عصر ایران - مهرداد خدیر - قوّت، قدرت، صلابت، شجاعت، شهامت و همت یا هر صفت دیگری که به خاطر موفقیت خیره کنندۀ تیم ملی فوتبال ایران در نخستین نمایش در جام جهانی روسیه، برای بازیکنان ما به کار رود البته که این بچهها را میبرازد واغراق نیست، اما هرگز نباید از یاد بُرد که آن دلیل اصلی که ما را دست کم ۵ روز در صدر یکی از جدولها مینشاند و در اولویت قرار دارد نه قطاری از این کلمات و صفات که یک کلمه است: «کی روش».
ممکن است برخی که از انتقادات قبلی عذاب وجدان گرفتهاند برای تسکین خود موضوع را به بخت و اقبال نسبت دهند و از یاد ببرند فوتبال، بازی اتفاقات است و گلها به خاطر همین اتفاقات به ثمر میرسند و تازه «شانس» هم همایی نیست که بر شانۀ هر کس بنشیند: توفیق، رفیقی است به هر کس ندهندش/ زرّین پر طاووس به کرکس ندهندش...
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
میتوان حدس زد مهم ترین منتقدان کی روش و مربیان پر سر و صدا از موفقیت او چه حسی پیدا میکنند یا در توجیه شادمانی پیروزی تیم ملی بگویند به این مرد پرتغالی چه کار داریم. او رفتنی است و ما و فوتبال ما و ایران ما میمانند یا به شانس و اقبال نسبت دهند اما اگر قرار باشد مهم ترین عامل موفقیت تیم ملی و درخشش در نخستین گام جهانی را نام ببریم آن عامل کلمهای آشناست: کی روش.
اما چرا کارلوس؟
کافی است به ملموس ترین نکته بپردازیم: در حالی که همه تصور میکردند میلاد محمدی مدافع چپ با تجربه بازی در روسیه بازیکن ثابت است بازگشت احسان حاج صفی به نقش اصلی و تغییر استراتژی تیم از دید عالی کیروش ناشی میشد و همین تغییر زمینۀ گل را ولو با اشتباه بازیکن حریف فراهم ساخت و کجای این تصادفی و شانسی بود؟
این موفقیت به خاطر روحیۀ جنگندگی است که کیروش به تیم تزریق کرد و بهانه اصلی برای این نویسنده - که فوتبال نویس نیست - همین است. چون داستان بیش از نکات فنی به دید و نگاه کارلوس کی روش و اعتبار و شخصیت او مربوط است و این عامل بر عوامل دیگر میچربد و هر چند گاه یک بار در نوشتهای به این موضوع اشاره کردهام.
یادمان باشد که خط زدن و کنار گذاشتن برخی از نامهای بزرگ از هر مربی یی برنمی آید مگر آن که خود بزرگ باشد و البته بزرگ تراز بازیکنان مدعی. این گونه است که کنار گذاشتن این بازیکنان جز از کی روش بر نمیآمد و در این فقره هم به نام او میرسیم.
شاید بگویند این تیم آفریقایی بود و اروپاییها ماندهاند اما یادمان باشد اکثر قریب به اتفاق بازیکنان مراکش هم زاده یا بالیده اروپا هستند و ما بر چنین تیمی فایق آمدیم و کیست که وضعیت تدارکات ما را نداند تا جایی که بی هیچ اغراقی میتوان آن را بدترین تدارک دانست و همین کافی بودکه تمام انگیزههای یک مربی حرفهای را ضایع و زایل کند یا بر روح و روان اوتأثیر گذارد اما اگر نام او کی روش نمیبود.
میگویند آن بچههای بزرگ شده خارجاند که دارند بازی میکنند نه کی روش اما تنها اگر سرمربی تیم ملی آدمی در اندازه و آوازۀ کارلوس کی روش باشد، سامان قدوس و اشکان دژاگه از سوئد و آلمان میگذرند و پیراهن ایران را بر تن میکنند و این نکتهای است که برخی به عمد یا به سهو فراموش میکنند تا موفقیت را به خاطر بازیکنان خارج نشین بدانند نه کسی که آنها را شناخت و آورد.
این همه اصرار بر نقش ممتاز کارلوس کی روش از سر حق ناشناسی دربارۀ جوانانی نیست که از جان مایه گذاشتند. بلکه از این روست که این روح را او در این کالبد دمید و گرنه برخی از این بچهها گرفتار افکار مربیانی میشدند که در دنیای دیگری سیر میکنند.
