترامپ و حمله شدید به سپاه پاسداران متجلی بود و هم در انتصاب بولتون به سمت مشاور امنیت ملی امریکا قابل رویت است.
پس از این انتصاب بسیاری از گزارشهای منتشر شده در این باره در رسانههای فارسی زبان داخل وخارج از کشور، تاکید زیادی بر روابط جان بولتون با سازمان مجاهدین خلق به صرف ایراد چند سخنرانی در میان اعضا و هوادارن این سازمان در پاریس کردهاند. نگارنده این سطور ضمن مخالفت شدید با ایدئو لوژی و سیاستهای سازمان مجاهدین بر این باور است که علی رغم ظلم هایی که نظام حاکم بر ایران در حق این جریان سیاسی و سایر مخالفان کرده است اما به هیچ وجه عمل جمهوری اسلامی مجوزی برای همدستی مجاهدین با دشمن متجاوز به خاک ما، صدام حسین نبوده است و من به صراحت اعلام میکنم علی رغم مخالفتم با جمهوری اسلامی در صورتی که مخیر باشم که یبن مجاهدین و جمهوری اسلامی دست به انتخاب بزنم نه تنها جمهوری اسلامی را انتخاب میکنم بلکه از این انتخاب به هر شکلی که لازم باشد دفاع نیز خواهم کرد.
ضمن اینکه از مظالم جمهوری اسلامی در حق اعضای زندانی سازمان مطلعم اما براین باورم که اشتباهات مکرر رهبران مجاهدین باعث شد تا این سازمان سیاسی که هواداران قابل اعتنایی در کشور داشت عملا به بیراهه برود و محبوبیت و حیثیت سیاسی خود را از دست بدهد. سازمان مجاهدین نه در داخل کشور پایگاهی دارد و نه در خارج از کشور و در میان گروههای مختلف اپوزسیون ایران هوادارنی دارد. نباید فراموش کنیم که همکاری ابوالحسن بنی صدر نخستن رئیس جمهور ایران با مسعود رجوی که پس از رخدادهای خرد اد ۶۰ با هم از ایران خارج شدندکوتاه زمانی بیشتر طول نکشید، بنی صدر به حیات سیاسی خود ادامه داد اما مجاهدین از یک جریان سیاسی ریشه دار تبدیل به فرقهای شد که هم اعراب و هم ایالات متحده و هم جمهوری اسلامی با آنها بازی میکنند اما در واقعیت بازی سیاسی هیچ یک از آنان جایی ندارند.
سالهایی که سازمان در عراق فعالیت میکرده صدام سهمی از پول نفت عراق به آنها میداده است و آنها نیز در امور مختلف مشروع و نامشروع سرمایه گذاری کرده و از این مسیر به پولهای بادآوردهای دست پیدا کردند و سخنرانانی نیز چون چان بولتون، رودی جولیانی و برخی دگر از چهرههای جمهوری خواه را با این پولها به گرد هماییهای خود دعوت میکردند. این افراد هم پول میگرفتند هم حرفشان را میزدند و وسط مخالفتهایشان با جمهوری اسلامی تمجیدی هم از دعوت کنندگان میکردند.
اما این بدان معنی نیست که روابط ویژهای میان سازمان مجاهدین و جان بولتون وجود دارد. بولتون که از چهرههای با هوش سیاست خارجی امریکاست خود بیش از هر کسی به این امر واقف است که مجاهدین در ایران فاقد پایگاه اجتماعیاند موید این مطلب هم این است که بولتون، جولیانی و نه هیچ سیاستمدار امریکایی و حتی اروپایی در زمانی که پست دولتی داشتند از شرکت در گرد هماییهای مجاهدین یا داشتن رابطه با آنها خود داری کردهاند. معنای این رفتار این است که نه دولت امریکا و نه هیچ یک از دولتهای اروپایی مجاهدین را جدی نمیگیرند.. نشانه دیگر نیز خلع سلاح مجاهدین و جمع شدن پایگاه اشرف و آواره شدن اعضای سازمان در خاک اروپا پس از حمله به عراق است. مجاهدین هیچ افتخاری جز حمایت چند مقام سابق امریکایی یا اروپایی که آنها را دو شیدهاند و در گرد هماییهایشان شرکت کردند ندارند. هیچ مقام امریکایی یا اروپایی در زمان تصدی در دولت از آنها حمایت نکرده است. حکایت این افتخارها همان حکایت حلوا حلوا گفتنی است که دهان با آن شیرین نمیشود...
این مطلب پیش از این در [آمدنیوز] منتشر شده است.