«امیر هاشمی مقدم»، پژوهشگر ایرانی از ترکیه، در یادداشتی برای انصاف نیوز با عنوان «مسوولین هم در شادی مردم شریک شوند» به بهانهی پیروزی تیم ملی ایران برابر مراکش در جام جهانی روسیه، نوشت:
دیشب ایران غرق در شادی بود. از ارومیه در شمالغربی تا زاهدان در جنوب شرقی. حتی فیلمها و عکسهای ایرانیان بیرون کشور هم همین شادی را نشان میداد. من هم در کتابخانهی دانشگاه به کارهایم میرسیدم و هرچند دقیقه یکبار که دشنام «کوپک اوغلو» را از دانشجویان آذری/ترکمان میشنیدم، میفهمیدم حتماً ایران موقعیتی را از دست داده است. دقایق پایانی را کنارشان بودم و تماشا میکردم؛ که شد آنچه باید میشد! و جو کتابخانهای که به هم ریختیم. و نگاههای متعجب دانشجویان ترکیهای که البته وقتی داستان پیروزی ایران را میشنیدند، شادباش میگفتند.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
این شادی ایران از آن جهت دوچندان ارزشمند است که به سادگی به دست نیامده. در همین یک ماه نزدیک به جام جهانی، چقدر اخبار نگرانکننده دربارهی جام جهانی شنیدیم؟ چه اینکه قصهی دراز فوتبال ایران نیز، همانند همهی دیگر بخشها و رویدادهای کشور، حاشیههایش بسیار پررنگتر از زمینهی اصلی است. اگر تنها به حاشیههای فوتبالمان در جام جهانی امسال بپردازیم، میتوان لیست بلندبالایی آماده کرد: لغو بازیهای تدارکاتیمان با دیگر کشورها؛ تلاش برخی نمایندگان بیربط مجلس برای حضور در جام جهانی با پول بیتالمال؛ ایران بهعنوان تنها کشوری که به میزبانی هیچیک از گزینههای جام جهانی ۲۰۲۶ رأی نداد؛ بنر میدان ولیعصر که زنان را نادیده میگیرد و بعد هم که به خاطر اعتراضات عوض میشود، یکی از بازیکنان را از تصویر بر میدارند؛ پخش نشدن کامل افتتاحیهی بازیها؛ پخش نشدن تصویر تماشاچیان ایرانی در ورزشگاه؛ و آخرین خبری که پازل ممنوعیتها و محدودیتهای فوتبالی را کامل میکند: لغو پخش باری در بسیاری از ورزشگاهها و سینماهای تهران (و احتمالاً برخی از دیگر شهرها)، با وجود فروش بلیط.
گویا مسوولین و بهویژه اماکن اجازهی این کار را ندادهاند. چرا؟ کسی نمیداند. یعنی در واقع ما نمیدانیم؛ اما مسوولین میدانند. به عبارت دیگر، نه آنها ما را میفهمند و نه ما آنها و دلایلشان را. نه ما میفهمیم چرا آنها از همه چیز میترسند و همه چیز را امنیتی یا ضد دینی و ضداخلاقی میبینند، نه آنها نیازها و خواستههای ما را میفهمند؛ بنابراین گوشی برای شنیدن حرفهایمان ندارند. ما و مسوولین در دو جهان متفاوت زندگی میکنیم.
گمان نمیکنم در میان همهی کشورهای جهان، کشوری را بتوان یافت که بین درک مسوولینش از امور با درک مردمش از همان امور این همه فاصله باشد. بیگمان کشورهای زیادی در جهان هستند که فقر و فساد اقتصادی در آن گسترده است، کشورهای زیاد دیگری هم هستند که خط قرمزهای سیاسی زیادی دارند، کشورهای دیگری هم میتوان یافت که محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی برای مردمانش تعیین میشود، اما کشوری که همهی اینها را همزمان داشته باشد، نمیتوان یافت. دستکم من نمیشناسم. یعنی مثلاً کشوری که خط قرمزهای سیاسی زیادی داشته باشد، به شهروندانش آزادیهای اجتماعی و فرهنگی بیشتری میدهد تا دستکم فشارهای سیاسی را در جایی دیگر تخلیه کنند. منطقی هم هست. اما اگر فشارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی همزمان وارد شود و هیچ راه گریزی نباشد، طبیعتاً یک جایی این فشارها بیرون میزند که مسوولین انتظارش را ندارند. همانگونه که در دی ماه سال پیش دیدیم.
خدا بیامرزد دکتر محمد امین قانعیراد، رییس پیشین انجمن جامعهشناسی ایران که دو شب پیش از این جهان رخت بربست و رفت. آخرین بار که دیدمش، چهارم بهمن ماه بود. همان روز به ایران آمده بودم و از شانس خوبم، نشست «بررسی ابعاد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ناآرامیهای دیماه ۹۶» با همکاری انجمن جامعهشناسی ایران و خانهی اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشد. زندهیاد دکتر قانعیراد هم جزو سخنرانان بود. او در بخش پایانی سخنانش نکاتی را دربارهی شرایط جامعه بیان کرد که به نظرم با آن میتوان این یادداشت را به پایان رساند:
«مردم برای خودشان تئوری امنیت اجتماعی دارند و مسوولین هم تئوری امنیت ملی دارند، این دو تئوری باید به مصاف هم برود و با هم گفت و گو کند. ما چرا فکر میکنیم که درک همه باید از امنیت اجتماعی یکی باشد؟ چرا فکر میکنیم که درک یک جوان ۲۵ ساله باید با درک یک فرد امنیتی یکی باشد؟ این موضوع باید به رسمیت شناخته شود. دولت در یک شکلی میتواند برای شهروندان خودش فضای عاطفی سیاسی ایجاد کند. جوانان احساس کنند از آنها حمایت میشود. مانند دورههای انتخابات که رفتارهای اجتماعی معنادار میشود. در غیر این صورت رفتار اجتماعی بیمعنا خواهد شد. انسانهایی هم که رفتار اجتماعی معنادار نداشته باشند، به رفتارهای پیشبینینشده دست میزنند. من امیدوارم فرضیهام غلط باشد، معتقدم اگر این ۳ شکاف در عرصهی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی شناخته و درمان اساسی نشود، احتمال دارد موجهای بعدی اعتراض در زمانبندیهای کوتاهتر و با خشونت بیشتری همراه شود، که امیدوارم چنین نشود».