من آشنائی زیادی با آقای اکبر معارفی ندارم. بیشترین آشنائی من با ایشان از طریق مقالات جالبشان دربارهء تاریخ و فرهنگ ایران است که در سایت «بنیاد میراث پاسارگاد» که زیر نظر همراه و همسرم خانم شکوه میرزادگی منتشر میشود خواندهام (۱) و چند مطلب هم در سایت سکولاریسم نو از ایشان منتشر شده است. لذا هیچگاه تصور نمیکردم که ایشان به مسائل سیاسی روز نیز علاقمند بوده و حرکات جریانات سیاسی را رصد میکنند. لذا رویاروئی با مقاله اخیر ایشان در سایت «گویا نیوز»، تحت عنوان «اپوزیسیون نانجیب و اپوزیسیون زیادی نجیب» (۲)، غافلگیرم کرد، بخصوص که دیدم ایشان، با محبت و لطف بسیار، مرا «جمهوری خواه خوشنام، با شناسنامهء سیاسی شناخته شده» خوانده اما نامم را در زمرهء «اپوزیسیون زیادی نجیب» آوردهاند که معنایش وقتی روشن میشود که در بارهاش مینویسند: «وقتی از اپوزیسیون زیادی نجیب صحبت میکنیم قصد ما تمجید از نجابت آنها نیست بلکه نشان دادن تفریطی است که آسیب آن غیر قابل چشم پوشی است». و، سپس، با تکیه بر تعریف ابن مسکویه، تفریط مورد نظرشان را چنین توضیح میدهند که «شجاعت، از یک مشخصه روانی ناشی میشود... که در صورت افراط به شکل درنده خویی و انتقام جویی ظهور میکند و، در صورت تفریط، [به شکل] زبونی و ترسویی ظاهر میشود».
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
باید اعتراف کنم که در برابر اظهار مدح ایشان، از یکسو، و تقبیحشان، از سوی دیگر، سخت دچار تعارض شدهام و نمیدانم آن را مدح شبیه ذم و یا ذم شبیه مدح بدانم. اما این تعارض مهم نبود اگر که میدیدم اظهار نظر و تحلیل ایشان بر مطالعه و اطلاع دقیق از چند و چون گروهها و شخصیتهای سیاسی اپوزیسیون استوار است و میتوان از آن به نفع جنبش سکولار دموکراسی ایران استفاده کرد. اما، متأسفانه مطلب ایشان (صرفنظر از نگاهشان به افراط و تفریط اخلاقی که مبحثی مختص سیاست هم نیست) حکایت از کم اطلاعی ایشان از مسایل و جریانات سیاسی میکند.
از آنجا که ایشان مرا جزو «افراطیون» و «نانجیب ها» نگذاشتهاند، دلیلی بر اینکه بخواهم از جانب آنها دفاعیهای بنویسم نمیبینم اما لازم است در مورد «زیادی نجیب ها»ی منتخب ایشان توضیح بدهم. در این راستا ایشان در بیان مشخصات طایفهء «نجیبهای تفریطی» (که در بینشان من جمهوریخواه به همنشینی با شاهزاده رضا پهلوی مفتخر شده ام) چند نکته را ذکر کردهاند که ناگزیرم یکی یکی به آنها برسم.
مینویسند: «اولین مشخصهء اپوزیسیون زیادی نجیب، خجالت در اعلام هدف سرنگونی جمهوری اسلامی است. آنها از دعوت مردم به سرنگونی رژیم ولایت فقیه شرم دارند و از واژگانی چون "گذار از جمهوری اسلامی" استفاده میکنند. همهء ما معنی سرنگونی جمهوری اسلامی را میفهمیم... ولی گذار از جمهوری اسلامی هیچ تصویری در ذهن ایجاد نمیکند. آیا از این نظام باید سریع بگذریم یا پاورچین پاورچین؟ در این دوران گذار کدام از نهادهای سرکوب، تحمیق و چپاول ملی به حیات خود ادامه خواهند داد، برای چه مدت و چرا؟ در این طیف هم شاهزاده رضا پهلوی به عنوان نماد پادشاهی قرار میگیرد و هم جمهوری خواه خوشنامی با شناسنامهء سیاسی شناخته شده چون دکتر اسماعیل نوری علا».
