Tuesday, May 29, 2018

صفحه نخست » پنجاهمین سالگرد جنبش ماه مه ۶۸ در فرانسه، فرنگیس حبیبی

Farangis_Habibi.jpgدر هفته‌های اخیر فعالیت‌های بیشماری در قالب نمایشگاه‌های عکس و پوستر، فیلم، کنفرانس و میز گرد، رونمایی از اسناد بایگانی شدۀ دولتی و مقالات و تحلیل‌های گوناگون در رسانه‌ها زندگی دوباره‌ای به رویدادهای ماه مه فرانسه در پنجاه سال پیش بخشیده‌اند. این یاد آوری چندان گسترده، متنوع و مکرر است که این فکر را به ذهن متبادر می‌کند که فرا تر از بزرگداشت یا انگیزه‌های آموزشی، نوعی حسرت و نوستالژی با این بازگشت مجازی به ماه مه ۶۸ آمیخته شده است. چرا که هر چه بیشتر می‌نگریم در می‌یابیم که این جنبش در تاریخ معاصر فرانسه و نیزدرمقایسه با کشور هایی که در همان زمان شاهد حرکت‌های اعتراضی بودند بدیع و یگانه بوده است.

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید


ویژه گی‌های جنبش ماه مه


این جنبش که از دانشگاه‌ها آغاز شد به تمامی غافلگیر کننده بود. دانشجویانی که دانشگاه سوربن را در سوم ماه مه اشغال کردند، فرزندان بورژوازی بودند و نه جنگ جهانی دوم را، مگر در کتاب‌های درسی، شناخته بودند و نه از جنبش مقاومت فرانسه علیه نازی‌ها تصور روشنی داشتند. شرایط اقتصادی نسبتاٌ پر رونق بود. نرخ رشد ۵٪ و بیکاری در پایین ترین سطح قرار داشت. جامعۀ مصرفی با سرزندگی روزگار می‌گذراند. از همین رو وقتی در کمتر از ده روز تمام دانشگاه‌های بزرگ فرانسه: پاریس، استراسبورگ، لیون و مارسی اعتصاب کردند و گاهاً دانشگاه خود مختار درست کردند و در پاریس علاوه بر اشغال دانشگاه و تظاهرات چند صد هزار نفری و جنگ و گریز با پلیس و بر پا کردن سنگر‌های شبانه محلۀ دانشگاهی پاریس " کارتیه لاتن" را به صحنۀ‌های جنگ داخلی شهری تبدیل کردند، کلیۀ نهاد‌های قدرت حس کردند که سر رشتۀ امور را از دست داده‌اند. ژرژ پمپیدو نخست وزیر وقت در دفتر خاطرات روزانه‌اش نوشت که در مقابل این حرکت سیل آسا بکلی گیج و سردر گم است. احزاب چپ از حزب کمونیست و سوسیالیست گرفته تا بخشی از چپ افراطی مائوئیست این جنبش را به دیدۀ نقد و تحقیر نگریستند چرا که این دانشجویان در روش و شعار‌هایشان هیچ یک از چارچوب‌ها و ارزش‌های آن‌ها را رعایت نمی‌کردند.

