خروج ایالات متحده امریکا از توافق برجام، به مثابه زلزله سنگینی در ارکان نظام جمهوری اسلامی و همینطور نظریههای متاخر در روابط بین الملل مبنی بر گذار از جهانی "تک قطبی" به رهبری ایالات متحده امریکا به جهانی "چند قطبی "پس از فرو پاشی شوروی بود. پس از وقوع این رخداد بزرگ سیاسی در دهه ۹۰ میلادی و یکه تازی امریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان به مدت چند سال پیاپی، به نظر میرسید با حضور قدرتهای نوظهوری چون چین، اتحادیه اروپا و روسیه یکه سالاری به پایان رسیده و امریکا قادر به پیشبرد هیچ پروژه مهمی در سطح جهان مگر در همراهی با دیگر قدرتها نخواهد بود.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
با چرخش چین به سمت لیبرالیسم اقتصادی، و قدرت گیری روسیه به رهبری پوتین در لوای سرمایه داری اقتدار گرا، این گمان که ما دیگر با جهانی تک قطبی رو به رو نیستیم به شدت تقویت شد. با ورود اوبا ما به کاخ سفید و تبری جویی از سیاستهای جمهوری خواهان در دوره بوش، برخی دیپلماتها و اساتید ایرانی آن را دلیلی بر تقویت موضع تئوریک وداع با جهان تک قطبی و ورود به جهانی چند قطبی بر شمردند. اما خروج امریکا از برجام در دوره ترامپ در حالی که چهارعضو دیگر شورای امنیت به اضافه آلمان خواهان حفظ آن بودند نشان میدهد که این اراده نیروی برتر جهان یعنی امریکا ست که تعین کننده خطوط سیاسی- اقتصادی جهانی است و به همین دلیل هم بود که پس از گذشت چند روز از خروج امریکا از برجام اروپاییها اعلام کردند ماندگاری آنها در این توافق "نمادین" است. این رفتار اروپا نشان داد هم در تئوری" جهان چند قطبی" و هم "استقلال و قدرت اتحادیه اروپا "بسیار بزرگ نمایی شده است و عدهای آرزوهای خود را به جای واقعیت در قالب نظریه نشا ندهاند و البته شخصیت او باما و سیاست خارجی فشل او به ویژه در بحران سوریه نیز به خطای دید آنان کمک کرده بود تا این نظریهها خیلی بیشتر از آنچه که میتواند واقعی باشد به نظر برسند.
حساب ویژهای که نظام بر قول و تعهد ارو پاییها برای حفظ برجام کرده بود هم از خوش بینی بهره میبرد هم از بلاهتی که در پرتو نظریه جهان چند قطبی بر ذهن نخبگان حکومتی سایه گسترده بود. در کنار این دو باید از بلاهت سومی که این همانی کردن کارویژه دولتهای نفتی که اقتصاد در آن زائدهای از اوامر دولت است با دولتهای ارو پایی که دارای نظام اقتصاد آزاد مبتنی بر مالیاتهای شهروندان است نیز یاد کرد. جمهوری اسلامی شرکتها و بنگاههای اقتصادی اروپا را چون ایران خودرو که به اسم ماشین آشغال تولید میکند و انحصار و حیات آن را دولت تضمین کرده است مجسم میکرد، اما حالا مشاهده میکند شرکتهای ارو پایی مسیری متفاوت از دولتهای ارو پایی را طی میکنند و از ترس تحریمهای امریکا یکی پس از دیگری در حال ترک کشور هستند.
اشتباه در محاسبات دستگاه دیپلماسی ایران زمانی خود را تمام قد به رخ کشید که ترامپ هم به جنگ تجاری با چین رفت هم به سمت خلع سلاح اتمی کره شمالی گام برداشت و هم به تحقیر اروپا پس از تمنای بیش از حد آنها برای حفظ امریکا در برجام پرداخت و با لحنی غیر دو ستانه آنان را لوس خطاب کرد.
طبعا آنها که تاریخ را درست نمیخواننند درک درستی هم از تاریخ پیدا نخواهند کرد. اتحادیه اروپا محصول موفقیتآمیزترین پروژه سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا پس از جنگ جهانی دوم ذیل طرح مارشال است. این طرح به بسیاری از کشورهای اروپای غربی کمک کرد تا اقتصاد خود را پس از جنگ بازسازی کنند. ایالات متحده و تیم سیاست خارجی جرج مارشال در مسیر خلق جهان پس از جنگ درصدد حذف عوامل بروز دو جنگ جهانی و معضلات اقتصادی ناشی از آن بودند. به عبارت دیگر آنها معتقد بودند انسان مرفه، یا دست کم امیدوار به زندگی در رفاه، به سوی تمامیت خواهی جذب نمیشود.
از سوی دیگر این طرح هم چنین برنامهریزی بلند مدت برای خلق بازاری توانمند برای فروش محصولات آمریکایی بود و از تسلط کمونیسم در اروپا جلوگیری کرد. امریکا با اجرای طرح "مارشال" پس از جنگ جهانی دوم در اروپا و اجرای مسابقه تسلیحاتی خود با شوروی در قالب طرح "ابتکار دفاع استراتژیک" در اواخر دهه هشتاد ومعروف به جنگ ستارگان زمینههای فرو پاشی شوروی را فراهم کرد. از آن سال به بعد نه تنها وابستگی ارو پا به امریکا کم نشده بلکه بیشتر نیز شده است. انحصار دانش در امریکا و قدرت بالای اقتصادی و نظامی این کشور اروپا را ناچار از همراهی استراتژیک با امریکا میکند. اگر پایان تاریخی که فوکویاما از آن سخن گفت و لیبرال دموکراسی را پایان تاریخ جهان خواند قبول نکنیم دست کم باید بپذیریم که جهان نه تنها "چند قطبی" نشده بلکه امریکایی تر شده است. برجام نمادینی که اروپا از آن حرف میزند زنده ترین نماد جهانی است که "امریکایی تر" شده است. به نظر میرسد در جهانی اینچنین برای" تئوری ولایت فقیه" و "جمهوری اسلامی" در عراق و سوریه هم دیگر جایی وجود نخواهد داشت و و احتمالا چندی دیگر طوفان تغیرات به واسطه تحریمهای امریکا و جنبشهای اجتماعی داخل کشور اثرات آن را از ایران نیز محو خواهد کرد.