منشه امیر - رادیو پیام اسرائیل
تنها یک حکومت در جهان وجود دارد که در هر فرصت پرچم کشورهای دیگر را آتش می زند و شعار مرگ بر آن ها را سر می دهد و ساعت ثانیه شمار می گذارد که کذشت دقایق و ثانیه ها را نیز نشان دهد و روی موشک های خود می نویسد که مقصد آن نابودی یک کشور دیگر است.
تنها یک حکومت وجود دارد، و آن هم حکومتی که بی عرضگی سران آن در اداره امور کشور و خوی ستیزجویی و جنگ طلبی آنان، موجب فلاکت کشور و نکبت شهروندان آن سرزمین شده است.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
تنها یک حکومت وجود دارد که زیر شعار دین، می خواهد شیوه های کولونیالیستی و امپریالیستی انگلیس در قرن نوزدهم را تقلید کند و از تسلط بر جهان اسلام، و در مرحله بعدی تسلط بر سراسر جهان سخن می گوید، زیرا ادعا دارد که بهترین شیوه حکومتی را ابداع کرده و می تواند هادی و رهبر دیگر ملت های جهان باشد.
این گفته ها افسانه نیست، خیالبافی نیست، در قرن بیست و یکم، واقعیت دارد و رهبران آن رژیم به خود افتخار می کنند و به نکوهش کشورهای دیگر می پردازند که چرا از آن ها تقلید نمی کنند.
خودشان می گویند که بزرگترین افتخارشان آن است که به فلسطینی ها توصیه می کنند به صلح روی نیاورند، به جنگ ادامه دهند، بکشند و کشته شوند.
از دیدگاه این رژیم، ز هر طرف شود کشته، سود اسلام است.
آن ها در بحران زاده شدند و با بحران می خواهند حکومت های مسلمان را متزلزل سازند تا شاید بتواند جای پایی برای خودشان پیدا کنند.
هیچ حکومت دیگری در جهان وجود ندارد که این چنین نابخردانه، ثروت ملی را به باد دهد، مردم را گرسنه و بیمار نگاه دارد، زنان را به تن فروشی و جوانان را به اعتیاد بکشاند و همزمان از گروه های ترورِ خارجی حمایت کند و به آن ها پول و اسلحه برساند.
حتی رهبر خودخواه و بیمار کره شمالی نیز چنین سیاستی در پیش نگرفته است.
آخوندی به نام عمار حکیم در عراق که نواده آیت الله حکیم و از مزدوران حکومت اسلامی ایران است، در سخنرانی خود با افتخار می گوید که روح الله خمینی بود که مساله فلسطینی ها را زنده نگاه داشت.
به سخنی دیگر، خمینی بود که نگذاشت این مساله فیصله پیدا کند و فلسطینیان آواره سروسامان بگیرند، به کشوری برسند، دولتی برپا کنند و در راه رفاه و نیک بختی خویش بکوشند.
در حالی که همه کشورهای عرب به سوی آشتی با اسرائیل گام بر می داشتند، و دو کشور مرکزی عرب، یعنی مصر و اردن با اسرائیل پیمان صلح امضا کردند، خمینی با شعار نابودی اسرائیل به میدان آمد و همان راهی را در پیش گرفت که کشورهای عرب از سال ها پیش آن را بیراهه تشخیص داده و از آن دور شده بودند.
یک عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام به نام حسین مظفر، در نطق خود می گوید که از هفتاد سال پیش کشورهای عرب، عملا با اسرائیل در حال همکاری بوده اند.
تا حدودی راست می گوید این آقای حسین مظفر، زیرا سران عرب هم به این نتیجه رسیده بودند (و رسیده اند) که ادامه ستیز با اسرائیل، نه به منافع فلسطینی ها خدمتی می کند و نه سودی برای ملت های خودشان دارد.
ولی حکومت از راه نرسیده اسلامی در ایران، به سرکردگی روح الله خمینی، فکر کرد که اگر کاسه کوزه ها را به هم بریزد و بخواهد آزموده را دوباره بیازماید، حتما پیروز خواهد شد و به رهبری جهان اسلام خواهد رسید.