جنبش ماه مه نه رهبر داشت، نه سازمان، نه حزب چرا که جنبشی بود به راستی سنت شکن. در شعار‌ها و شیوۀ عملش همۀ کانون‌های اقتدار را زیر سوال می‌برد. نه تنها نهاد‌های حکومتی را بلکه نهاد خانواده، کلیسا، مدرسه، احزاب و بیمارستان را. همۀ مناسبات مبتنی بر اطاعت و برتری طلبی را به چالش می‌کشید: مناسبات استاد و دانشجو، پزشک و بیمار، اولیاء و فرزندان، کارگر و کارفرما. مناسبات حاکم بر بیمارستان‌های روانی. این نگاه بر شیوۀ برنامه ریزی اقدامات اعتراضی نیز حاکم بود. هر شب در دانشگاه کمیته‌ای در حضور اعتصاب کنندگان، اعم از دانشجو، استاد و یا کارگر، با مشورت همگانی مسیر و شعار‌های تظاهرات یا مکان‌های سنگر بندی و چگونگی مقابله با پلیس را برای روز بعد تعیین می‌کرد و به ارزیابی اتفاقات روز می‌پرداخت. از این زاویه جنبش ماه مه مدرن و دموکراتیک بود.
همین نگاه سنت شکن به ابداع شعار هایی انجامید که در هیچ جنبش دیگری تا به حال شنیده نشده بود: "واقع بین باشیم، غیر ممکن را طلب کنیم"!، "تخیل را به حکومت نشانیم"!، " ما آرزو‌هایمان را به جای واقعیت می‌گیریم زیرا به واقعیت آرزو‌هایمان ایمان داریم"، "زیبایی در کوچه است"! ویا " قدغن کردن ممنوع است"!
همین پویایی و اصالت منبع نیروی پر شوری شد که، علی رغم خشونتی که در درون می‌پروراند و خشونتی که از سوی نیروی پلیس اعمال می‌شد، با سرخوشی ودر عین حال پایداری در سطوح مختلف جامعه راه خود را به پیش می‌رفت. شاید در آن روزهای بهاری باد این صدای تازه را به گوش کارگرانی رساند که از رونق اقتصادی بهره‌ای نبرده، از فرط فشار و ریتم تند کار به تنگ آمده بودند.
این چنین بود که کمتر از ده روز پس از آغاز اعتصابات و تظاهرات دانشجویی که سندیکا‌های استادان و آموزگاران نیز با آن همراه شده بودند، کارگران هم وارد میدان شدند. اعتصابات کارگری در کارخانه‌های هواپیما سازی، اتومبیل سازی در راه آهن و مترو و اتوبوس، در شبکه‌های توزیع بنزین و گازوئیل براه افتاد که بعضاً همراه با اشغال کارخانه و حتی حبس کارفرما در دفتر کاربود. رادیو و تلویزیون نیز به این موج پیوست. در یک کلام اعتصابات سراسری، فرانسه را به آستانۀ فلج شدگی رساند. در مقاطعی شمار اعتصاب کنندگان بیش از ده میلیون نفرگزارش شده است. در واقع جنبش ماه مه فرصتی کم سابقه برای همگرایی جنبش دانشجویی و جنبش کارگری بود که هرچند سندیکا‌ها و احزاب چپ را بسیج کرد ولی خودانگیختگی و روحیۀ ابتکار ویژه‌ای را نیز به نمایش گذاشت. در تظاهرات کارگری علاوه بر شعار‌های مطالباطی مربوط به دستمزد و یا شرایط کار، برای اولین بار شعار برابری میان کارگران فرانسوی و کارگران مهاجر به گوش رسید. نگاه معطوف به سوسیالیسم و مبارزۀ طبقاتی ویژه گی دیگر این جنبش بود.
با این حال جنبش ماه مه هرگز در پی کسب قدرت سیاسی نبود. حتی گروهک‌های چپ افراطی نیز هیچگاه به فکر اشغال ساختمان وزارت خانه‌ها و یا راهپیمایی به سوی کاخ الیزه نیافتادند. هر چند کوکتل مولوتف‌های بیشماربه سوی نیروهای انتظامی پرتاب کردند و سنگفرش‌های خیابان‌ها را کندند و اتومبیل‌های بسیاری را آتش زدند و یا درختان را بریدند و با آن سنگر درست کردند ولی هیچ گاه از اسلحۀ گرم برای حمله به پلیس استفاده نکردند. در واقع انقلابی‌های بسیاری در این جنبش فعال بودند ولی انقلابی در کار نبود. مقصد و منظور آغازیدن جنبشی بود که باید ادامه پیدا می‌کرد و به شکل و محتوای والاتری دست می‌یافت.
در تشریح گستردگی جنبش ماه مه باید از اشغال تئاتر مشهور اودئون توسط ۲۵۰۰ دانشجو یاد کرد که می‌خواستند هنر نمایش را از سلطۀ تفکر بورژوایی آزاد کنند. روز ۱۵ مه ۶۸ در حافظۀ دوستداران ادبیات معاصر فرانسه ماندگار خواهد بود. چرا که در آن روز دانشجویان آندره مالرو، نویسندۀ به نام فرانسوی و وزیر فرهنگ ژنرال دوگل، را به سختی هو کردند و مانع سخنرانی او شدند. و در کن بیست و یکمین فستیوال سینمایی در ۱۹ مه با اعلام همبستگی کارگردانان پر آوازه‌ای چون ژان لوک گودار، فرانسوا تروفو، رومان پلانسکی، کلود لولوش و لویی مال با دانشجویان کار خود را قطع کرد.
کارگاه طراحی پوستر دانشکدۀ هنر‌های زیبای پاریس یکی دیگر از جلوه گاه‌های همگرایی و همبستگی میان کارگران و دانشجویان، میان هنر متعهد و جنبش‌های اجتماعی بود. در این کارگاه دانشجویان هنر‌های زیبا روز و شب با ارزیابی مسیر و محتوای جنبش و سخنرانی‌های مسئولان دولت، در حال طراحی و تکثیر پوستر بودند که شبانه برای نصب در سراسر شهرپاریس و ارسال به دیگر شهرها از کارگاه بیرون می‌فرستادند. یکی از فعالان این کارگاه می‌گوید " بسیار اتفاق می‌افتاد که کارگرانی از حومه‌های پاریس یا شهر‌های دیگر به کارگاه می‌آمدند، وضعیت اعتصاب را در واحد تولیدی خود شرح می‌دادند و می‌خواستند که پوستری مخصوص آنها تولید کنیم".

