تجزیه طلبان، به بهانه های مختلف جلو می آیند. آن ها چون از واکنش مردم «ایران» هراسانند، صریح سخن نمی گویند. مثلا آن ها نمی گویند که من اصلا ایرانی نیستم و خواهان پیوستن به کشور فلان علی یف و بَهمان قلی یف ام.
آن ها مثل بچه دزدان، با شیرینی و شکلات و زبان چرب و نرم جلو می آیند: مسائل اتنیکی! روابط فدراتیو! ملت «تورک»! خلق «کورد»!
آن ها تصور می کنند که ایرانیان، از هر قوم و فرهنگی، گول حرف های «گُنده گُنده» ی آن ها را می خورند!
یکی از شیوه های فریبکارانه ی این جماعت، که به تایید خودشان ایرانی «نیستند»، موضوع آموزش به زبان مادری در مناطق مختلف ایران است.
یکی از جلوه های زیبای کشور ایران، همین تنوع زبان و فرهنگ است. هیچ یک از مردم ایران، تا به امروز اعتراضی نسبت به زبان یا فرهنگی خاص نداشته بلکه «ایرانیان» همواره، به این تنوع فرهنگی افتخار کرده اند و آن را یکی از ویژگی های کشورشان «ایران» دانسته اند.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
کدام انسان ابلهی، از ثروتمند بودن بدش می آید خاصه آن ثروتی که دارد، ثروت فرهنگی باشد؟
تجزیه طلبان، که از داشتن این ثروت هنگفت فرهنگی، نالان و گریزان اند، اگر ابله نباشند، پس قطعا خود را ایرانی نمی دانند که از داشتن این ثروت عظیم بیزارند.
اما اگر کسی ریگی به کفش ندارد، موضوع آموزش زبان مادری، در مناطق مختلف ایران به این شکل ساده قابل حل است:
یک - مناطق مختلف ایران، هرگز به روی ساکنان آن بسته نبوده، و در تمام نقاط ایران، مردم دیگر نقاط ایران سکونت دائم یا موقت داشته اند. ترک ها در کردستان، لر ها در آذربایجان، ترکمن ها در خوزستان، ...، زندگی کرده اند و می کنند و بعد از این هم خواهند کرد.
لذا منطقا و عقلا این که در یک منطقه از ایران مثلا زبان لری در مدارس آموزش داده شود و در منطقه ای دیگر ترکی و غیره، قابل قبول نیست، چرا که وادار کردن کسی که مثلا ترک است و در استان لرستان زندگی می کند به این که لری یاد بگیرد احمقانه است.
دو - این که هر کس، از سنین طفولیت چندین زبان یاد بگیرد، نه سخت است و نه بی فایده. همان طور که امروز در مدارس تهران، خانواده ها اصرار دارند به کودکان شان انگلیسی یاد داده شود، در کشورهای غربی، امکان فراگیری تقریبا هر نوع زبانی در دوران مدرسه وجود دارد.
سه - من به تجربه می گویم، که یاد گرفتن چند زبان در دوران دبستان -اگر با روش صحیح صورت گیرد- مطلقا برای کودک دشوار نیست. من در دوران کودکی، دو زبانه بودم، یعنی والدین ام فارسی و ترکی با من صحبت می کردند، بعد، از قبل از کلاس اول دبستان، یعنی به کلاسی در آن دوران به آن کلاس «تهیه» می گفتند و الان کلاس «آمادگی» نامیده می شود، هم درس های آموزش و پرورش ایران را می خواندم، هم درس های آموزش و پرورش کشور فرانسه را. ما دو کارنامه داشتیم که کارنامه ی فارسی در ایران مورد قبول بود، و در فرانسه، کارنامه ی فرانسوی. درس مان طبیعتا دو برابر مدارس معمولی بود، ولی معلومات مان هم دو برابر دانش آموزان دیگر بود.
چهار - همان طور که پدر و مادرها به عنوان مسوولان کودک، حق دارند از مدارس بخواهند که به بچه شان انگلیسی یاد دهد، می توان قوانین آموزشی را به این صورت وضع کرد که پدر و مادر ها حق داشته باشند، از مدارس «کل ایران» بخواهند که «یک زبان» از زبان های مناطق مختلف ایران را مثل ترکی و کردی و عربی و غیره، به فرزندان شان یاد بدهند. در دوران قدیم، حتی اگر دانش آموز مدرسه ی ایرانی و فارسی زبان، می خواست که به جای انگلیسی مرسوم، فرانسه و آلمانی بیاموزد، آموزش و پرورش -در زمان شاه- برای آن دانش آموز، معلم فرانسه یا آلمانی به آن مدرسه و فقط برای همان دانش آموز می فرستاد که به طور هفتگی به او زبان دلخواهش را بیاموزد.
بنابراین، اگر کسی تجزیه طلب نیست، و «فقط» خود را «کورد» و «فقط» «تورک» نمی داند، اگر روزی روزگاری از شر این حکومت جهنمی خلاص شویم، می توان با همین راه حل، موضوع آموزش به زبان مادری و غیر مادری را حل کرد.
یعنی به والدین کودک امکان داد، تا بچه شان علاوه بر زبان فارسی به عنوان زبان ملی، با هر زبان از مناطق مختلف ایران، آشنا شود «یا نشود». حال این زبان می خواهد زبان آن منطقه باشد، می خواهد زبان منطقه ای در چند هزار کیلومتر دورتر از او باشد.
طبیعتا کار پر زحمتی ست، و نیروی انسانی تعلیم دیده و کتاب های متنوع لازم دارد، ولی شدنی ست.
باز ببینیم بهانه ی آقایان تجزیه طلب، از کدامین سو، مثل غده بیرون خواهد زد.