ف. م. سخن
در گذشته، سازمان ها و احزاب سیاسی، اصولی داشتند که کمتر شاهد تخطی از آن بودیم. این اصول آن قدر مهم تلقی می شد که حتی اگر صدها هزار ایرانی، علیه حکومت قیام می کردند، این سازمان ها و احزاب، آن را می توانستند به طور کامل نفی کنند.
چه دوران خوبی بود!
مردم کار خود را می کردند و این گونه تشکلات کار خود را! آن ها همیشه خود را برتر از مردم می دانستند. آن ها عقل کل بودند و عقل جمعی مردم را قبول نداشتند.
در زندان های زمان شاه، هنگامی که مردم در حال ریشه کن کردن بنیاد حکومت بودند، آقایان مشغول بحث در باره ی اعتبار یا بی اعتباری حرکت مردم بودند و بر سر کلمات و اصطلاحات بحث و جدل می کردند. بعد که سونامی مردم، ایران را زیر امواج مهیب خود برد، این ها مثل از خواب پریدگان، چشم مالیدند و خمینی را که بر این امواج سوار شده بود به عنوان رهبر انقلاب مردمی و ضد امپریالیستی پذیرفتند! به عبارتی آن اصول گرایی یکشبه، تبدیل شد به دنباله روی کورکورانه که عاقبت اش را دیدیم.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
اکنون، دوباره امواج اعتراضات مردمی در حال اوج گرفتن است ولی پسمانده ی این سازمان ها و احزاب، که دیگر اصل و اصولی برایشان باقی نمانده، در صدد مالِ خود کردن «تمام» حرکت های به وجود آمده در کشور هستند.
سازمان مجاهدین خلق و حزب توده، مانند ترمز، در مقابل حرکت مردم عمل می کنند.
اولی، فرصت طلبانه، هر حرکت و هر جان باخته در راه آزادی را به نام خود ثبت می کند، و دومی، مردم را از عواقب حرکت شان می ترساند.
مجاهدین، که جز رهبر معظمی به نام «مریم رجوی» و مقدار زیادی پول و سرمایه ی به دست آمده از دوران خوش بغداد چیزی برایشان نمانده، هر اتفاقی که در داخل کشور رخ می دهد را به خود منسوب می کنند و با این کار، هم مردم بیزار از مجاهدین را در حرکت شان متزلزل می کنند هم بهانه ای مناسب برای سرکوب به دست حکومت می دهند.
حزب توده هم که مانند انسان های آلزایمری تصور می کند شوروی همچنان وجود دارد و جنگ میان امپریالیسم و سوسیالیسم به زودی موجب تسلط کمونیسم بر جهان خواهد شد، به محض آغاز حرکت های مردمی، به یاد امپریالیسم جهان خوار می افتد و همراه با اصلاح طلبان حکومتی، مردم را از فجایع نفوذ غرب و جنگ می ترساند.
خوشبختانه صدای این دو گروه، با وجود تمام وسایل ارتباطی مدرن، جز به گوش ما خارج نشینان نمی رسد و مردم و جوانان ایران، بی توجه به یاوه گویی های آن ها کار خود را می کنند، ولی حکومت از سم پاشی های این دو گروه، نهایت استفاده را برای تبلیغات علیه حرکت های مردمی می برد.
قصد نصیحت این دو گروه را نداریم چون این ها چنان در پوسته ی سختی به حیات زالووار خود ادامه می دهند که فانکشن های عقل سلیم را کلا از دست داده اند و حرف و سخن بر آن ها تاثیر ندارد.
می ماند وظیفه ی نویسندگان آزاد و فرا حزبی و فرا سازمانی که گهگاه عملکرد تخریبگر این دو گروه را یاد آور شوند تا مردم، بر اساس عقل جمعی، راه هایی برای ایزوله کردن و خنثی کردن تشبثات آن ها پیدا کنند.