جنبش ماه مه و همسایگان دور و نزدیک


شرایط بین المللی در پایان دهۀ شصت قرن بیستم و گسترش انواع حرکت‌های اعتراضی در چندین کشورجهان بی شک در بر آمدن جنبش ماه مه فرانسه بی تاثیر نبوده‌اند.
در آن زمان آمریکا در آستانۀ شکست خود در ویتنام قرار دارد. تظاهرات ضد جنگ ویتنام در آمریکا و اروپا به اوج رسیده است و کنفرانس پاریس در بارۀ صلح میان ایالات متحده و ویتنام در بهبوحۀ جنبش ماه مه گشایش می‌یابد. در چندین شهر آمریکا، در پی قتل مارتین لوترکینگ در ممفیس در ایالت تنسی، تظاهرات خونینی برگزار می‌شود که در مجموع ۴۸ کشته و بیش از دو هزار زخمی بر جای می‌گذارد.
در آلمان جنبش دانشجویی بسیار فعال است. یک سال قبل از جنبش ماه مه در تظاهراتی که در مخالفت با سفر محمد رضا شاه پهلوی به آلمان و در اعتراض به سیاست سرکوب مخالفان در ایران سازمان یافته بود، یک دانشجوی آلمانی، بونو اونه زورگ، کشته می‌شود و این رویداد تاثیر مهمی بر رادیکال شدن جنبش در آلمان می‌گذارد. یک سال بعد اندکی پیش از رویداد‌های ماه مه در فرانسه یک رهبر دانشجویی دیگر، رودی دوچکه مورد سوء قصد قرار می‌گیرد (که یازده سال بعد در اثر پیامد‌های همین سوءقصد در سن سی و نه سالگی جان می‌سپارد). شعار‌های ضد اقتدار گرایانه در جنبش دانشجویی آلمان بی شک یکی از منابع الهام جنبش دانشجویی در فرانسه است.
حرکت‌های اعتراضی در ایتالیا و اسپانیا و نیز در چند کشور آمریکای لاتین علیه دیکتاتور‌های نظامی در جریان است به موازات آن مبارزۀ مسلحانه در برخی کشور‌های دیگر این منطقه با شخصیت هایی چون فیدل کاسترو و چه گوارا دورنمای آزادی را با بارعاطفی و آمیزه‌ای از رومانتیسم ترسیم می‌کند.
انقلاب فرهنگی در چین، که برای بخشی از چپ افراطی پادزهری علیه رویزیونیسم حاکم بر شوروی به شمار می‌آید، حتی برای کسانی که علاقۀ خاصی به کمونیسم ندارند جذابیت دارد و جوِ غلیان و روحیۀ اقتدارشکنانه را نیرو می‌بخشد.
صدای این همه حرکت‌ها علیه نظم ناعادلانۀ موجود به گوش‌های پذیرای جوانان فرانسوی کارتیه لاتین هم رسیده است که بی شک طنین آن را در فریاد‌های خود تکرار می‌کنند.

