متن سخنرانی در کنفرانس «انتقال از جهانى پر اختلاف به جهانى متّحد»
برای این که بتوانم به درستی به موضوع سخن امروزم بپردازم، لازم است که ابتدا نظرم را در مورد معنا و مفهوم «اتحاد جهانی» بگویم؛ اگر چه اتحاد جهانی «معنای لغوی» مشخصی دارد اما از نظر «کاربرد مفهومی» در زمانهای متفاوت و جوامع مختلف، و همین طور در نزد معتقدان به عقاید و مرامهای مختلف، رسانای مفاد گوناگونی است. همچون کلمه عشق که به قول حافظ «از هر زبان که میشنوی نامکرر است».
از نظر لغوی، «اتحاد جهانی» به معنی آفرینش جهانی یگانه، ایجاد همبستگی جهانی، یک پارچگی جهانی و غیره معنی میشود. اما، مثلاً، در اوایل قرن بیستم، وقتی کمونیستها از «انترناسیونالیسم ـ internationalism» که معنای لغویاش «بین الملل مداری» است میگفتند منظورشان فرا ملی گرایی بود و بیشتر از آن برای همبستگی بین پرولتاریای جهان استفاده میکردند. یا کلمه «کاسمو پولیتن یسم- cosmopolitanism» بیشتر متوجه «جهان وطنی» بود که اول بار کلیسای کاتولیک در قرون وسطا از آن سخن گفت و بعدها بخشی از روشنفکران چپ از آن استفاده کرده و آن را در تضاد با ناسیونالیسم به کار بردند.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
در زمان حاضر هم ما چند نوع جلوه از اتحاد جهانی داریم که هر کدام کارایی خاصی دارند یکی سازمان ملل متحد (یونایتد نیشن ـ united nation) است که در واقع اتحاد دولت هاست، و از آنجایی که بسیاری از دولتها منتخب و نماینده واقعی مردم نیستند، همهی ملتها بهرهای از این اتحاد نمیبرند.
دیگری روند «جهانی شدن» یا «گلوبالیزیشن ـ globalization» است که بیشتر اتحادی در دو حوزهی اقتصاد و رسانه را میرساند. و در مجموع، این اصطلاحات بر همبستگی مادی جهان نظر دارند.
همچنین اتحاد جهانی در زمینههای مذهبی را داریم، که برخی به گسترش یک مذهب خاص در جهان اشاره دارد. به این مفهوم که جهان یک سرزمین واحد است و حکومت واقعی، برای بهترزیستن و دستیابی به صلح جهانی، حکومت خداست.
اتحادهای مذهبی نوع دیگری هم هست که بیشتر در حوزهی داخلی یک مدهب مطرح میشود. به طور نمونه، میتوان از «اتحاد جهانی آلیانس» یاد کرد که منظور از آن «اتحاد جهانی یهودیان» است برای حفظ یهودیها در سراسر دنیا. همین طور، میتوان از «روز قدس» نام برد که پس از انقلاب و به خواست آیت الله خمینی بوجود آمد، به عنوان «اتحاد مسلمانان جهان»، که البته فقط در بین بخشی از شیعیان ایران، و شیعیان لبنان و عراق طرفدارانی پیدا کرد. این اتحاد به شدت سیاسی ست و بیش از این که اتحادی در جهت همبستگی مسلمانان باشد، اتحادی ست برای ضدیت با یهودیها.
اما، از نظر من، مهم ترین سرچشمهی اتحاد جهانی، تا اکنون و امروز، «اعلامیه جهانی حقوق بشر» نام دارد که خواستار همان جهان یگانه، همبسته و یکپارچهای است که میتواند تحقق واقعی اتحاد جهانی باشد.
در این اعلامیه همهی آن آرزوهای زییای بشری را - که مصلحان نیک جهان، چه سیاسی و چه مذهبی، برای تحققاش تلاش کردهاند - یک جا گرد آوردهاند.
