فرنام شکیبافر - سایت دماوند
«نرمالیزاسیون» را اولین بار سعید حجاریان، از ماموران امنیتی دهه شصت که بعدها به عنوان یکی از تئوریسینهای جریان موسوم به اصلاحات در ایران شناخته شد، مطرح کرد. مدعای اصلاحطلبان در طرح این مفهوم آن است که در وضعیت شبه بناپارتی پسا ۸۸ ایران که هیچ یک از دو جریان اصلی درون رژیم قادر به کنترل کامل بر همه ارکان قدرت نبودند، طیف موسوم به «میانهروها» وضعیت بحرانی حاصل از سوءمدیریت حاد دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد را سامان دهد تا فضا برای بازگشت اصلاحطلبان به قدرت فراهم شود.
اصلاحطلبان مدعی هستند این نرمالیزاسیون مقدمهای برای اصلاحات دموکراتیکی خواهد بود که بعدا آنها رقمش خواهند زد. اما مقصود واقعی اصلاحطلبان از طرح این مفهوم چیست و چه مقاصدی را از طرح آن پیگیری میکنند؟
نیک میدانیم که به دلیل بهرهمندی ایران از منابع هیدروکربوری فراوان و سایر ظرفیتهای اقتصادی جمهوری اسلامی میتوانست به رغم عدم شایستگی الیت سیاسیش، به رغم ماجراجوییهای بین المللیش و نیز به رغم مشکلات حاد ساختاریش (نظیر فقیه سالاری و حاکمیت دوگانه)، تنها به لطف این منابع مورد اشاره به گونهای کشور را اداره کند که وضعیت تا به این حد بحرانی نشود.
یعنی در عین حال که در حوزه سیاسی، الیگارشیک باقیمانده و درهای قدرت را به روی گروههای رقیب میبست و به رغم اینکه اقتصاد را با الگویی نیمهدولتی و مافیایی (شبیه روسیه) اداره میکرد، با رعایت حداقلهایی ولو بسیار نازل از اصول حکمرانی خوب مانع از قرار گرفتن خود در آستانه فروپاشی شود.
کار سادهای که هسته سخت مرکزی قدرت در جمهوری اسلامی به دلیل عدم کفایت فزاینده حتی توان آن را هم نداشت.
اصلاح طلبان به خوبی میدانند که در صورت فقدان نظام سیاسی موجود دیگر از رانت انحصار سیاسی (حذف رقبای بالقوهشان از طریق نظارت استصوابی) برخوردار نخواهند بود و در شرایطی که سیل نخبگان تحصیل کرده در معتبرترین دانشگاههای جهان از خارج و نخبگان مستعد منزوی شده در داخل، وارد عرصه سیاسی شوند سفره انقلاب را از دست خواهند داد.
آنها میدانند که جمع شدن بازی «بد و بدتر» یعنی جمع شدن سفره انقلاب و پیش آمدن شرایطی که دیگر کسی بهای چندانی به آنها نخواهد داد (کسانی از جنس مصطفی تاجزاده که اوایل انقلاب چماقدار بودهاند).
معالوصف اصلاحطلبان امروز با تاکید بر تز و کلیدواژه نرمالیزاسیون و با تلاشی سازمان یافته در پی آن هستند تا با عادی جلوه دادن وضع موجود، کتمان بحرانها و چالشهای اساسی کشور، ایجاد امید کاذب نسبت به آینده، هجمه به مخالفین نظام در پوشش صلحطلبی و از همه مهمتر هراسافکنی کاذب نسبت به آیندهای که نظام موجود بر سر کار نباشد (سوریهای شدن و بالکانیزاسیون)، سامانه سیاسی مستقر را حفاظت کنند.؛ به این امید که پس از درگذشت رهبر کنونی، رهبری منعطفتر بر سر کار آید و با فراهم آوردن مجال تحرک بیشتری برای اصلاحطلبان آنان قادر شوند بحرانها را کنترل و نظام سیاسی را به تعادل برگردانند.
اصلاحطلبان هیچ ارادهای برای دموکراتیزاسیون و حذف کامل نظارت استصوابی ندارند و در این خصوص دروغ میگویند. الگوی مد نظر آنان برای سیاست داخلی، دیپلماسی و اقتصاد، الگوی روسیه است. یعنی دولتی رانتیر که اندکی فضای اجتماعی را بگشاید (مقداری آزادیهای فردی) و اقتصاد را با اتکا به منابع نفت و گاز اندکی با تدابیر بهتر اداره نماید اما ساخت الیگارشیک قدرت، مقادیری کنترل شده از تنش با غرب و ساخت اقتصادی نسبتا دولتی و مافیایی را حفظ نماید. توطئهای که باید دید در تحقق آن موفق خواهند بود یا با هوشیاری اپوزسیون و مردم ایران ناکام خواهد ماند.