شاهد علوی - دیدگاه نو
بنا بر گزارشها یک تیم ترور جمهوری اسلامی در سه کشور بلژیک، آلمان و فرانسه بازداشت شدهاند. یکی از ۶ تروریست بازداشت شده دیپلمات ایرانی شاغل در سفارت ایران در وین بوده است. موضوعی که با توجه به سابقه همکاری دیپلماتهای ایرانی با تروریستهای جمهوری اسلامی در موارد پیشین از جمله در ترور دکتر قاسملو در وین و ترور میکونوس تعجب برانگیز نیست. پلیس از این تیم شش نفره ماده انفجاری تیانتی و دستگاه انفجاری کشف کرده و به گفته دادستانی بلژیک برنامه آنها بمبگذاری در محل برگزاری کنفرانس سازمان مجاهدین خلق در پاریس بوده است.
کشف این تیم و تحقیقات در مورد فعالیتهای آنها در ماههای اخیر احتمالا میتواند به پرسش از عاملان و آمران دو ترور در سالهای اخیر در هلند هم پاسخ دهد. احمد مولا ابوناهض مشهور به احمد نیسی، از فعالان شناخته شده عرب اهوازی یکی از این قربانیان است که ۱۷ آبان سال گذشته مقابل منزلش در لاهه ترور شد و دیگری محمد رضا کلاهی است که ۲۴ آذرماه ۱۳۹۴ در شهر المیره هلند ترور شد.
باتوجه به اینکه کشف این تیم و بازداشت آنها در آستانه سفر حسن روحانی به اروپا صورت گرفته است باید انتظار داشت در روزهای آینده اصلاحطلبان حکومتی و نزدیکان به دولت حسن روحانی، "تندروها" و دولت سایه را عامل این آبروریزی سیاسی معرفی کنند. آنها احتمالا مدعی خواهند شد که تندورها برای خنثی کردن تلاشهای "ایران دوستانه" حسن روحانی این برنامه را سازماندهی کردهاند و این گونه رفتارها نه بازتاب خواست و اراده دولت ایران که نشانه مخالفت اقلیتی تندرو با ارده مردم و لجبازی با دولت منتخب است.
این تفسیر البته گمراه کننده و کاذب است چون این ترورها در سطحی بالا برنامهریزی میشود و امکان ندارد معاونت اطلاعات خارجی وزارت اطلاعات (که اخیرا به سازمان اطلاعات خارجی ارتقا داده شد) و دولت از آن مطلع نباشد. از اینگذشته میدانیم که مسئول مستقیم "ترورهای مقدس" جمهوری اسلامی در خارج از کشور در دهه شصت شمسی همین اصلاحطلبان فعلی و خط امامیهای آن روزها بودند و در دهه هفتاد هم اعتدالیون شاغل در دولت فعلی که آن زمان در دولت رفسنجانی خدمت میکردند سیاست ترور مخالفان را با شدت بیشتری در کردستان عراق و علیه مخالفان سیاسی کرد اعمال کردند. (بیش از ۴۰۰ ترور موفق در ۶ سال نخست دهه هفتاد شمسی)
واقعیت این است که ترورِ سیاسی به عنوان حرکتی مشروع برای از کار انداختن مخالفت و از کار انداختن اپوزیسیون، همزاد جمهوری اسلامی ایران است و این نظام در مقام تاکتیک و استراتژی همیشه به آن متوسل شده است. جمهوری اسلامی به ترور به عنوان راهی برای حل نهایی مسئله هر نوع مخالفت سیاسی و اپوزیسیون توسل جسته است. به این ترتیب، نظام جمهوری اسلامی در تاریخ معاصر، یک نمونه منحصر به فرد و بیرقیب در زمینه ترور مخالفین سیاسی در داخل و خارج از کشور است. جمهوری اسلامی در زمینه ترور خارجی حتی با نمونههایی که ما در کره شمالی فعلی و عراق زمان صدام با آنها مواجه شدهایم، قابل مقایسه نیست. جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام سیاسی مستقر، در زمینه توسل به ترور درون مرزهای سیاسی که در آن اعمال قدرت میکند هم کاملا استثنایی است. نظامهای استبدادی و غیر دمکراتیک معمولا، مخالفان سیاسی خود را بازداشت و پس از تشریفات قانونی مخدوش و نمایشی به اعدام یا زندان محکوم میکنند، اما جمهوری اسلامی حتی درون کشور نیز برخی از مخالفان خود را به صورت مخفی و به شیوه ترورهای خارج از کشور از میان برداشته است.
در عصر رفسنجانی و "توسعه اقتصادی دولت محور"، نفسِ وجود مخالفان سیاسی از کشتار ۶۷ جان به در برده و روشنفکران منتقد در داخل کشور و اپوزیسیون نیمه جان فعال در اروپا و پتانسیل مقاومت موجود در احزاب کردستانی، زخمی باز بود که از نظر جمهوری اسلامی باید به فوریت و بیش از خطرناک شدن درمان میشد. شاید بتوان تعبیر الهیات شکنجه را از محمد رضا نیکفر وام گرفت و گفت در چارچوب الهیات ترور که آن را باید همچون فصلی از الهیات شکنجه در نظر گرفت، حکومت اسلامی اصولا ترور مخالفان، منتقدان و به کلی "دیگران" نظام اسلامی را امری مقدس میپندارد و در دوران پسا جنگ/پسا خمینی به طور خاص برای تثبیت قدرت مرکزی توسل به این امر مقدس به ضرورتی اجتناب ناپذیر بدل میشود.