من نمیدانم ایشان از کجا به این نتیجه رسیدهاند که من جزء کسانی هستم که از بیان خواست سرنگونی رژیم اسلامی هراس دارم و «گذار از جمهوری اسلامی» را تجویز میکنم. اگر ایشان فقط دو سه تا از مقالههای مرا خوانده بودند میدانستند که هدف من از شرکت در فعالیتهای سیاسی سرنگون کردن، فروپاشاندن، و سر به نیست کردن حکومت اسلامی است و هرگز به کمتر از آن تن نداده و همواره توسل به واژه / مفهوم «گذار» را نوعی از اصلاح طلبی زیرکاهی تلقی کردهام (۳). شبکهء سکولارهای سبز، جنبش سکولار دموکراسی ایران، کنگرههای سالانهء سکولار دموکراتهای ایران، مهستان جنبش، و حزب سکولار دموکرات ایرانیان، که من بنیانگزار و عضو فعال همهء آنها بودهام، همگی با هدف آشکار سرنگون کردن حکومت اسلامی مسلط بر وطن مان طراحی و ایجاد شدهاند و اگر از واژهء «انحلال طلبی»، در برابر «اصلاح طلبی» و «تحول طلبی»، استفاده کردهام به نتیجهء حقوقی هر نوع براندازی، که لغو قانون اساسی و انحلال همهء نهادهای برخاسته از آن باشد، توجه داشتهام. لذا سخن آقای معارفی در این مورد را جفای بخود و بر عمر ریخته شده در پای مبارزه علیه حکومت اسلامی تلقی میکنم. ضمناً، اگرچه سخنگوی شاهزاده رضا پهلوی نیستم، اما اگر میدانستم که بزعم ایشان، شاهزاده هم اهل معامله با اصلاح طلبان و خواهان خجالت زدهء «گذار» از حکومت اسلامی هستند، هرگز نامشان را بعنوان یک «سرمایه ملی» بر زبان نمیراندم.
ایشان در ادامه مینویسند: «مشخصهء دوم "اپوزیسیون زیادی نجیب"، شرم از قرار گرفتن بر مسند رهبری است. آنها انس بیشتری به پیروی دارند تا رهبری. اولین و مهمترین چیزی که از کلامشان شنیده میشود این است که "ما تابع رأی اکثریت مردم ایران هستیم"... رهبر واقعی، فعالیت و گفتارش را در جهت دادن و هدایت افکار عمومی به کار میگیرد نه پیروی از آن. رهبر واقعی تابع رأی اکثریت نیست بلکه هدایت کنندهء رأی اکثریت است».
در اینجا لازم میبینم که خدمت این دوست گرامی عرض کنم که من هرگز از تابعیت بی چون و چرا از رأی مردم سخن نگفتهام بلکه خواستار صریح یک حکومت سکولار دموکرات در ایران بودهام و حتی در مرامنامهء حزب مان، که آقای معافی قطعاً آن را مطالعه نکردهاند، آوردهایم که: «در صورتی که، بعلت وقوع حوادثی غیرمنتظره، قانون اساسی آیندهء کشور داری ماهیت سکولار دموکرات نباشد، و یا در صورت تغییرات بعدی در اصول سکولار دموکرات قانون اساسی، حزب نسبت به این موارد موضع مخالف و اپوزیسیونل خواهد گرفت و به فعالیت علنی، و در صورت اجبار مخفیانه، علیه آن قانون اساسی و حکومت برآمده از آن خواهد پرداخت» (۴).
(در واقع، اگر چنین امری صادق نباشد، ما نمیبایست پس از رفراندوم برقراری حکومت اسلامی، که به تصویب اکثریت ملت ایران رسیده بود، حقانیت آن را مورد سئوال قرار دهیم و سالها برای لغو آن کوشش کنیم).
در مورد «پیروی بجای رهبری» هم ایشان تنها به قاضی رفتهاند. ما، در جنبش سکولار دموکراسی ایران، مفتخریم که «گفتمان سکولار دموکراسی» را مطرح ساخته و آن را به صورت مهمترین گفتمان سیاسی کنونی درآوریم. در این مورد ما نه پیروی که رهبری کرده ایم؛ بخصوص که در اینجا بحث آقای معارفی به ادعای رهبری کردن مبارزات سیاسی مربوط نمیشود، چرا که در آن صورت چنان رهبری را مآلاً مردم انتخاب میکنند و به صرف ادعا نمیتوان رهبر شد.
