Sunday, Jul 8, 2018

صفحه نخست » اتحاد "روحانی-سپاهی" برای وضعیت قرمز، هوشنگ امیراحمدی

Houshang-AmirAhmadi-article-small011.jpgبا انتظار افزایش فشارها از سوی آمریکا در ماههای آینده، و در کنار آنها، افزایش اعتراضات مردمی در داخل بدلیل تضعیف بیشتر اقتصاد کشور، دولت آقای روحانی هرچه بیشتر با سیاست "مقاومت" رهبری و سپاه‌ هماهنگ میشود.‌ در آخرین تحول در این مسیر، ایشان غیر مستقیم به بستن تنگه هرمز از سوی ایران در صورت ممانعت آمریکا از صادرات نفت ایران اشاره کرده است. تغییر لحن درباره اسرائیل و استفاد از زبانی به مراتب تهدیدآمیزتر هم بخشی از این چرخش رفتاری بسوی سپاه است. متاسفانه این چرخش چاره ساز نیست و تهدید توخالی هم، که مارک تجارتی جمهوری اسلامی شده است، میتواند به عزت و منافع ملی کشور و مردم رنحدیده آن صدمات جبران ناپذیر وارد کند.

"تهدید نفتی" علیه آمریکا بدین نحو کم سابقه است و برای دولت آقای روحانی بدعتی کاملا جدید محسوب میشود.‌ این تهدید البته متوجه عربستان و دیگر کشورهای صادر کننده نفت در حوزه خلیج فارس هم میشود. بنابراین، شعله آتش دعوای ایران با آمریکا و متحدینش با این تهدیدها حتما شعله ورتر خواهد شد.‌ عکس العمل فوری امریکا تکرار تعهد خود به باز نگهداشتن تنگه هرمزبود. رئیس جمهور فرانسه هم از ایران خواست که بازی تهدید را متوقف کند. فرانسه، آلمان و انگلستان یک "بسته تشویقی" برای ماندن ایران در برجام پیشنهاد کرده اند که بقول آقای روحانی "قابل قبول نیست". جزئیات این بسته هنور سری است اما کلیات ان شامل پذیرش خواست های امریکا از سوی ایران در رابطه با کاهش برنامه های موشکی، نابودی باقی مانده صنعت هسته ای، و خروج نیروهای ایران ازمنطقهاست.

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید

و اما آنچه حتی بیشتر مهم است، عکس العمل مثبت فرماندهان سپاه به این تهدید است. سردارقاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس، طی یادداشتی به آقای روحانی نوشت که برای این تهدید و صحبت های تندش علیه اسرائیل حاضر است دست آقای روحانی را ببوسد و در اجرای اوامر آماده است (یعنی بستن تنگه هرمز؟). آقای رحیم صفوی، از رهبران سابق سپاه و مشاور عالی رهبری در امور نظامی، که یک هفته قبل تر از این‌ تهدید، گفته بود ایران بدون دولت روحانی بهتر اداره میشود، با تایید تهدید، حرف خودش را پس گرفت و از دولت روحانی اعلان حمایت کرد. هر دو این فرماندهان حال و گذشته از "تندرو" های سپاه هستند. عده دیگری هم‌ در سپاه‌، از جمله سردار کوثری تندرو، از تهدید روحانی حمایت کردند و‌جمعی هم‌ هنوز ساکت هستند. سکوت آنها احتمالا علامت رضایت است.

بعد از سخنرانی شدیدالحن هفته پیش آقای خامنه ای، در دانشگاه امام حسین سپاه، علیه آمریکا و آنهائیکه بدنبال مذاکرات جدید هستند، معلوم بود که آقای روحانی یا باید مثل اقای احمدی نژاد در سالهای آخر دولت خودبا رهبر نظام زاویه ایجاد کند یا اینکه سر تسلیم فرود آورد. آقای روحانی راه تسلیم را بر عناد ترجیح داد. حالا باید دید این تسلیم میتواند دولتش را از سقوط نجات دهد یا نه؟ آقای خامنه ای معمولا این نوع دولت ها را تا آخر دوره آنها نگه میدارد ولی وضعیت ایران طوری است‌ که تغییرات اساسی اجتناب ناپذیر شده است. نامه آقای خامنه ای به آقای روحانی در باره بازار ارز و سکه و درخواست "گزارش" از رئیس جمهور اگر بی سابقه نباشد حتما کم سابقه است.