همه صداهای مخالف، همه امکانهای مقاومت و همه گروههای متفاوت باید حذف میشدند. قتلهای زنجیرهای از همان فردای اعدامهای ۶۷ شروع شد و تنها در دوران خاتمی بود که قتل چند روشنفکر، نویسنده و چهره سیاسی به فاصله کوتاهی پشت سر هم، متاثر از گشایش اندکی که در فضای سیاسی و رسانهای جامعه ایجاد شده بود، افکار عمومی را حساس کرد و در نهایت پس از اعلام رسمی انجام ترورها به دست ماموران امنیتی رده بالا، توسل به ترور در داخل در مورد چهرههای شناخته شده به طور موقت تعلیق شد.
اما شرایط بینالمللی هم، که بیش از ترورهای داخلی عاملی اثرگذار بر انجام ترورهای خارجی جمهوری اسلامی است، در دوره رفسنجانی برای جمهوری اسلامی مساعد بود. توازن منفی قدرت بین الملل در غیاب اتحاد جماهیر شوروی مختل شده و ضرورتهای ایدئولوژیک جنگ سرد رنگ باخته بود. اروپا که در آن سالها میزبان اکثر ترورهای انجام شده به دست ماموران جمهوری اسلامی بود به دلیل اهمیت بازار بزرگ ایران در دوران بازسازی خرابیهای جنگ و توسعه مطابق با الگوهای بانک جهانی، چشمش را بر ترافیک تروریستها بست و همین کار ماموران "تروهای مقدس" را برای حذف مخالفان در کشورهای مختلف اروپایی از قبرس تا اتریش آسان کرد.
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
به این ترتیب به نظر میرسد هر زمان که ماشین ترور جمهوری اسلامی کم کار یا متوقف میشود باید پرسید جمهوری اسلامی چرا ترور نمیکند و به دنبال دلایل و زمینههایی گشت که امکان ترور را از جمهوری سلب کرده است. اما دشوار بتوان گفت میتوان کاری کرد که جمهوری اسلامی برای همیشه از ترور فاصله بگیرد. گفتم که در چارچوب الهیات ترور، کشتن مخالفان در جمهوری اسلامی امری مقدس است و توجیهات ایدئولوژیک قوی دارد. ترور به عنوان یک تاکتیک سیاسی زمانی توسط یک نیروی سیاسی کنار گذاشته میشود که هزینه این تاکتیک برای آن نیرو به شیوه غیر قابل پرداختی بالا برود. نیروهای سیاسی برای رسیدن به اهدافشان روشهای مختلفی اتخاذ میکنند و چندان هم نگران اخلاق نیستند.
معمولا در همه دنیا این فشار افکار عمومی و ترس از نتیجه انتخابات بعدی است که جریانهای سیاسی را به اخلاق مداری و پرهیز از روشهای غیراخلاقی مثل ترور مخالفان وادار میکند. اما جمهوری اسلامی ایران از ترور عمدتا به عنوان یک استراتژی استفاده میکند و برایش توجیهات ایدئولوژیک دارد. جمهوری اسلامی ایران همچنین جز در مقاطع محدودی و خاصی چندان نگران افکار عمومی دنیا نیست. در یک مقطعی مثلا، دولت خاتمی نگران مصالحه با دنیا بود و بنابراین ناچار بود که روند ترورها را متوقف کند.
اما آن متوقف کردن از نظر من تعلیق کردن ترور بود نه توقف کامل آن. جمهوری اسلامی آمادگی کامل و تمایل وافری برای شروع دوباره روند ترورها را دارد. در همین سالهای اخیر هم موارد متعددی در احزاب کُرد اتفاق افتاده است که تایید میکند دستگاه ترور جمهوری اسلامی از کار نیفتاده است. دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی کسانی را فرستاده که در غذای نیروهای مقیم در اردوگاه این احزاب سم بریزند تا آنها را بکشند. این اقدامات البته معمولا ناموفق بوده اما نشان میدهد در فلسفه دستگاه ترور جمهوری اسلامی تغییری ایجاد نشده است. دو ترور اخیر در هلند و کشف امروز تیم ترور زنگ خطری است برای فعال شدن دوباره سیاست ترور مقدس.
برای پیشگیری از فعال شدن دوباره ماشین ترور جمهوری اسلامی جدای از اصل ضرورت ساقط کردن نظام اسلامی به عنوان تنها راهحل دائمی، همچون بک راهحل فوری و موقتی باید هزینه ترورها به حدی بالا برود که جمهوری اسلامی ایران قادر به پرداخت هزینه آن نباشد.آیا منافع سیاسی و اقتصادی اروپا اجازه میدهد این اتحادیه تصمیمی قاطع برای متوقف کردن ماشین ترور جمهوری اسلامی اتخاذ کند؟