در همین زمینه آقای معارفی یک فرض مهم را هم مطرح کرده و مینویسند: «در رأس اپوزیسیون زیادی نجیب شاهزاده رضا پهلوی است».
و در اثبات این فرض دو دلیل میآورند:
الف: «در مذهبی ترین شهرهای ایران چون قم، اصفهان و مشهد یکی از برجسته ترین شعار مردم "رضا شاه روحت شاد" یا "مملکت که شاه نداره حساب کتاب نداره" بود»؛
ب: «جمهوری خواه استخوان داری مانند اسماعیل نوری علا،... موقعیت شاهزاده را به عنوان نماد وحدت ملی پذیرفته و از او خواسته است "مانند نخ تسبیح" نقش رهبری معنوی سازمانهای اپوزیسیون را بازی کند».
در مورد «الف» باید توجه داشت که گستراندن آنگونه شعارهای اینجا و آنجائی به همه تظاهرات و شهرهای ایران امری قابل اثبات نیست و فقط سلطنت طلبان و گاه پادشاهی خواهان میتوانند این امر را سند متقن این واقعیت تلقی کنند که ملت ایران کلاً شاهزاده رضا پهلوی را «در رأس اپوزیسیون زیادی نجیب» نشانده است.
در مورد «ب» نیز ایشان «لا اله» را میفرمایند اما «الا الله»اش را به دست فراموشی میسپارند. من هرگز به توانائی شاهزاده در گرد هم آوردن اپوزیسیون اعتقاد نداشتهام بلکه بر امکان استفاده بهینه از این «سرمایهء ملی» تدکید کردهام و در گفتگو با آقای شهرام همایون هم ذتوضیح دادهام که آن مقدار از اپوزیسیون که میتوانند گرد هم آیند باید از شاهزاده دعوت به همکاری کنند و شرایط این همکاری را نیز قبل از دعوت معین سازند که شاهزاده تصور نکنند که قرار است هرچه بگویند مطاع باشد و ما کمتر از اعلیحضرت به ایشان نخواهیم گفت.
بهر حال، آقای معارفی شاهزاده را به آن دلیل جزو اپوزیسیون زیادی نجیب میآورند که با وجود «این همه نشانه!» باز هم «نه خود اقدام به سازماندهی میکند و نه حاضر است که از ظرفیت موجود اپوزیسیون برای دفاع از میراث پادشاهی بهره ببرد». جواب ایشان در این مورد باشد بر عهدهء خود شاهزاده گرامی.
اما ایشان، در همین مقوله، شماتت مضاعفی را هم برای من در نظر گرفته و مینویسند: «در جبههء جمهوری خواهان، دکتر اسماعیل نوری علاء، که با کمک یاران خود نهاد پر طرفدار "مهستان" را بوجود آورده، به جای تلاش در وحدت جمهوری خواهان، همانطور که گفته شد عملاً از شاهزاده درخواست کرده که قدم رنجه فرموده و رهبری سازمان هایی را که او و بسیاری از همفکران او در درازای چند دهه با خون جگر ساختهاند قبول بفرمایند. رهبر واقعی جمهوری خواه به جای تفویض رهبری اپوزیسیون به وارث نظام پادشاهی قبل از هر چیز سعی میکند استحکامات جبهه جمهوری خواهان را تقویت کند».
میبینید که آقای معارفی در گستراندن خیالات خود به کجاها قد میکشند. در واقع، به نظر من، توقع باید آن باشد که اگر فرض ایشان درست از آب درآید و من خواستار «تفویض رهبری به وارث نظام پادشاهی» شده و وظیفهء اصلی خود را که، بقول ایشان، «تلاش برای وحدت جمهوریخواهان» به عقب صحنه رانده باشم، لازم است از این همه حسن نیت من در نزدیک کردن پادشاهی خواهان و جمهوری خواهان تشکر کنند نه اینکه به این خاطر مرا در حوزهء «تفریطی» بنشانند که حاصلاش «زبونی و ترسویی» است.