گذشته از این، از آنجا که اعلامیهی حقوق بشر «همهی انسانها را، «بی هیچ گونه تمایزی، از نظر نژاد، رنگ، جنس، زبان، دین، عقیده سیاسی یا هر عقیدهی دیگر، و همچنین منشای ملی یا اجتماعی، ثروت، ولادت و یا هر وضعیت دیگری» یکسان میبیند و همهی آنها را شایسته داشتن همهی حقوق و مزایای ممکن میداند، تنها زمینهی اتحاد جهانی ست که هم نیروی مادی را در خود دارد و هم نیروی معنوی یا غیرمادی را. و این مسالهی بسیار مهمی ست زیرا در بیشتر اتحادها فقط به مساله مادی یا مساله معنوی تاکید میشود.
اتحاد پیرامون حقوق بشر، تنها اتحادی در جهان است که نه مدافع مذهبی خاص است و نه ضد مذهب. و متحدین آن طیفی از افراد مذهبی و بی مذهب را در خود دارد.
حال اگر بخواهیم به سرچشمههای قدرت این اعلامیه در ایجاد اتحاد جهانی بپردازیم، نخستین نکته آن است که یکی از ویژگیهای آن توجه و تاکیدی است که بر مدارا و عدالت دارد. یعنی هر نوع خشونت و تبعیضی را رد میکند. طبعا یک اتحاد جهانی نمیتواند کارساز باشد اگر که بر این دو اصل توجه نکند. زیرا با مدارا و عدالت است که همه چیز، از اقتصاد و تکنولوژی گرفته تا سیاست و مذهب، بی توجه به مرزها در خدمت رفاه، آرامش و صلح و نیکبختی همگان قرار میگیرد.
در فقدان مدارا و عدالت هر اتحادی با هر وسعت و در هر زمینهای در عمل به ضد خود در آمده و تبدیل به نوعی تبعیض گذاری میشود که تنها بخشی از مردمان را راضی میکند و در مورد بخشهای دیگر کارش به اختلافهای وسیع و حق کشی میانجامد و نتیجهاش جز خشونت و جنگ نخواهد بود.
اما اگر این فرضها را در مورد اعلامیهی جهانی حقوق بشر پایه کار قرار دهیم مهمترین پرسش آن خواهد بود که چگونه میتوان اهمیت اتحاد و متحد شدنی اینگونه را به مردم شناساند.
به باور من در زمانهی ما هر پدیدهی جهانی، هر قانون، هر ایده و هر حرکتی در جوامع بشری تا در فرهنگ مردمان جای نگیرد امکان گسترش وسیع و ماندگاری ندارد. به ویژه اتحاد داشتن و متحد بودن را نمیشود با زور و قدرت بوجود آورد. حتی اتحاد را نمیشود صرفا به عنوان یک قانون بر مردم تحمیل کرد، زیرا تمایل به اتحاد بیش از آن که امری سیاسی باشد امری فرهنگی ست و مثل هر امر فرهنگی باید به مرور و در دراز مدت در ذهن و جان مردم جا بیفتد. نیز پشتوانهی جا انداختن هر امر فرهنگی منطق، مدارا، و شکیبایی خاصی میخواهد و این که نشان دهد این امر فرهنگی میتواند پاسخگوی بخشی از خواستها و نیازهای طبیعی انسان باشد.
ببیند که چگونه یک رسم، مثلا جشن نوروز، قرنها پابرجا مانده است و بدون آن که زور و قدرتی پشتاش باشد هر ساله از سوی مردمان، با هر مذهب و بی مذهبی و مرامی، برگزار میشود. بدون هیچ جایزه و وعدهای برای اجرای آن. اما، در مقابل، در مورد یک امر حتی دینی، مثلا بگیریم حجاب اسلامی، از آنجا که، از یکسو، هیچ نوع استدلال و منطقی امروزی پشت آن نیست و از سوی دیگر پذیرش اجباری آن خلاف طبیعت آزادی خواهی انسان است، اگر اعمال تبعیض بین زن و مرد، و استفاده از ترساندن مردم از دوزخ برای انجاماش وجود نداشته باشد، بسرعت رنگ میبازد و زنان سعی میکنند به عناوین مختلف از آن بگریزند. و تنها زنانی که خودشان به دلایل مذهبی، نه به دلیل فرمان و زور، دلشان میخواهد حجاب داشته باشند آن را میپذیرند.
یا مجموعهی انسانی زیبایی همچون «پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک»، با این که سفارش یک مذهب معین در هزاران سال پیش بوده، حتی پس از سرکوب شدن آن مذهب و طی قرون نه تنها از میان نرفته بلکه به شکل ارزشی در آمده که در دورههای مختلف به روز شده و هر زمان بیش از زمان پیش مورد قبول و احترام مردمان قرار گرفته است. و حتی کسانی که به آن عمل نمیکنند، آن را نفی نمیکنند.
یا همین اعلامیه جهانی حقوق بشر که در آغاز به صورت پیشنهاد مطرح شد و نه به صورت یک قانون و یا اجبار. حتی در آخرین ماده آن تاکید میکند که: «هیچ یک از مفاد این اعلامیه نباید چنان تفسیر شود که برای هیچ دولت، جمعیت یا فردی متضمن حقی باشد که به موجب آن برای از بین بردن حقوق و آزادیهای مندرج در این اعلامیه فعالیتی انجام دهد یا به عملی دست بزند.»
میبینیم که اتحاد پیشنهادی اعلامیه حقوق بشر، بدون فشار و زور و قدرت، سیاسی یا مذهبی، در ظرف مدت ۷۰ سال میلیونها هوادار پیدا کرده و هزاران هزار داوطلب بدون مزد یا امتیازی مادی در سراسر جهان برای گسترش آن تلاش میکنند. و همین تلاشها سبب شده که اکنون مفاد آن در قوانین بیشتر کشورهای پیشرفته جای گرفته و مورد استناد مردمان با مذاهب و مرامهای مختلف است.
با این همه و با وجود انواع اتحادهایی که تا کنون برای جهانی شدن بوجود آمده، هنوز و همچنان اتحاد جهانی در شکل ایده آلاش رویایی با شکوه و زیباست که شناخت و تلاش برای رسیدن به آن روند پیچیدهای است که هر فرد انسانمداری باید، یعنی موظف است، در آن گام بگذارد و راه رسیدن به آن را هموارتر و نزدیکتر کند. یکی از مهمترین گامها شناساندن اهمیت هر نوع اتحاد و همبستگی به مردمان ساده و بی خبری ست که به دلیل نبود اطلاعات و آموزش کافی هنوز درکی از فرهنگ اتحاد و اهمیت آن ندارند.
در این رابطه که جنبهای آموزشی و پرورشی دارد باید دید که چه کسانی بیشتر میتوانند فرهنگ اتحاد جهانی را، گسترش دهند
یک اصل تردید ناپذیر آن است که هر فرهنگی را کسانی میتوانند گسترش دهند که به نوعی بیشتر نیازمند آن باشند، یعنی حضور و وجودش بتواند در زندگی آنها موثر باشد، برای آنها شادمانی، رفاه، و آرامش بیاورد. یا از رنجهای آنها کم کند و بر دردهایشان التیامی باشد. و من بنا بر دلایلی باور دارم که زنان میتوانند نقش موثرتر مفید تر و سریع تری در گسترش فرهنگ اتحاد، از هر نوع آن داشته باشند.
توضیح میدهم: در طول سالیان گذشته که من بیشترین وقت و زندگیام را در ارتباط با فرهنگ ایرانزمین، و میراث فیزیکی و غیر فیزیکی آن گذاشتهام، به نتیجهی شگفت انگیزی رسیدهام که بارها آن را در نوشتهها و گفتههایم مطرح کردهام، به این صورت که: «زنان اصلی ترین حاملین فرهنگ ایرانی ما در طول تاریخ بوده اند» نکته جالب تر این است که آنها بیشتر بخش هایی از این فرهنگ را سینه به سینه به فرزندان خود انتقال دادهاند که در آن همبستگی، شادمانی، نیکی نقشی اساسی داشتهاند.