روزی از یک پژوهشگر سرشناس فرهنگی پرسیدم سه چهره اول عرصۀ فرهنگ وادب ایران در این ۸۰ یا ۹۰ سال چه کسانی بودهاند؟ بی درنگ پاسخ داد: نفر اول: دکتر احسان یار شاطر و نفر صدم آن آقای دکتر و نفر و صد و یکم هم آن استاد گرانمایه. به او گفتم سه نفر اول را پرسیدم. یکصدم و یکصد و یکم دیگر چه صیغهای است؟! پاسخ داد: من هم سه نفر را نام بردم. منتها فاصله یارشاطر با دومی نه یک پله که صد پله است و از اول ناگاه به صدم میرسیم! و این نه از سر کوچکی صدم و صد و یکم که از تاثیر ژرف اولی است که اجازه نمیدهد فاصله او با دوم و سوم را کوتاه ببینیم.
داستان کارلوس کی روش و تیم ملی فوتبال ما نیز همین است. فاصله او با دیگر عوامل صد پله است.
شاید برخی خرده بگیرند این ستایش زودهنگام نیست در حالی که دو بازی دیگر مانده و اگر اسپانیا و پرتغال هر یک حریفان دیگر خود را ببرند بختی برای ما باقی نمیماند و آیا نگران باخت پر گل به این دو نباید بود؟
پاسخ این است. ما دربارۀ نقش کی روش صحبت میکنیم و فارغ از هر نتیجه که در دوبازی بعد به دست آید او کار خود را انجام داده و خاطرهای خوب در اذهان ایرانیان به ثبت رسانده است. به عبارت دیگر مأموریت او تمام شده. باور ندارید؟ نکند انتظار دارید پرتغال را با کریستیان رونالدو در هم بکوبیم و ایضا اسپانیا را؟
همین که صدای مربیان پر ادعای کم دان داخلی کوتاه میشود، همین که مدیریت و برنامه ریزی ارزش خود را در جامعهای بیگانه با این مفاهیم به رخ میکشد و همین که در روزهای تلخ ناشی از نگرانی بازگشت تحریمها و برجا نماندن برجام ناگهان این پیروزی حاصل آمد جای خوش حالی دارد ولو نپاید و به همین یک فقره محدود بماند.
بحث چشم زاغ و غاز بودن مرغ همسایه هم نیست. این واقعیت است که سهم کارلوس کی روش در درخشش تیم ملی فوتبال ایران غیر قابل انکار است و اگر کسانی در گفتار یا نوشتار به آن نپردازند مردمان از یاد نمیبرند. چندان که در آن تصویر وقتی مسعود شجاعی را ندیدند بیشتر از او یاد کردند.
نمیخواهم مثل فردوسی پور در ردیف «جانم»ها یا «جونم»ها نام کی روش را بیاورم چون آن جوان سرخوش که به روسیه رفته به قدر کافی کلمه به کلمه عادل را طوطی وار تکرار میکند و در هر گزارش به وقت وبی وقت میگوید «عجیب و غریب یا چقدر خوبیم ما» و آدم را یاد سانچو پانزا میاندازد بی آن که عادل شباهتی به دُن کیشوت داشته باشد!
اما اگر بخواهیم عامل دیگری را پر رنگ کنیم ولو به حماسههای ایران باستان پیوند بزنیم حق مطلب را ادا نکردهایم.
ما که خودمان میدانیم چه مدیریتی داریم و چه تدارکاتی دیدیم و با نظم سازمانی و برنامه ریزی چقدر آشناییم و مربیان داخلی چه در چنته دارند خاصه منتقدترین و پرسروصداترینهاشان.
خودمان که خودمان را میشناسیم. پس رو در بایستی یا خود فریبی نکنیم و در ذکر نام کارلوس کی روش به عنوان عامل اول تردید به خود راه ندهیم. البته منحصر و محدود به او نیست و نمیگوییم دیگر عوامل را نشمارید. بشمارید اما مانند آن پژوهشگر فرهنگی از ۱۰۰ به بعد. وقتی اول را شمردیم فاصله بیندازیم تا برسیم به صدم و بعد: صد و یکم، صد و دوم....