واکنش حکومت و افکار عمومی راست


در آن روزها پوستری منتشر شد که ژنرال دوگل را در یکی از اطاق‌های کاخ الیزه نشسته در کاناپه‌ای نشان می‌دهد که مشغول صحبت با مارین سمبل زنانۀ جمهوری فرانسه است که در این طرح به جای لباس بلند همیشگی مینی ژوپ به تن دارد. ژنرال دوگل به او می‌گوید: " اگر آرام و متین می‌آمدی و میگفتی پول تو جیبی بیشتری می‌خواهی، شبها می‌خواهی بروی با پسر‌ها تفریح، خوب من خیلی آرام جواب می‌دادم خیر"!
این پوستر دقیقاً حدیث نفس دولت وقت در برابر جنبش ماه مه است. راست فرانسۀ محافظه کارو سنت پرست که در وحلۀ اول از این جنبش غیر منتظره یکه خورده بود از همان روز‌های اول با خشونت پلیسی با آن روبرو شد. دانشگاه سوربن را با زور باتوم و گاز اشک آور تخلیه کرد. و در روز‌های بعد هم میدان خشونت را خالی نگذاشت. ژنرال دوگل، قهرمان جنبش مقاومت علیه آلمان نازی که جنبش دانشجویی را اهانتی بزرگ نسبت به خود می‌دانست خواهان سرکوب شدید آن شد. اسناد رسمی فاش شده نشان می‌دهند که نخست وزیرژرژ پمپیدو این دستور را محترمانه نا دیده گرفت و با رئیس پلیس عهد کرد که این جنبش کشته‌ای بر جای نگذارد. البته چنین نشد. یک دانشجو در بحبوحۀ جنگ و گریز به رودخانۀ سن افتاد، دو کارگر کشته شدند و یک نقر پلیس هم جان خود را ازدست داد. بی شک اگر دستور ژنرال دو گل که خواستار ختم ماجرا به هر شکل و قیمت بود اجرا می‌شد بیلان قربانیان رقم بیشتری را نشان می‌داد. البته خشونت دو جانب داشت. رئیس پلیس وقت پاریس در مصاحبه‌ای که این اواخر انجام شده است می‌گوید بر اساس محاسبۀ دقیقی که در آن هنگام با مراجعه به بیمارستان‌ها انجام شده است شمار زخمی شدگان در صفوف دانشجویان ۱۱۰۰ نفر و در میان افراد پلیس ۱۳۰۰ نفر بوده است. او همچنین می‌گوید که از شش هفته که جنبش ادامه داشت تنها نه روز و نه شبِ آن همراه با جنگ و گریز خیابانی و سنگر بندی گذشته است. او جنبۀ جشن گونۀ رویدادها را نیز به خاطر می‌آورد مثل آواز‌های جان بائز و بیتل‌ها.
در روز ۲۹ مه نشست وزیران صورت نمی‌گیرد و ژنرال دوگل به مدت هفت ساعت ناپدید می‌شود. بعد‌ها معلوم میشود که او در این فاصله به بادن بادن در آلمان رفته است و با ژنرال ماسو فرماندۀ نیروهای مسلح فرانسه در آلمان مشورت کرده است. یک روز بعد رئیس جمهور دوگل مجلس را منحل و انتخابات پیش هنگام را اعلام می‌کند. همان روز صدها هزار تن از طرفداران دو گل به پشتیبانی از او در خیابان شانزالیزه راهپیمایی می‌کنند. نتایج انتخابات مجلس، یک ماه بعد، پیروزی قاطع احزاب طرفدار ژنرال دوگل را نشان می‌دهد. احزاب و شخصیت‌های راست امروز نیز جنبش ماه مه را طرد می‌کنند.
نمایشگاهی که از اسناد رسمی و مخفی دولت، مربوط به پنجاه سال پیش، رونمایی کرده است گواهی می‌دهد که در ماه مه و نیمۀ اول ماه ژوئن دولت با یک بحران روبرو بوده است ولی دست و پایش را گم نکرده و با دادن امتیازاتی به اعتصاب کنندگان توانسته است بر بحران فائق آید.