از مدتها پیش، پیش بینی میشد که سپاه آقای روحانی را بشکلی از صحنه خارج کند. در مقابل روحانی گفته بود که به این سادگی دولت را رها نخواهد کرد. بنظر میرسد که بالاخره یک توافق بینابینی،هرچند موقت،شکل گرفت و "روحانی درون سپاه" رفت بجای اینکه "سپاه درون دولت" برود. درواقع، از امروز ببعد، ما دولت "روحانی- سپاهی" خواهیم داشت ("دولت نیمه نظامی"؟). احتمال معاون اول شدن یک نظامی هم در همین حال تقویت شده است. نظام این تحول را بعنوان اتحاد نیروهای معتدل و تندرو برای مقابله با آمریکا توجیح خواهد کرد. تندروها و اصلاح طلبان هم حتما، با کمی انتقادات حاشیه ساز، در این مسیر قرار میگیرند.

حتی پیش تر از تهدید نفتی آقای روحانی، اقای حسین شریعتمداری، "نماینده رهبری" در کیهان، در سرمقاله ای از دولت آقای روحانی حمایت کرده بود و تضعیف دولت ایشان را مغایر منافع نظام در این وضعیت بحرانی دانسته بود. ایشان از روز اول دولت آقای روحانی از منتقدین سرسختایشان بوده است. اما تندروهائی از نوع آقای رئیسی و جلیلی هنوز هم سنگر مخالفت با روحانی راحفظ کرده اند. خانم الهه کلاهی، از رهبران اصلاح طلب، هم از اتحاد نیروهای درون نظام حمایت کرده و آنرا برای گذار از وضعیت بحرانی کنونی الزامی تلقی نموده است. آقای حجاریان، ایدئولوگ اصلاح طلبان، اما ابراز نگرانی کرده است که تغییر موضع آقای روحانی میتواند مشکلاتی برای جناح ایشان و کشور ایجاد کند.

این تحول پیامدهای مهمی برای دولت آقای روحانی و مردم ایران خواهد داشت.‌ از مهمترین این پیامدها برای آقای روحانی،از دست دادن تتمه حمایت مردمی اوو بسته شدن دریچه مذاکره با آمریکا، و بنابراین، افزایش سطح دشمنی بین دو کشور است. با بسته شدن راه روحانی بسوی هر نوع معامله ای با امریکا و کاهش حمایت مردمی او، دولت ایشان عملا در وضعیت اچمز، اگر نه مات، شطرنجی قرار میگیرد. تخطی ایشان از مسیر ضدیت با امریکا بمعنی خیانت به سپاه و رهبری تلقی خواهد شد و به حذف ایشان از صحنه سیاسی کشور منتهیمیگردد. ادامه‌ مسیر جدید همبرای مردم ایران کشنده خواهد بود چون تحمیل شدید ترین تحریم ها و تهدید ها را به دنبال خواهد داشت. با وجود مدیریت دولتی ناقابل کنونی، این وضعیت، زندگی مردم را حتما دستخوش طوفانهای تخریب کننده میکند.

امید آقای روحانی هنوز هم به "بسته تشویقی" اروپا استکه برابرآن ایران میبایستضمن ماندن در برجام، به بخش مهمی از خواست های امریکا پاسخ مثبت بدهد تا اروپا هم بتواند در برجام بماند و روابط اقتصادی خودش را با ایران کم و بیش ادامه دهد. متاسفانه اگر قرار بود این بسته "غیرقابل قبول"، بعد از یک سری مذاکرات جدید، تقویت شود و فرجی ایجاد کند، با اتحاد جدید آقای روحانی با سپاه، ان‌ امید هم تا حد زیادی نابود شده است. سپاه‌ سنگر موشکها و منطقه را به این آسانی رها نخواهد کرد و آقای روحانی هم دیگر در موضع قدرت برای چانه زنی با اروپا و سپاه نخواهد بود. آمریکا هم از مواضع اصلی خود عقب نخواهد نشست و اروپا هم بعنوان میانجی از صحنه خارج خواهد شد.

از طرف دیگر، نزدیکی سپاه و رهبری و روحانی، حتما قدرت چانه زنی نظام را بالا میبرد. درواقع افزایش این قدرت بدرستی در هسته مرکزی استراتژی چانه زنی نظام قرار دارد.‌ اما مشکل برای نظام هنوز باقی میماند و آن نداشتن دولتی مقتدر،"چانه زنان" مناسب،و یک استراتژی صحیح برای نجات کشور است. متاسفانه نظام و دولت ان نیازی به تغییرات ساختاری احساس نمیکنند و یا آن نیاز را عمدا نادیده میگیرند.در همین حال هم مردمازهرمذاکره"مبارزه گونه" که غیر شفاف باشد حمایت نخواهند کرد.‌ مردم ایران از مذاکره و دیپلماسی حمایت میکنند ولی نه از نوعی غیر شفافیکه به برجام منتهی شد. متاسفانه بعد از برجام مشکلات داخلی و خارجی کشور دوچندان شده است.

بنظر من، اقای روحانی بجای رفتن درون سپاه باید اسعتفا میداد و با کمک رسانی به رهبری،کشور را جهتانتخابات جدید برای قوای مجریه و مقننه اماده میساخت. واقعیت این است که سپاه از امروز حاکم خواهد بود و روحانی را هم، ضمن حمایت حرفی از ایشان، یک مزاحم عملی تلقی خواهد کرد. با افزایش بحرانهای داخلی و خارجی، این اتحاد ساختگی بین دولت و سپاه و ان نیروهای دیگر (اصلاح ظلب، تندرو و معتدل) بزودی از هم خواهد پاشید و وضعیت نظام خطرناک تر میگردد. مردم ایران هم بدنبال یک راه حل اصولی هستند و از وصله پینه کاری سیاسی حمایت نخواهند کرد. این روشی بود که شاه فقید از زمان مرحوم آموزگار تا مرحوم بختیار پیش گرفت و به سرنگونی او منتهی شد.

من از جایگزینی نظامیهابا روحانیت حمایت میکنماما طرحی که دارد شکل میگیرد چنین جانشینی ای را مد نظر ندارد. ماندن سپاه و روحانیت در یک جبهه در مقابل مردم به پاخواسته، ایران را به یک سوریه جدید در منطقه تبدیل کند. واقعیت این است که مخالفین نظام قادر نخواهند بود که از اتحاد سپاه و روحانیت بگذرند. حتی اگر نیروهای مخالف بتوانند، نتیجه "آشوب" و "سوریه ای شدن" خواهد بود. تنها دو گزینه برای گذار کم هزینه میماند: گزینه اول، جدائی سپاه از روحانیون و همبستگی انها با مردم است که نتیجه اش منزوی شدن روحانیون میشود. برای اینکه این اتفاق بیفتد، توپ در زمین مردم است: انها باید ضدیت با سپاه و سایر نظامیان کشور را متوفق کنند و زمینه را برای ورود قدرتمند نظامیان و خروج عزتمند روحانیون فراهم سازند.

گزینه دوم، تلفیق طرحمن در "نامه به اقای کروبی" با طرح متعاقب من برای تشکیل یک "دولت نیمه نظامی" (نه از نوعی که در حال شکل گرفتن است) میباشند. در این طرحها، رهبری نظام بهمراه سپاه و مردم با هم این گذار کم هزینه را هدایت میکنند. براساس طرحهای من، که بین براندازی اشوب زا و حفظ وضع موجود قرار میگیرند، رئیس دولت نیمه نظامی منتخب واقعی مردم است. سوای این انتخابات، نظام باید تغییرات ساختاری پیشنهادی را هم بسرعت اجرا کند تا مشروعیت و حمایت مردمی آن برای مدیریت موثروضعیت بحرانی و مذاکره عزتمندبا امریکا افزایش یابد. بدون حمایت مستقیم مردم ایران، هر طرحی برای تغییر و مذاکره محکوم به شکست خواهد بود.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy