سینماروزان: پرویز پرستویی که در ماههای اخیر به واسطه حضور فرزندش در یکی از مناصب شهرداری آن هم بعد از ستایشهایش بر قالیباف با پرسشهای فراوانی از سوی مخاطبان روبرو شده بود و شاید همین بود که مانع موضع گیری صریح او در انتخابات۹۶ شد، در هفته های گذشته کوشیده صفحه اجتماعیش را با ادای احترام به برخی از چهره های فرهنگی-هنری از نیما یوشیج تا محمدعلی فردین، اداره کند.
به گزارش سینماروزان نوشتاری سمپاتیک از پرستویی در باب فاطمه صادقی یا همان «جمیله» از بازیگران و رقاصههای سابق یکی از تازهترین محتواهای این چنینی است که فارغ از بحثبرانگیز شدن به واسطه بیربطی با اوج بحرانهای اقتصادی حاکم بر جامعه(؟!) با واکنش تند روزنامه «کیهان» مواجه شد؛ واکنشی که البته هیچ پاسخی را از سوی پرستویی به دنبال نداشت ولی به جایش یغما گلرویی را به پاسخدهی واداشت.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
یغما گلرویی از ترانهسرایان پاپ که اخیرا به همراه پرویز پرستویی قطعاتی را برای سازمان هنری-رسانهای اوج تولید کرد در حمایت از پرستویی متنی تند و تیز را خطاب به مدیرمسئول «کیهان» نوشته؛ متنی که مشخص نیست در بحبوحه این همه اتفاق ریز و درشت در فضای اقتصادی جامعه، توجیهگر کدام وظیفه مغفول مانده هنرمندان است؟!
متن یادداشت گلرویی را بخوانید:
آقای شریعتمداری! این که شما رقص را هنر ندانید چیز عجیبی نیست. شما احتمالن تنها مداحی و تعزیه و تواشیح را هنر به شمار میاورید و برای همین دفاع آقای پرویز پرستویی گرامی از بازیگران و هنرمندان ممنوع الفعالیت و به تبعید واداشته شده اسبابِ کلافگیتان شده. تلقی شما از گستره ی جهان هنر به تگنای یک تابوت است.
بعد از چهل سال هنوز از محبوبیت آن هنرمندان وحشت دارید و این جای تعجب ندارد اما هر از گاهی حرمت شخصیت محبوبی و صادقی مثل پرویز پرستویی را دستمایه انتشار هجویات خود می کنید و نباید مقابلتان سکوت کرد. تاریخ را تحریف نکنید. سینمای ایران در آن سالها نه تنها ورشکسته نبود بلکه در حال پوست اندازی و گذر از فیلمفارسیهای مرسوم به سمت جهانی شدن بود و آثار ماندگار تعدادی از کارگردانهای آن دوره گواه همین ادعاست.
امثال شما با آتش زدن چندین سینما در آن سالها سعی در فراری دادن مردم از سینماها داشتند. دیگر بگذریم از این که سینمای امثال زنده یاد فردین با همان ساختار بومی و گاهی قوام نیافته هم اثر بیشتری در انتشار و همگانی کردن منشهای انسانی فرهنگ ایرانی از قبیل معرفت و فتوت و دستگیری از افتادگان و غیره در بین عام جامعه داشت، تا فیلمهای باسمه ای دهه شصت با شخصیتهای شعاری و جعلی که فقط به تبلیغ حکومت مشغول بودند.
چطور به خود اجازه میدهید سر در حریم شخصی دیگران کنید تا برایتان «ها» کنند و ببینید چهل سال پیش کاباره می رفتند، یا نه؟ شاید این عادت از شغل سابقتان در شما مانده! جای گرفتن آمار کابارهروها بفرمایید آمار بگیرید چند درصد مردم این روزها توان آوردن نان به سفره هاشان را هم ندارند.
آن جامعه بیطبقه توحیدی که با سوزاندن سینماها و مراکز فرهنگ و هنر و به کوچ وادار کردن بسیاری از هنرمندان و اندیشمندان سعی در ساختنش داشتید کجاست؟ شما که این همه درباره پولهای نامشروعی که در کاباره های آن روزگار خرج می شده حساسید چرا کمی درباره مشروع بودن، یا نبودن سرمایه میلیاردی اطرافیانتان روشنگری نمی کنید؟ اگر شناختن فلان خانم رقصنده دلیل کاباره رفتن است، چرا مثلن از آقای علم الهدی نمی پرسید سوفیا لورن را از کجا می شناسند؟ این ذهن زنگ زده را روغن کاری کنید.
حرمت پرویز پرستویی چیزی نیست که ملعبه ی هنرنشناسی مثل شما شود. برای سالها چاپ دروغنامه تان پیش از همه باید از هکتار هکتار درختِ کاغذ شده عذرخواهی کنید. به این فکر کنید که چرا بعد از چهل سال دیوار کشیدن دور آن هنرمندان و تکفیر کردنشان نتوانسته اید از خاطر مردم پاکشان کنید. کمی فکر کردن جای دوری نمی رود.