تاریخ عرصه ی قضاوت های زودگذر و اشتباه است. ولی نکته ی عجیب در تاریخ این است که، قضاوت اشتباه خود را در طول زمان تصحیح می کند، و نصیب هر کس همان می شود که شایسته اش است.
یک نمونه از کسانی که بخت بلند دارند و تاریخ، قضاوت اشتباهش در مورد او را نسبتا زود تصحیح کرده است، رضا شاه پهلوی ست.
این مرد، از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ در بدترین اوضاع داخلی و بین المللی، پادشاه ایران شد، و در ۱۶ سال سلطنت اش، که یکی دو سال مقدمه اش و یکی دو سال هم موخره اش بود و زمان مفید حکومت او را به ۱۲ سال می کاست، یک مملکت آشوب زده ی ملوک الطوایفی عقب مانده ی خرافاتی را روی ریلی انداخت که اگر امروز هم اثری از پیشرفت در آن دیده می شود، به خاطر ایده ها و تلاش های اوست. مثلا اگر زنان امروز در جامعه حضور دارند و در همه ی سطوح مشغول فعالیت اجتماعی اند، به خاطر اقدام قاطع او در دادن آزادی به زنان و آوردن آن ها به درون اجتماع است.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
اگر دانشگاهی هست که می توان در یک سطح نسبتا خوب در آن مراحل عالی تحصیلی را گذراند به همت او بنیان نهاده شده است.
اگر ساخت و ساز پایه ای در یکی از دشوار ترین سرزمین ها با کمترین امکانات و بودجه صورت گرفته و راه را برای ساخت و سازهای بعد گشوده نتیجه ی اراده ی خلل ناپذیر اوست.
در کنار این ها آوردن امنیت به ایران و سرکوب اشرار و جدایی طلبان و متمرکز کردن قدرت در دستان حکومت مرکزی در سال های حکومتداری او صورت گرفته است.
خیلی خوب می شد که در چنین اوضاع و احوالی، آزادی حداقلی و دمکراسی هم به مردم داده می شد، ولی امروز من هر چه فکر می کنم، می بینم در آن دوران به تنها چیزی که نمی شد فکر کرد همین موضوع بود. البته این توجیهی برای سرکوب آزاد اندیشان نیست ولی اگر منصفانه به آن دوران و رویدادهایش بنگریم، غیر از این روند، روند دیگری را نمی توانیم عملی بدانیم.
من هم مثل بسیاری از جوانان دو سه دهه ی پیش، رضا شاه را به خاطر سرکوب آزادی خواهان، دیکتاتور می دانستم، ولی با دیدن دیکتاتوری مذهبی، که ایران را از هر نظر به نابودی کشانده، و خدمات سازنده ای که رضا شاه کرده، نمی توانم به این موضوع از زاویه ی آرمانی و ایده آلیستی نگاه کنم.
در تظاهرات اعتراضی دی ماه امسال، گروهی از مردم، شعار رضا شاه روح ات شاد را سر دادند که یقینا با مقایسه وضع کنونی کشور و وضع دوران پادشاهی، ساخته و سر داده شده است.
البته خیلی بد است که بعد گذشت نزدیک به یک سده از دوران ورود رضا شاه به عرصه ی سیاست، نگاه مردم کشور به او، یعنی به یک قرن پیش باشد، و این یعنی نداشتن نمونه و الگوی امروزی برای پیاده کردن آرمان های پیشرفته بشری در ایران. ولی همین یادکرد عجیب، نشان دهنده ی تاثیر وجود دیکتاتور خیرخواه در اذهان مردم است. بالاخره مردم چشم دارند و می بینند، و عقل دارند و نتیجه گیری می کنند.
حال در این هنگامه، ناگهان جسد مومیایی شده ی رضا شاه سر از خاک بیرون می آورد! به همان شکلی که در موقع دفن داشته. دستی بر سینه، با حالتی همانند حالت زمان دفن، و اثر جواهراتی که پیش از دفن و موقع انتقال به ایران، به لباس او نصب شده بود.
این جواهرات موقع دفن، از روی لباس او برداشته شد. مومیایی هم به خاطر ماندگاری جسد، در دوران سرگردانی در کشورهای مختلف تا زمان رسیدن به ایران صورت گرفت.
این که در این مقطع زمانی، جسد او از زیر زمین بیرون آورده شود، بخشی از رقم خوردن سلسله رویدادهایی ست که باید به بخت رضا شاه برای محبوب شدن در میان مردم و حتی جوانانی که اطلاع چندانی از دوران او ندارند نسبت داده شود.
حال اگر اعتراض و هشدار بی پشتوانه و در موضع ضعف رضا پهلوی و شورای ایرانیان، حکومت را تحریک به نابود کردن یا بی حرمتی به جسد او نکند، و در جایی آرام و قرار یابد، شاید در روزگاری که حکومت اسلامی به درک واصل شود، باز این مرد با اراده که نقش بزرگی در پیشرفت ایران و ایرانی داشته جایگاه مناسب و آبرومندی برایش در نظر گرفته شود و این کار آغازی باشد برای قدرشناسی از حاکمانی که شاید آن ها را به خاطر بسیاری ضعف ها و خطاها قبول نداشته باشیم ولی باعث ارتقاء و رشد کشور و مردم ما شده اند.