ولی می بینیم که به هرجا که روی می آورند، سرشان به سنگ می خورد و امیدشان باطل می شود و خودشان رنج می برند و محنت دیگران دارند و موجب عذاب ملت خویش می شوند و آرامش و ثبات را به خطر می اندازند و ثروت مملکت را به باد می دهند.
این شیوه شناخته شده همه حکومت های به ظاهر انقلابی، ولی در واقع دیکتاتوری است که چون می دانند قادر به حل مشکلات اساسی کشور نیستند و آن کلید نمادین که در دست می گیرند و به رخ مردم می کشند، قادر نیست هیچ قفلی را بگشاید، یک دشمن فرضی خارجی را می تراشند که سر مردم خود را به آن گرم کنند.
این ترفند را مردم ایران شناخته، و از مدت ها پیش بر آن مهر باطل زده اند. تظاهرکنندگان در شهرهای مختلف ایران فریاد می زدند "سوریه را رها کن، فکری به حال ما کن" و شعار می دادند "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران".
خمینی که از دنیای سیاست بویی نبرده بود، و از دیپلماسی جهانی کوچکترین شناختی نداشت، بر این گمان نابخردانه بود که با همان شیوه و ترفند و دروغگویی که به ملت ایران تحویل داده بود، می تواند بر مسلمانان منطقه و جهان نیز مسلط شود.
از آن آرزوی باطل حدود چهل سال می گذرد و رژیم ایران نیمی ازر درآمد نفت کشور را در این راه به هدر داده و هیچ نتیجه ای نگرفته است.
با شعار "صدور انقلاب" وارد صحنه شدند، صدها میلیارد دلار پول ملت ایران را هزینه کردند و امروز در خاورمیانه هیچ پایگاهی ندارند و هیچ ملتی و کشوری را نتوانسته اند به دنبال خود بکشند و شعبه حکومت اسلامی ایران را در آن جا بگشایند.
در سوریه، این همه پول ریختند و قربانی دادند، و حالا اسرائیل آمده و دو پایش را توی یک کفش کرده که نخواهیم گذاشت رژیم ایران در سوریه مستقر گردد.
البته آخوند حسن نصرالله، مزدور رژیم ایران در منطقه، لاف می زند که هیچ قدرتی در دنیا نخواهد توانست نیروهای او را از سوریه بیرون راند.
ولی نصرالله رجز می خواند و حقیرتر و ضعیف تر از آن است که بتواند در سوریه بماند.
امروز حتی روسیه علنا می گوید که نیروهای ایرانی باید از سوریه بیرون روند. آمریکا هم همین را می گوید و اروپا نیز همین را تکرار می کند.
آیا بدون خروج سپاه قدس و حزب الله لبنان، آرامش به سوریه باز خواهد گشت؟
در یمن، رژیم ایران دور زمانی به حوثی ها پول و اسلحه رساند تا شاید بتوانند بر حیاط خلوت عربستان سعودی مسلط گردند و از آن جا رژیم ایران برای برانداختن حکومت وهابی در ریاض بتواند اقدام کند.
ولی بحران یمن درجا می زند و حوثی ها معطل مانده اند که بالاخره چه خواهد شد.
یکی از بزرگترین سرمایه گذاری های رژیم ایران در عراق بود.
ظاهرا عراق می توانست هدف ایده آل در راه تسلط رژیم ایران بر کشورهای مسلمان باشد.
بیش از شصت درصد از اهالی این کشور بزرگ و ثروتمند و استراتژیک شیعه هستند. ولی آن ها هم به رژیم ایران پشت کرده اند - در حدی که مقتدی صدر قاسم سلیمانی را از بغداد بیرون می کند و گزارش می رسد که صدر و علاوی و دیگرانی که نسبت به رژیم ایران هیچگونه نظر لطفی ندارند، ممکن است دولت بعدی را تشکیل دهند.
در همان حال، ایالات متحده نیز پیکار بی امانی را علیه رژیم ایران و زیاده خواهی های آن آغاز کرده و عزم جزم دارد که ریشه های مالی و بازرگانی حکومت ایران را بخشکاند.
