رویداد۲۴- مازیار وکیلی
بعد از تماشای مجدد به وقت شام حاتمیکیا بیشتر از قبل به حرف مرحوم علی معلم ایمان آوردم که حاتمیکیا بچه لوس سینمای ایران است. حاتمیکیا با بودجه میلیاردی که در اختیار هرکسی قرار نمیگیرد فیلمی ساخته که نه تنها جای دفاع ندارد بلکه کاریکاتوری مضحک از داعش و جنگ داخلی در سوریه است.
حاتمیکیا بهتر از هرکسی میداند که به وقت شام به هیچ وجه فیلم قابل دفاعی نیست، به همین خاطر آن جنجال کذایی را در اختتامیه جشنواره فیلم فجر راه میاندازد تا ذهنها را از خود فیلم منحرف کند و با وصل کردن به وقت شام به نظام برای خود اعتبار و افتخار کسب کند. به همین خاطر پاشنههایش را ور میکشد و بعد از اتمام فیلم سراغ سردار قاسم سلیمانی و دکتر محمد جواد ظریف میرود تا فیلم را برای آنها نمایش دهد و احساسات آن عزیزان را تحریک کند و با تحریک این احساسات و دفاع احتمالی آنها مخاطبان و مخالفین خود را مرعوب نماید.
سوال اینجاست که آن عزیزان چه تخصصی در حوزه سینما دارند که حاتمیکیا به نظر آنها استناد میکند و فیلمش را اثری درخشان و فاخر میداند؟ همانطور که سردار قاسم سلیمانی و دکتر محمد جواد ظریف به درستی نظر سینماگران و منتقدان سینما را درباره حوزه کاری خود نمیپرسند، اهالی سینما هم توقع دارند پای افراد غیر متخصص به حوزه سینما باز نشود. اما حاتمیکیا و چند کارگردان دیگر دارند قاعده بازی را به هم میزنند و با وارد کردن چهرههای سیاسی عرصه را برای منتقدان خود تنگ میکنند. این اعمال و رفتار و آن برخورد خشمگین در اختتامیه جشنواره فیلم فجر نشان میدهد دست ابراهیم حاتمیکیا بیش از هر زمانی خالی است.
تریلر فیلم:
به وقت شام قرار بوده تصویری از جنایتهای داعش در سوریه باشد و به مخاطب این مسئله را تفهیم کند که حضور نیروهای نظامی ایران در سوریه یک ضرورت برای حفظ امنیت ملی کشور است. فیلم همه چیز هست جز آن چیزی که باید باشد. داعشیهای به وقت شام بیشتر از آنکه ترسناک و مخوف باشند بامزه و بانمک هستند. خصوصاً طلحه بلژیکی که با آن شویی که وسط بیابان راه میاندازد به وقت شام را به مرزهای یک زیمووی اصیل و ناب نزدیک میکند. یا آن داعشی دیگر که مثل بچه کوچولوها از بازگشت هواپیما به تدمر کیف میکند و شروع میکند به جست و خیز کردن و بالا و پایین پریدن. این را بگذارید کنار دیالوگهای شعاری حاج یونس و پسرش علی که بیشتر از آنکه بیانگر آرمانخواهی و دغدغهمندی این دو شخصیت باشد انگیزه آنها را برای تماشاگر مبهم میکند.
بالاخره معلوم نمیشود که علی دوست دارد با حاج یونس برود یا دوست دارد به تهران نزد زن و بچهاش برگردد و در کنار آنها باشد. کلیت به وقت شام همین قدر آشفته و مبهم است. یک آش شلهقلمکار حسابی که نه داستان دارد و نه شخصیتپردازی و نه حتی لحظه تاثیرگذاری که تماشاگر با تماشای آن لحظات به مظلومیت سربازان ایرانی حاضر در سوریه پی ببرد. صحنههای اکشن و به اصطلاح بیگ پروداکشن فیلم هم بیشتر از آنکه عظیم و جذاب باشند شبیه بازیهای کامپیوتری دو بعدی از کار درآمدهاند. این صحنهها تقلید ناشیانهای از فیلمهای غربی و هالیوودی هستند که البته این صحنههای اکشن به گردپای نمونههای غربی هم نمیرسند. به نظر میرسد کارگردان باتجربه ما و نهادهای حامی به وقت شام هنوز متوجه نشدهاند ساختن فیلمهای بیگ پروداکشن توانایی و خلاقیتی خاص میخواهد.
ساخت چنین فیلمهای عظیمی کار هرکسی نیست. در کل تاریخ سینما نمونههای اندکی مثل دیوید لین کبیر توانستهاند پیچیدهترین شخصیتهای تاریخ سینما و جذابترین مفاهیم بشری را در دل یک بیگ پروداکشن عظیم بگنجانند. وقتی تصور کارگردان سابقاً دوستداشتنی ما از صحنههای عاطفی مشتی دیالوگ شعاری با موسیقی سانتیمانتال و سطحی است، تکلیف باقی اجزای فیلم مشخص است. بعد از تماشای به وقت شام هیچ چیزی از اهمیت و رشادت سربازان ایرانی حاضر در سوریه برای تماشاگر مکشوف نمیشود.
نظر سردار سلیمانی دربارهٔ فیلم:
کارگردان حتی نتوانسته چرایی حضور داعش در سوریه را برای تماشاگر توضیح دهد. اینکه چرا داعش خطرناک است و چرا لازم است نیروهای ایرانی در سوریه حضور پیدا کنند. همه این مسائل مبهم باقی میماند و در همین ابهام است که حاتمیکیا صحنههای کاریکاتوری فیلمش را یکی پس از دیگری به خورد تماشاگر میدهد و توقع دارد با تماشای این صحنهها به رشادت نیروهای ایرانی پی ببریم. هواپیمای ایلوشن فیلم هم بیشتر شبیه یک پراید است تا هواپیما. صندوق عقبش همیشه باز است و خلبان فیلم هرموقع بخواهد دستی میکشد و ترمز میکند.
نقطه اوج این نگاه پرایدی به هواپیما هم جایی است که علی با ترمزی ناگهانی باعث میشود نیروی داعشی حاضر در کابین با کله به شیشه جلوی هواپیما اصابت کند. صحنه کاریکاتوری دیگری که هنگام تماشای آن حسابی به وجد آمدم سکانس پایانی فیلم است. صحنهای که بدل به کمدی ناخواسته شده است. خودکشی ام سلما با یک موسیقی تند، نوع آزادی اُسرا، داعشیهای سبک مغزی که به راحتی کشته میشوند از این سکانس یک کمدی تمام عیار ساخته است. به همین خاطر است که علت عصبانیت حاتمیکیا را متوجه نمیشوم. به وقت شام یک فاجعه تمام عیار است. فاجعهای که حاصل نگاه کارگردان فیلم به موضوعی مهم است.
داعش و دلایل شکلگیری آن بسیار پیچیدهتر از آن هستند که آقا ابراهیم فکر میکند. به همین خاطر به جای ساختن یک فیلم خوب روی سن اختتامیه جشنواره فیلم فجر جنجال راه میاندازد و با پیش کشیدن چهرههای تاثیرگذار نظام سعی میکند برای خود اعتبار بخرد، غافل از آنکه فاجعهای مثل به وقت شام جایی برای دفاع باقی نمیگذارد. وقتی فیلمی تا به این حد بد باشد از دست سردار قاسم سلیمانی و دکتر محمد جواد ظریف هم کاری برنمیآید. به جای این جنجالها بهتر است حاتمیکیا یک بار دیگر آژانس شیشهای و ارتفاع پست را نگاه کند تا کمی فیلمسازی یاد بگیرد.
هیچ کارگردانی در تاریخ سینما با جنجال و حاشیه ماندگار نشده، همانطور که هیچ فیلمسازی با صرف پولهای کلان فیلم خوب نساخته است. حاتمیکیا هم بهتر است به جای این جنجالهای بیهوده این نکته را توضیح دهد که چرا نتیجه این همه هزینه به فیلمی مثل به وقت شام منجر شده است؟
مطلب قبلی...
مطلب بعدی...