دست آوردها، پیامد‌ها و سرنوشت جنبش ماه مه


آنچه را که جنبش ماه مه تحقق بخشید طیف وسیعی از دست آورد‌های مادی و امتیازات اقتصادی و اجتماعی و نیز تحولی چشمگیردر رفتار‌های فردی و افق‌های سیاسی را در بر می‌گیرد.
طولانی شدن اعتصاب عمومی و توقف چرخ‌های تولید و حمل ونقل همراه با اشغال کارخانه‌ها توسط کارگران وبر آمدن ابتکاراتی چون "خود گردانی" برخی واحد‌های تولیدی، کارفرما‌ها و دولت را به نرمش واداشت. سندیکا‌ها فرصت را برای طرح و تحقق برخی مطالبات مادی و حقوق اجتماعی مناسب دانستند و علی رغم مخالفت بخشی از سازمان‌های چپ افراطی که مذاکراه با کارفرما را خیانت می‌شمردند وارد مذاکره و چانه زنی شدند. مذاکراتی که ۲۵ ساعت به درازا کشید و در پایان اعلام شد که حداقل دستمزد ۳۵ درصد افزایش می‌یابد و دستمزد‌ها نیز حدود ۱۴ در صد با لا می‌رود. ساعات کار از ۴۸ ساعت در هفته به ۴۶ ساعت کاهش می‌یابد، حقوق روز‌های اعتصاب به کارگران پرداخت و حق حضور واحد‌های سندیکایی در درون کارخانه‌ها و دیگر نهاد‌های کارمندی که بیش از پنجاه نفر را در استخدام خود دارند قانوناً به رسمیت شناخته می‌شود. این واحد‌های سندیکایی و نهاد‌های منتخب کارکنان در واقع نقش نظارت بر مناسبات کارفرما یا هیات مدیره و کارمندان را به عهده دارند. تسهیلاتی در زمینۀ سن بازنشستگی و آموزش حرفه‌ای به خرج دولت برای کارگران در نظر گرفته می‌شود.
پس از امضاء این توافق کارگران بلافاصله به اعتصاب پایان ندادند. از سر گیری کار عملاً سه هفته بعد انجام شد.
در رادیو تلویزیون که تا آن زمان زیر کنترل کامل دولت بود، چه در حوزۀ استخدام و یا اخراج کارکنان و روزنامه نگاران و چه در زمینۀ محتوای برنامه‌ها، استقلال حرفه‌ای و مدیریتی به رسمیت شناخته می‌شود.
در زمینۀ دست آورد‌های غیر مادی، در طول این غلیان بی مانند، باید از تحولی سخن گفت که در نوع نگاه به آزادی فردی در جامعه بوجود می‌آید: آزادی بیان، آزادی اندیشه، آزادی جنسی. فرد و انتخاب‌ها و آرزوهایش در جایی بالاتر از معیار‌های اخلاقی و اجتماعی نهادینه شده قرار می‌گیرد. این تحول درنگاه به مناسبات میان زن و مرد و بویژه حقوق زنان به چشم می‌آید. به عنوان نمونه، زنان تا آن زمان باید دامن می‌پوشیدند. درِ خوابگاه‌های دانشگاهی دختران به روی پسران بسته بود. زنان حق نداشتند بدون اجازۀ پدریا شوهربرای خود حساب بانکی باز کنند. هرچند برتری مردان همچنان و حتی در میان مبارزان امری مسلم تلقی می‌شد ولی تکان شدیدی که در این روزهای ماه مه به باور‌ها و سنت‌ها وارد آمده بود و شرکت فعال دختران و زنان در اعتصاب‌ها و تظاهرات (هرچند نه در صفوف مقدم) و تشکیل گروهی به نام "زنانه، مردانه، آینده"، که درروز‌های اشغال دانشگاه سوربن نشست‌های بحث در بارۀ تفاوت‌ها و تبعیض‌ها میان مردان و زنان برگزار می‌کرد، پیش زمینه‌ای را برای سر بر آوردن جنبش‌های آزادی طلبانۀ زنان بوجود می‌آورد.
