هدف کشورهای غربی هیچگاه تغییر حکومت جمهوری اسلامی نبوده است. به همین دلیل هم هرگز با نیروهای مخالف جمهوری اسلامی همکاری نکرده اند. در مقابل، کشورهای غربی همواره پشتیبان اسلامگرایان بوده اند، چه آنموقع - قبل از بهمن ۵۷ - که از ریاست جمهوری بازرگان حمایت میکردند و چه بعدها که حامی اصلاحطلبان شدند.
آیا اکنون که اشخاصی مثل بولتون و پومپئو وارد دولت آمریکا شده اند، باید نتیجه گرفت که رویکرد سیاسی آمریکا در حمایت از اسلامگرایان در ایران تغییر کرده است؟ احتمالا سرراست ترین پاسخ این باشد که تاکنون سیاست دولت ترامپ در مورد ایران آشکار نشده است.
اگر در مورد اسلامگرایان پرانتزی باز کنیم، نکته ای مشخص وجود دارد و آن اینکه، همانند دوران بعد از ۵۷ که سیاستمداران اسلامگرا با شکست از بنیادگرایان اسلامی از صحنه رسمی سیاست ایران کنار رفتند، حالا هم اصلاحطلبان که به میزان قابل وصفی تندروتر از اسلامگرایان نخستین هستند، تنها ابراز دست همان بنیادگرایان نخستینند.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
دلیل شکست مداوم اسلامگرایان از بنیادگرایان اسلامی یک چیز است: شیب اسلام (و به همین ترتیب اسلام سیاسی) به سمت مرکز آن است. مرکزی که باید آن را پایگاه اعتقادی و فکری بنیادگرایان دانست. نکته ای که نباید از آن چشم پوشی کرد این است که بنیان این حکومت بر اسلامگرایی گذاشته شده و پس از آن هم ماهیتش تغییر نکرده و به همین دلیل اسلامگرایان همیشه بخشی از این ساختار خواهند بود؛ هرچند که خودشان حاکم نباشد.
اما، تجربه حمایت آمریکا و دیگر کشورهای غربی از اسلامگرایان از ابتدا نتیجهای جز ناامنی و فلاکت بیشتر برای منطقه نداشته و همین حالا و پس از آخرین دور حمایتها، یعنی برجام، کل منطقه به آتش کشیده شده است. در عین حال، تجربه تحریمهای هستهای نشان داد که اگر حمایت غربیها نباشد، توان حکومت برای بقا به شدت تحلیل خواهد رفت.
آنچه واضح است اینکه اگر آمریکا تصمیم بگیرد از حمایت اسلامگرایان ایران دست بکشد -به دلیل تبعات اسفبار این حمایتها- جامعه ایران به خوبی ظرفیت ایجاد تغییر در درون را در خود دارد. و این یعنی حتی بدون پشتیبانی خارجی!
در زمانه ای که به عصر ارتباطات مشهور است، بخش قابل توجهی از حمایت کشورهای غربی از اسلامگرایان ایران، حمایت رسانه ای است، به شکلی که عمده محتوای تولیدی رسانه های دولتهای غربی، به حمایت از اسلام گرایان تعلق دارد. نتیجه این رویه به حاشیه راندن شخصیت ها و فعالان مخالف، برآوردن حامیان نظام و ساختن اپوزیسیون دروغین بوده است. در حالی که وضع رسانه های بهره مند از حمایت دولتهای غربی به این شکل است، بخش بزرگی از اطلاع رسانی ها در مورد اوضاع داخلی کشور از طریق فضای مجازی و شبکه های اجتماعی صورت می گیرد.
البته تردیدی که در اینجا وجود دارد این است که، مقابله با دستگاه عریض و طویل پروپاگاندای جمهوری اسلامی، آنهم تنها از طریق فضای مجازی تا چه اندازه می تواند اثربخش باشد. نباید ناگفته گذاشت که ج.ا. برای همین شبکه های اجتماعی هم هزینه ها می کند و پروژه ها به راه انداخته است. در حال حاضر فضای اطلاع رسانی به شکل انحصاری در اختیار حکومت است؛ فضایی که یک طرفش در داخل در کنترل مطلق ج.ا. و سر دیگرش توسط دولت های غربی به اسلام گرایان و سمپاتهای آنان بخشیده شده است.
پس در حقیقت مسئله مخالفان، حمایت خارجی از جنبش مردم ایران برای دستیابی به یک حکومت سکولار دموکرات نیست، مسئله این است که غرب با نگهداشتن طرف مقابل در موضع برتر، نقش ترمز این جنبش را بازی می کند. بخشی از تبلور این سیاست را میتوان در موضع همپیمان آمریکا، عربستان، در حمایت از اصلاحطلبان و در نمونه تأمین مالی تلویزیون ایران اینترنشنال دید.
از طرفی حکومت ج.ا. به مرحله پیشرفته فساد ساختاری رسیده (و طبیعتا ناکارآمدی پیامد آن) و اگر کمک خارجی نباشد به زودی فرو خواهد ریخت. از طرف دیگر بنابر سوابق و شواهد، سیاست حاضر آمریکا در قبال ج.ا. همچنان سیاست مهار آن است و در دولت ترامپ هم تاکنون نشانهای از تغییر در این رویه دیده نمی شود. باید دید آیا سرانجام سیاست آمریکا (و احتمالا سایر کشورهای غربی) در قبال حمایت از اسلامگرایان تغییر خواهد کرد یا نه؟ ۲۲ اردیبهشت احتمالا سرنخ خوبی به دست بدهد.