بهر حال این نظر ایشان هم حاصل بی اطلاعیشان از مسایل سیاسی روز اپوزیسیون است. من این شجاعت را داشتهام که اعلامیهای را بنویسم و پس از تصویب در مهستان جنبش سکولار دموکراسی ایران پای آن امضاء بگذارم که میگوید اختلاف پادشاهی خواهان و جمهوری خوان میتواند ماهیتی صوری پیدا کند که اگر در آیندهء پس از حکومت اسلامی هم پادشاه و هم رئیس جمهور مقامی تشریفاتی و غیرموروثی و مدت دار باشند؛ چرا که در آن صورت تفاوتشان فقط تفاوتی صرفاً اسمی خواهد بود. لذا همینجا از ایشان و نیز از همهء کنجکاوان و علاقمندان به حل مسئلهای به این تفرقه انگیز دعوت میکنم تا به سایت مهستان جنبش سکولار دموکراسی ایران رفته و «میثاق ملی» (۵) آن را مطالعه کنند تا از معنا و محتوای مواضع من در مورد پادشاهی بطور اعم و شاهزاده رضا پهلوی، بطور اخص، آگاهی بیشتری بیابند.
ایشان در مقاله خود، به مشخصهء سومی از آن «اپوزیسیون زیادی نجیب» (که من نیز جزو آن قلمداد شده ام) پرداخته و مینویسند: «مشخصه سوم اپوزیسیون زیادی نجیب ترس آنها از دیدن خون است. آرزویشان این است که بدون اینکه خون از دماغ کسی بیاید دستگاه قدرت از آخوند و فرومایگان حاکم به نمایندگان واقعی مردم که در محیطی آزاد انتخاب میشوند منتقل شود. آنها از خشونت بیزارند. به جای اینکه مردم را برای آماده شدن برای نبردی نهایی با دژخیمان حاکم فرا بخوانند ترجیح میدهند که نافرمانی مدنی را تشویق کنند».
در این مورد باید بگویم که اولاً این هیچ عیبی نیست که افراد آرزو کنند که «بدون اینکه خون از دماغ کسی بیاید دستگاه قدرت از آخوند و فرومایگان حاکم به نمایندگان واقعی مردم... منتقل شود»؛ زیرا کسی که این آرزو را نداشته باشد اصلاً آدم نیست، حیوانی است خونخوار. به همین دلیل ما افتخار میکنیم که خواستار انحلال کم هزینه و بدون خونریزی حکومت اسلامی هستیم. اما این را هم بارها مکرر کردهایم که خشونت را در ابتدا واکنش حکومت نسبت به اعتراضات صلح آمیز مردم تولید کرده و گسترش میدهد و آنگاه حق بشری ما آن است که خشونت حکومت را بی پاسخ نگذاریم. ما بارها گفتهایم که «مسیح نیستیم» که چون کشیدهای خوردیم سوی دیگر صورت مان را جلو بیاوریم تا حریف یک کشیده دیگر هم بر آن گونهء دیگر حواله کند. آقای معارفی اگر «پیمان نامهء عصر نو» را، که بنیادنامهء همهء فعالیتهای سکولار دموکراتهای ایران است، خوانده بودند میدانستند که: «ما "خشونت پرهیزیم" اما، در عین حال، در نزد ما انحلال طلبی شامل همهء اشکال و اقداماتی است که به برافتادن حکومتهای ایدئولوژیک، مذهبی، استبدادی و انحصار طلب بیانجامد، چرا که معتقدیم جنبشهای آزادیخواهانهء ملت ایران همواره رویهای خشونت گریز داشته و این حکومتهای استبدادی بودهاند که کار آن را به اعمال خشونت تدافعی کشانده اند» (۶).
باری، در اینجا دیگر حوصلهء پرداختن به راه حلهای پیشنهادی ایشان، که با نظرات من و ما تفاوت چندانی ندارند، در من نیست و تنها کافی است که از ایشان بخواهم که به میان اپوزیسیون بیایند و نظریات خود را با افراد اپوزیسیون در میان بگذارند و به حرفهای دیگران نیز گوش دهند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1. http://www.savepasargad.com/
2. http://news.gooya.com/2018/05/post-15229.php
3. http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2015/082115.EN-PU-A-dissolutionist-strategy.htm
4. http://fa.isdparty.org/index.php/docs-isdp
5. http://isdmovement.com/Mehestan/Misagh.htm
6. http://isdmovement.com/movement.docs.doc/02.Peiman-Naameh.htm