دلشان خوش است که در صنعت موشک سازی، توانسته اند دستاوردهایی داشته باشند.
ولی اصلا درک نمی کنند و تجربه آن را ندارند که با موشک نمی توان هیچ کشور دیگری را به تصرف درآورد و سرنوشت جنگ را رقم زد.
بزرگترین کاری که یک موشک و ده موشک و حتی صد و هزار موشک می تواند بکنند، وارد آوردن خسارت مالی و تلفات جانی است، و این نمی تواند به اشغال یک کشور دیگر بیانجامد.
ولی همین حمله موشکی نیز ممکن است نتایج ویرانگری برای جانب مهاجم داشته باشد و نه تنها کشور او را ویران کند، بلکه موجب برافتادن خود رژیم فتنه گر شود.
حالا روحانی به شانگهای می رود و امید دارد که شرق او را در آغوش بگیرد و چین چتر حمایت خود را بر سر رژیم ایران بگسترد.
ولی حکومتی که از مسجد رانده شده، در میکده چه جایی می تواند داشته باشد؟
از دست چین برای دور زدن تحریم های آمریکا علیه رژیم ایران چه برمی آید؟
خود رهبران چین آشکارا می گویند که "بله، ما حاضریم به اقتصاد حکومت ایران کمک کنیم، ولی فقط در چارچوب قوانین و امکانات بین المللی". و ترامپ به چین و دیگران اخطار کرده که "مبادا دست یاری به حکومت ایران بدهید، که سخت مجازات خواهید شد".
آیا یک حکومت کمونیستی، ولی کاپیتالیست مآب، حاضر خواهد شد منافع کلان اقتصادی خود با آمریکا را قربانی یاری رسانی به رژیم ایران بکند؟
روسیه را مثال بزنیم. ظاهرا دولت مسکو می توانست بهترین مآمن برای رژیم ایران در برابر غرب باشد.
هم در همسایگی ایران قرار دارد، و هم در گذشته ابرقدرت بوده و حالا می خواهد به همان مقام باز گردد، و هم با غرب معامله و مجادله دارد.
ولی بی تردید، روسیه نیز منافع جهانشمول خود را صرف نجات رژیم ایران نخواهد کرد.
روسیه هرگز در مواردی که ممکن است منافع خودش به خطر افتد، در راه دفاع از مصالح رژیم ایران سینه چاک نکرده است.
روسیه بود که در شورای امنیت، به جانبداری از برقراری تحریم ها علیه رژیم ایران رای داد. زیرا روسیه می خواهد که رژیم ایران ذلیل و ناتوان بماند، قطرات خون از بدنش چکه چکه جاری شود، تا روسیه بتواند از قبل رژیم ایران، همچنان سود ببرد.
روسیه با عربستان تبانی می کند که نفت ایران در بازار جهانی ذلیل و بی مقدار شود. روسیه دست همکاری به سوی ترامپ دراز می کند که شاید بتواند به کنفرانس هفت اقتصاد بزرگ جهان باز گردد.
رژیم ایران "روز جهانی قدس" برگزار می کند، ولی در پهنه گیتی و در جهان اسلام، کاملا بی یار و یاور مانده است.
تنها حماس و جهاد اسلامی و حزب الله لبنان هستند که برای حکومت ایران سینه می زنند. ولی کمک مالی به آن ها را یک روز قطع کنید، و ببینید که چگونه آن ها هم از رژیم ایران روی خواهند گرداند.
ملت ایران از تلاش حکومت در ادامه جانبداری از گروه های ترور روی گردانیده است.
شعار "پشت به مِنبر، رو یه ملت" همچنان در ایران طنین افکن است و رژیم بی یار و یاور مانده، ولی از رو نمی رود و حتی در بستر احتضار نیز همچنان تکرار می کند که اسرائیل همین فردا نابود خواهد شد.
همه امیدها و انتظارات آن ها نقش بر اب شده، و این تنها دلخوشی کودکانه و خیالپرورانه آنان است که نعره می کشند "اسرائیل نابود باید گردد".
این آرزو را به گور خواهند برد!