جنبش ماه مه بر آرایش نیروهای چپ نیز تآثیر گذاشت. حزب کمونیست که با زبانی گزنده به نقد این جنبش برخاست عملا از پایان آن سیر نزولی خود را در زمینۀ ظرفیت جلب و بسیج جوانان آغاز کرد. نیروهای چپ افراطی تروتسکیست و مائوئیست فرصت نشو و نما یافتند و هرچند که پس از پایان جنبش بسیاری از این سازمان‌ها غیر قانونی اعلام شدند، تفکر و حضور اجتماعی آنان تداوم یافت و یکی دو جریان تا به امروز در فرصت‌های انتخاباتی موجودیت خود را ظاهر می‌سازند هر چند با میزان آرایی کم رنگ و کم معنا.
اولین حرکت‌های اکولوژیست نیز از دل جنبش ماه مه سر بر آوردند. در جریان رویدادهای ماه مه بود که دوستداران طبیعت در مجاورت با حرکت‌های سیاسی ضد سرمایه داری و ضد جامعۀ مصرفی پایه‌های یک جنبش سیاسی حفاظت از محیط زیست را بنا کردند. دو سال بعد اولین سازمان به نام " دوستان زمین" بوجود آمد.
رویدادهای ماه مه ۶۸ شش هفته بیشتر طول نکشید ولی برد تآثیرات اجتماعی، سیاسی و فکریش چنان بلند بود که به عنوان یک حادثۀ یگانه در تاریخ فرانسه ماندگار خواهد بود و شاید بتوان گفت که ذره‌ای از میراث فرهنگی بشریت است. در یک نظر سنجی که به مناسبت پنجاهمین سالگرد مه ۶۸ انجام گرفته است ۷۹ در صد پرسش شوندگان پیامد‌های آن را مثبت ارزیابی کرده‌اند.
شخصیت هایی که در جایگاه رهبر و یا اندیشه پرداز این جنبش قرار گرفتند تحولی چند گونه را به نمایش گذاشتند. برخی با وفاداری به روح این جنبش در پیش گرفتن راه‌های ممکن را به چشم دوختن به رویا‌های غیر ممکن ترجیح دادند و به سیاستمدارانی عملگرا و نیک اندیش تبدیل شدند. برخی به بازار گرم تجملات رسانه‌ای روی آوردند و برخی در ابرهای زمانه غرق شدند. اما خاطرات اصیلی که در دل کسانی که در این رویدادها شرکتی داشته‌اند با گذشت زمان رنگ نمی‌بازد. یکی از کارگرانی که در اعتصابات و اشغال کارخانۀ هواپیما سازی نانت شرکت داشته است می‌گوید:
" پنجاه سال پس از این اعتصاب، آنچه در یاد من مانده است همبستگی و احساس دوستی است که بین ما بود. ما نشان دادیم که قادریم آستین‌ها را بالا بزنیم، کار‌ها را سامان دهیم، فکرکنیم، به بحث و گفتگو بنشینیم و خود را آزاد کنیم. کارخانه را از اول تا آخر اعتصاب و اشغال تمیز نگاه داشتیم. وهنگامی که کار را از سر گرفتیم رفتار‌ها تغییر کرده بود. در بیان نظر و عقیده تردید نمی‌کردیم. وابستگیمان به بالادستی‌ها و مدیرانمان کمتر شده بود".


پاریس، فرنگیس حبیبی، ۸ مه۲۰۱۸

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy