همانگونه که در تاریخ متاخر ایران، «صفویه» ملت سازی کرده، «رضا شاه» هم دولت سازی (مدرن) کرده است. ما میتوانیم با درون مایه این دو موافق، مخالف یا منتقد باشیم اما این امر تغییری در اصل واقعیت نمیدهد.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
دولت سازی رضا شاه نهادها و زیرساختهای ماندگاری (همچون دادگستری، دانشگاه، ارتش، پلیس، راه آهن و...) برای سرزمین ما داشته است. اگر چه تجدد و پیشرفت گرایی او آمرانه و همراه با دیکتاتوری و سرکوب بوده و آمد و رفت حکومتش در پیوند با دول خارجی قرار داشته است. از دید بسیاری از صاحب نظران، روی دوم سکه رویکرد رضا شاه ناکارکننده روی اول آن بوده است. شاید تجربه رضا شاه نمونه مهمی از این امر است که توسعه اقتصادی بدون توسعه سیاسی در سرزمین ما خوش فرجام و موثر و برگشت ناپذیر نخواهد بود.
در مورد کلیت کارنامه رضا شاه میتوان دیدگاههای مختلفی داشت اما در این نمیتوان تردید داشت که وی بخشی از میراث اثرگذار تاریخی ماست. اگر بخش تندخو و قسی القلب انقلاب در ابتدای تشکیل حکومت برخوردهای نابالغانه و متعصبانه و بی مهاری (به خاطر حمایت راس هرم قدرت) داشته است، اینک پس از چهل سال باید برخورد بالغانهای با پیکر باقیمانده وی صورت گیرد.
هر چند چندان خوش بینی نیستم که کودک صفتی و عقب ماندگی آموزش ناپذیر در بخشی از ساختار قدرت اجازه این کار را بدهد اما حداقل میتوان انتظار داشت که از موضع سنتی و اخلاقی نهادینه شده در بخش غالبی از جامعه ما که حرمت پیکر درگذشتگان را دارد هم که شده، با این پیکر حرمت آمیز برخورد شود. و چه بهتر بود عقلایی در قوم حاکم پیدا میشدند و پیکر رضا شاه را در یکی از کاخهای باقیمانده از سلطنت پهلوی به خاک میسپردند.
هر قضاوتی که آیندگان در باره این کاخها و صاحبانشان داشته باشند در مورد این پیکر در زمان حیاتش نیز خواهند داشت. همانگونه که گذشتگان نیز قضاوت خود را کردهاند. امید که روزی بتوانیم قضاوت هایی منصفانه و همه جانبه و بدون حالت عکس العملی داشته باشیم. جامعه متکثر کنونی ایران در بسیاری از عرصهها بلوغ سیاسی و اجتماعی روشنی از خود نشان میدهد آیا چنین بلوغی در حکومت گران نیز مشاهده میشود؟