مولوی شعری در مثنوی معنوی دارد که امروزه نه تنها در میان فارسی زبانان بلکه در بین فرهنگها و زبانهای دیگر نیز تبدیل به یک ضرب المثل شده است. مولوی در مثنوی معنوی میسراید: "ماهی از سر گنده گردد نه از دم". گفتهای که در شرایط امروز ایران بسیار کار آید و در تاریخ کشورمان نیز بارها اثبات گردیده است.
در واقع این قطعه شعر میتواند حکایت علل اصلی فراز و فرود تمدنهای ایرانی و یکپارچگی و از هم گسستن ایران زمین و اتحاد و تفرقه اقوام و ملیتهای ساکن آن باشد. حتی در شرایط امروز ایران که خطرات بسیار جدی تمامیت ارضی و حتی فرهنگ و تمدن باستانی ایران را تهدید میکنند، این شعر یا ضرب المثل میتواند راهگشای خوبی برای جستجوی عوامل اصلی این تهدیدها و خطرات باشد. تهدیدها و خطراتی که کشور و ملت ایران را در یک نقطه بسیار حساس قرار دادهاند. تهدیداتی که اگر بخوبی علت یابی نشوند میتوانند بار دیگر تمامیت و وحدت تاریخی ایرانیان ساکن این سرزمین و حتی اعتبار تاریخی و اعتماد به نفس ملت ایران را وارد دورهای دیگر از سکون، سکوت، هرج و مرج و سرافکندگی و سرشکستگی نمایند.
تاریخ ایران زمین نشان میدهد که مصداقِ سرِ ماهی که گندیدن مابقی بدن ماهی از آنجا آغاز میشود، همانا در درجه نخست، نخبگان، سران حکومتها و نظریه پردازانشان بودهاند که با انتخابها و سیاستهای خود شکستهای سنگینی را برای ایرانیان رقم زدهاند و برای مدت نسبتا طولانی فرهنگ، تمدن و شکوفایی و طراوت ملت را به محاق بردهاند.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
برای نمونه: فرایند فروپاشی تمدن ساسانیان از حمله اعراب آغاز نشد، بلکه این پروسه از مدتها قبل در درون امپراطوری ساسانی و دستگاه سلطنت خسرو پرویز رقم خورده بود. در واقع زمانی که بهرام چوبین قیام کرد و خسرو پرویز به دربار سلطنت بیزانس پناهنده شد و پس از به قتل رساندن بهرام چوبین و بازگشت مجدد به قدرت، دورهای جدیدی از جنگهای فرسایشی با امپراطوری روم را آغاز کرد؛ جنگ هایی که به آنها رنگ و بوی مذهبی زده شد، روند فروپاشی امپراطوری ساسانی شروع شده بود؛ و زمانی که موبدان و منجمان و خرافه پرستان به دربار خسرو پرویز راه یافتند و کنترل تصمیمهای او را در دست گرفتند پوسیدگی و گندیدگی راس دستگاه سلطنت را فرا گرفته بود.
پس از مرگ خسرو پرویز ایرانیان ده پادشاه ساسانی دیگر را پشت سر میگذارند، تا نوبت به یزدگرد سوم میرسد. پادشاهی که آخرین سرسلسله ساسانیان بود و توسط لشکریان عرب در جنگ قادسیه سرنگون شد. البته در رابطه با جنگ معروف قادسیه افسانه پردازیهای بسیاری، که هیچ سند دقیق تاریخی و باز مانده از آن زمان برای اثبات آنها وجود ندارد، شده است؛ که گویی امپراطوری ساسانی بدست اعراب تازه مسلمان در زمان خلیفه دوم مسلمانان، عمر بن خطاب، سرنگون شده است. افسانهای که فقط در تاریخ طبری یافت میشود که او نیز بدون هیچ سند مشخص این داستان را فقط بر اساس شنیدهها و نقل قولها، سرهمبندی میکند. در حالیکه آز دست نوشتهها و کتیبهها و سکههای یافت شده در مناطق دمشق و اروشلیم معلوم شده است که پس از خروج لشکریان خسرو پرویز از این مناطق و شکست او از لشکریان روم، اعراب ساکن این منطقه بتدریج مستقل میشوند. سنگ نوشتههای بجا مانده از آن زمان حاکی از آنند که حاکم محلی این منطقه معاویه نام داشته است و او سال خاتمه حکمرانی ساسانیان بر منطقه سوریه را سال اول اعراب مینماد و نه سال اول هجری مسلمانان. سالی که برابر با ۶۲۲ میلادی است.
گندیدگی که از راس امپراطوری ساسانی و از دوران خسرو پرویز آغاز گشت و موجب حملات اقوام عرب حاشیه منطقه ساسانیان گردید بتدریج همه سرزمین ایران را فرا گرفت و موجب سکوت و رخوت سنگین دو قرنه شد. اما پس از دو قرن سکوت بار دیگر عصر نوینی در تاریخ و فرهنگ و زبان ایران زمین آغاز میشود که دکتر جواد طباطبایی آنرا عصر زرینی در زمینه خرد، علم، فلسفه و ادب و زبان ایرانیان مینامد. عصر ذرینی که توسط نخبگان ایرانی در زمینه شعر، علم و فلسفه رقم میخورد و سرتاسر جامعه و سرزمین ایران را متحول میسازد. این شکوفایی و حیات مجددی که در سطوح بالای جامعه ایران، که مصداق سر ماهی است، آغاز گردید آن اندازه قوی و پر اثر و انرژی بود که حتی حملات مغولها به این سرزمین نتوانست آنرا از ادامه رشد باز دارد.
اما شکوفایی فرهنگ و تمدن ایرانی در عصر خرد ورزیِ پس از دو قرن سکوت بار دیگر از راس و سرِ خود ضربه میخورد و جامعه و تمدن ایرانی مجددا وارد دوره جدیدی از انحطاط میشود. یکی از عوامل موثر در آغاز این دوره جدید از انحطاط امام محمد غزالی است که بشدت مخالف خردورزی فلسفی و علمی بود و تصوف و فقه را ترویج مینمود؛ و به این ترتیب بود که عصر خردورزی علمی-فلسفی و سپس مقاومتهای فرهنگی در قالب شعر و نثر که پس از حمله مغول در جریان بودند جای خود را به تصوف، فلسفه وحدت وجود و سپس تشیع میدهد و با حضور قاضی القضاتها در راس دستگاههای حکومتهای آن زمان، باردیگر جامعه ایران وارد دوران تاریکی از حیات خود میشود.
دوران تاریکی که از پس از امام محمد غزالی و در پی مبارزه بی امان با اهل فلسفه و علم و مقابله خشن با مخالفین تصوف و فقه آغاز گردید و ادامه یافت، در دوران صفویه به اوج خود میرسد. گندیدگی راس حکومت در زمان شاه سلطان حسین که اطراف او را علمای شیعه گرفته بودند به حدی میرسد که او هیچ تصمیمی را بدون مراجعه به علما و استخاره نمیتوانست اتخاذ کند؛ در تاریخ آمده است که زمانی که محمود افغان به دروازههای اصفهان میرسد شاه سلطان حسین بساط عزاداری و نذر و نیاز راه میاندازد.
آغاز دوران مدرن در ایران نیز مدیون تلاش نخبگانی مانند آخوند زاده و میرزا آقان خان تبریزی در سالهای قبل از آغاز انقلاب مشروطه است. افول و آغاز فرایند گندیدگی انقلاب مشروطه نیز با ورود روحانیونی که یا مشروطه از نوع اسلامی آن میخواستند و یا صراحتا دم از مشروعه و حکومت صد در صد اسلامی (از نوع طالبانی) میزدند، رقم میخورد. و به این ترتیب پیوند محکم شاه و شیخ که از زمان صفویه آغاز و در دوران قاجار ادامه یافته بود، و میرفت که با انقلاب مشروطه از هم بگسلد، با مخالفت روحانیت با طرح رضا خان برای تبدیل نظام سیاسی ایران به جمهوری، مجدد برقرار میگردد و تبدیل به گرهای کور و غدهای عفونی در نظام سیاسی ایران میشود.
بر همین منوال به جرات میتوان گفت که بحرانهای بسیار جدی که اکنون جامعه ایران، وحدت ملی و تمامیت ارضی را تهدید میکنند در درجه بسیار نخست از سیاستهای رهبری این نظام بویژه شخص رهبر این حکومت نشات میگیرند. گره کور پیوند شاه و شیخ و دخالت دین در حکومت و غده چرکین ناشی از آن با انقلاب اسلامی و تثبیت نظام ولایت فقیهای جمهوری اسلامی نه تنها باز نشد و بهبود نیافت بلکه تبدیل به سرطانی گردید که بتدریج تمامی جامعه ایران در بر گرفت و در طول چهار دهه فرهنگ، مناسبات اجتماعی و طبقاتی را آلوده خود ساخت و اضمحلالی را رقم زد و ضرباتی را بر اعتماد ملی و سرمایههای مادی و انسانی این کشور وارد ساخت که شاید در تاریخ ایران سابقه نداشته باشند.
و سخن آخر اینکه خطری که در درجه نخست تمامیت ایران را تهدید میکند نه تهدیدت امریکا و نه تحریمهای اقتصادیاند. خطر اصلی در راس این نظام و سیاستهای شیعه گری و توسعه طلبی در خارج از مرزهای ایران و نیز غارت و نابودی سرمایههای مادی و انسانی این مرز و بوم توسط مسولین بی کفایت و یا دزد نهفته است.