کاملا روشن است، ما تا قبل از اسلام به طور کلی مردمانی طالب شادمانی بودیم، زیرا هم در مذاهب قبل از اسلام ما، شادمانی توصیه میشد و هم رهبران سیاسی در مراسم و شادمانیهای مردم شرکت فعال داشتند. این را حتی در کتیبههای تاریخی به راحتی میشود دید. در عین حال ما حداقل ۱۲ جشن سالانه و گردهمآییهای مختلفی داشتیم که نشاندهندهی توجه مردمان به با هم بودن و شاد بودن است.
اسلام از آنجا که مذهب وارداتی اشغالگرانی به سرزمین ما بود، هم حضور تحمیلیاش اثر خوشی بر ما نداشت، هم حذف حضور زنان از اجتماعات و هم ضدیتی که در قوانین آن نسبت به فرضا خندیدن و شاد بودن، رقصیدن، آواز خواندن و حتی هنرهایی چون نقاشی و مجسمه سازی وجود داشت.
در چنان فضایی این زنان بودند که در چهاردیواری خانهها، دور از چشم اشغالگران جشنها و مراسم ایرانی را برگزار میکردند. آنها حتی در زمانی که به عنوان اسیر و کنیز از ایران به کشورهای دیگر اسلامی برده میشدند، این مراسم را در کنار فرزندانشان برگزار میکردند. به طوری که پس از سیصد - چهار صد سال که مذهب جدید بالاخره بر آنها تحمیل شد، و یا به هر دلیلی پذیرایش شدند، و توانست خیلی چیزها را از ایرانیها بگیرد هرگز قادر نشد که جشنها و مراسم شاد را از آنها بگیرد، جشنها و مراسمی که نگاهبان و نگاهدارندهاش زنان بودند. عکسها و اسنادی از دوران قاجاریه که یکی از دورانهای سخت از نظر تحمیل تعصبات مذهبی بود نشان میدهد که تنها زنان بودهاند که حتی در حرمسراها مراسم و جشنهای کهن را همراه با فرزندانشان برگزار میکردند.
البته من نمیتوانم مدعی آن باشم که زنان در همهی کشورهای جهان چنین نقشی را داشتهاند، چرا که چنین ادعایی نیازمند پژوهشهای گسترده در تاریخ و فرهنگ این کشورها است. اما در یک نگاه و به طور کلی میتوان گفت که در کشورهای مختلف جهان نیز حضور زنها در مراسمی که اصل آن بر همبستگی و همگرایی و شادمانی استوار است، بیشتر از مردها هست.
در عین حال، از آنجا که زنان جهان به دلیل وابستگی طبیعی و اجتماعی به فرزندانشان بسیار بیشتر از مردها درگیر رنجها و دردها و تنشها هستند نیاز آنها به اتحادهای جهانی که امنیت و آرامش و رفاه را میتواند برایشان به همراه داشته باشد بیشتر است.
در این راستا اجازه دهید به دلایل متفاوت دیگری اشاره کنم که نشان میدهند زنان علاوه بر اینکه بالقوه علاقمند به داشتن جهانی متحد، و سرشار از صلح و دوستی و آرامش هستند به دلیل نیازی که به آن دارند قابلیت گسترش چنین فرهنگی را نیز بیش از مردان دارند.
ـ زنان، به عنوان مادر (چه یک مادر روستایی در عقب افتاده ترین روستای یک کشور، و چه به عنوان یک مادر تحصیل کرده و متخصص در پیشرفته ترین کشورهای جهان) به خاطر بچههایشان با هر نوع فرهنگی که پایه و اساساش بر مدارا باشد آشناترند. به همین دلیل به جشنها و شادیها توجه بیشتری نشان میدهند. دوست دارند بچههایشان را در محیطهای شاد و آرام سرگرم کنند. نمونهی زیبایش در کشور خود ما در این سالهای اخیر تدارک مراسم شادی آفرین جشنهای ایرانی مثل چهارشنبه سوری و نوروز و سیزده به در و مهرگان و یلدا و سده و غیره همچنان و هنوز هم بیشتر بر عهده زنان است. فضای آلوده به گریه و اندوه و سوگواری سبب شده که زنها بیشتر از گذشته مشتاق برگزاری این جشنها باشند. گویی که راهی برای تنازغ بقای خود و بچههایشان یافته باشند
ـ از آنجا که مردها بیشتر صاحب قدرت فیزیکی هستند، اغلب آن هایی که نیروی فیزیکی کمتری دارند، یعنی زنان، بیشتر مورد خشونت قرار میگیرند. به خصوص که قدرتمندانی چون رهبران برخی از مذاهب، یا رهبران حکومتهای دیکتاتوری نیز، به طور مستقیم (از طریق قوانین مذهبی و یا نظامی) و یا غیر مستقیم، از طریق پدران و برادران و شوهرانی معتقد به سالاری مرد، زنان را که به سان لشگریانی چشم و گوش بسته برای آنها کار میکنند، مورد خشونت قرار میدهند.
با داشتن جهانی متحد میتوان از حکومتهای مذهبی و دیکتاتوری نجات پیدا کرد. و زنان چنین جهانی را دوست تر میدارند.
- از آنجایی که هر چه زمان پیش میرود حضور زنان در زندگی اجتماعی بیشتر میشود، آنها بیشتر مورد تهدیدهای جنسی و جسمی قرار میگیرند. بر اساس آمار سازمان بهداشت جهانی، حدود ۷۰ در صد زنان در جهان به طور روزمره مورد نوعی از خشونت قرار میگیرند و این آمار (که، بنا به گفتهی سازمان عفو بین المللی، از آمار تصادفات و قربانیان رانندگی و سرطان هم بیشتر است) ناشی از اطلاعاتی است که بر اساس شکایت زنان خشونت دیده یا شاهدان خشونت تهیه شده؛ و کارشناسان و کوشندگان حقوق بشر معتقدند که ماجرای بسیاری دیگر از زنان خشونت دیده در این آمارها نمیآید زیرا بسیاری از زنان قربانی، به دلیل ترس از مجازاتهای سخت تر، خشونت را تحمل میکنند و حتی سعی در پنهان کردنش را دارند. چنین زنانی بدون تردید نیازمند جهانی آرام تر و بی خشونت تر هستند و برای رسیدن به آن میتوانند بیشتر تلاش کنند.
ـ این امری ثابت شده است که در همهی جنگهای داخلی و برون مرزی، و حتی در دعواهای خانوادگی و فامیلی، زنها یک بار برای خود و یک بار برای در خطر افتادن کودکانی که تحت سرپرستی آنها هستند صدمات روحی و فیزیکی را تحمل میکنند. علاوه بر این، در جنگهای مختلف تعداد زیادی از زنان برای پخت و پز و نظافت اردوگاهها، و بالاتر و دردناک تر از آن، برای بهره کشی جنسی، در طول جنگها ربوده میشوند. این زنها در معرض حملات شدیدی چه از سوی ربایندگان خود و چه از سوی گروههای دیگر درگیر جنگ هستند. حتی در سالهای اخیر گزارشهای مختلفی از ربوده شدن دسته جمعی و یا تک تک زنان و دختران توسط نیروهای مسلح چون داعش و بوکوحرام و دیگر گروهای مشابه منتشر شده است.
- و میدانیم زنانی که مردانشان بجنگ رفتهاند مجبور به تحمل تمام مسئولیتهای مربوط به کودکان و افراد مسن میشوند و به همین دلیل بیشترین پناهندههای دنیا زنها و کودکانشان هستند.
مجموعاً میتوان دید که زنان بیش از مردان خود را نیازمند صلح بیشتر و آرامش بیشتر مییابند و اگر این نیاز را به آمادگی سازنده مبدل کنند بیش از مردان مبشر صلحی انسانی و جهانی خواهند بود. کما این که اعلامیه حقوق بشر با پشتوانهی زنی بزرگ تهیه شد. و همهی کسانی که در پژوهش و نگارش آن شرکت داشتند، بیشترین سهم ساختن اعلامیه را متعلق به خانم روزولت میدانستند. و همین طور در همهی گروهها و سازمان هایی که اکنون در سراسر جهان پیشرفته هدفش اتحاد و همبستگی و صلح و نجات بشریت از دردهاست، زنان در خط اول جبهه ایستادهاند و بیشترین داوطبان حل مسایل حقوق بشری هستند.
و اجازه دهید تا سخنانم را با ذکر برخی از موانع مختلفی که بر سر راه زنان وجود دارد به پایان برسانم.
قبل از هر چیز باید اعتراف کرد که در این راه، یعنی در راه تلاش برای گسترش جهانی متحد، موانع مختلف بر سر راه زنان بیش از مردان وجود دارد. این موانع در کشورهای فقیر، و کشورهایی به ویژه با حکومت مذهبی، و یا کشورهایی که قانون اساسیشان از قوانین عقب مانده گرفته شده بسیار بیشتر است.
زنان در کشورهای فقیر بیشتر از مردها چوب فقر را میخورند، آنها بیشتر از مردها بیکار هستند، و بیشتر از مردها نگران گرسنگی و کمبودهای ناشی از فقر بچههایشان هستند. در این کشورها زنان کمتر از مردها شانس آموزش درست را دارند، به ندرت امکان رفتن به دانشگاه یا داشتن تخصص هایی را دارند که آنها را با مسایل حقوق بشری آشنا میکند.
همچنین در کشورهایی که حکومتهای مذهبی دارند، و یا قوانینشان برگرفته از قوانین مذاهبی هستندکه زنان جایگاهی فرودست تر دارند، امکان فعالیتهای اجتماعیشان کمتر است. در این کشورها، که نمونهاش کشور خودمان است زنان نمیتوانند از موهبت مفاد اعلامیه حقوق بشر، و کنوانسیونهای وابسته به آن بهره ببرند، و به مسایلی مثل اتحاد جهانی فکر کنند. آنها بیشتر درگیر ساده ترین حقوق اولیه خودشان هستند.
در این رابطه و خوشبختانه میبینیم که چون همسانی زن و مرد در فرهنگ مردمان امروز جهان جا افتاده حتی زنانی که زیر فشار حکومتهای دیکتاتوری چون حکومت ایران هستند، تا کوچکترین روزنهای برایشان گشود میشود، بسیار بیش از مردها به تکاپو میافتند و راه را برای آزادی و صلح و اتحاد باز میکنند.
همین واقعیت نشان میدهد که، در جهان و دوران ما، تغییرات فرهنگی در راستای برقراری پیش بینیهای مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر و یا هر اتحاد فرهنگی امری وقفه ناپذیر اما تدریجی است و به همین دلیل علاوه بر همراهی و همگامی عمومی نیازمند تلاش گسترده زنان است تا خواست یک جهان متحد روادار برای همزیستی نوع بشر میسر شود.
---------------------------------
* «کنفرانس ایرانی ونکوور» موضوع امسال: «انتقال از جهانى پر اختلاف به جهانى متّحد».
این کنفرانس همه ساله به وسیلهی «مرکز مطالعات فرهنگی و اجتماعی ونکوور»، و زیر نظر جامعهی بهایی ونکوور برگزار میشود.
ونکوور ـ کانادا» ۱۹ تا ۲۱ می۲۰۱۸