سخنرانی مایک پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا که در جمع عدهای از ایرانیان شهر لس آنجلس در روز 22 جولای در کتابخانه رانالد ریگان برگذار شد, بازتاب گستردهای در بین گروههای سیاسی از مخالف و موافق به وجود آورد. آقای پمپئو در این سخنرانی ضمن دفاع از آزادیهای مدنی در ایران و دفاع از حقوق همه فعلان سیاسی و گروههای عقیدتی که بواسطه حکومت مذهبی در ایران سرکوب شده و میشوند, نیز به مواردی از فساد سران حکومت آخوندی و میزان ثروت و دزدیهای آنان اشاراتی بعمل آورد و در عین حال آشکار ساخت که آمریکا قصد دارد, صادرات نفت ایران را به برساند. همینطور جلوی نقل و انتقلات بانکی ایران را بگیرد. اعلام این شیوه رودرویی آمریکا با «جمهوری اسلامی» گرچه به مذاق بسیاری از ایرانیان منجمله حاضرین در آن مجلس خوش آمد اما بسیاری از ایرانیان هم با این نحوه برخورد و اعمال تحریمها به مخالفت پرداخته و اینجا و آنجا زبان به اعتراض گشودهاند. این دسته از ایرانیان معتقدند که دولت فعلی آمریکا نه به فکر حقوق بشر است و نه به فکر مردم ایران بلکه آنها نیز همچون حکومت آخوندی, به نوعی دیگر به دنبال پیشبرد افکار ایده آلی خود در زمینه اقتصاد جهانی و سروری بر دنیا هستند. اینان با حساب اینکه ایران در این برهه زمانی در شرایطی نیست که بتواند بدون همراهی آمریکا از پس مشکلاتش برآید, برآن شدهاند تا با وارد کردن بیشترین فشارها بر مردم ایران آخوندها را مجبور به عقد قرارداد و توافقی کنند که منافع آمریکا را در منطقه و همینطور سروری اقتصاد این کشور بر دیگر کشورهای جهان بخصوص اروپاییان را تضمین نماید. از اینرو به نظر میرسد که دولتمردان فعلی آمریکا هم چون آخوندها مردم ایران را وسیله زیاده خواهی خود قرار داده و یا به عبارتی ایرانیان را به گروگان گرفتهاند تا که به همه آنچه را که در منطقه خاورمیانه میخواهند, برسند. چونکه با وضعی که هم اکنون کشور ما از جهت مشکلات ارزی و مسائل معیشتی چون کمبود آب و مواد دارویی و غذایی دارد, قدر مسلم در شرایط دو 3 ماه آینده که ایران نتواند نفت خود را بفروشد و یا بانکهای جهان از نقل و انتقال پولی ایران جلوگیری بعمل آورند و عملا همه راههای تنفسی ملت بسته شود, کشور ما چنان ضعیف و ورشکسته خواهد بود که بالاجبار به هر خواسته یکجانبه یکمریکا تن در خواهد داد. از این جهت به نظر میرسد که آمریکا نیز در این موقعیت دست آخوندهای گروگان گیر را خوانده و میخواهد با بستن همه راههای تنفسی او, با گروگان گرفتن مردم ایران, به آخوندها و ایرانیان چنان درسی بدهد که دیگر هوس حمله به سفارت آمریکا و گروگان گرفتن آمریکاییان و شعار دادن "مرگ برآمریکا" را به مخیلهشان راه ندهند.
به نظر من دولت اخیرآمریکا که برخیشان از گروه نئوکانها هستند، در این زمان که ایران در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد، قصد دارد به انتقام اشغال سفارت آمریکا در ۴ نوامبر ۱۹۷۹ و گروگان گرفتن دیپلمات آمریکایی برای ۴۴۴ روز به توسط دانشجویان خط امام و همینطور به انتقام از مردمانی که کماکان در خیابانها شعار «مرگ بر آمریکا» سر میدهند، پرچم آمریکا را به آتش میکشند، کشنده ترین فشارها و تحریمها را از همین نوامبر امسال بر آنها برقرار سازد.
در این شرایط، بدترین سیاست آن است که باز از جانب رهبر و رییس جمهوری و فرماندهان سپاه شروع کنند به رجز خوانی و هل من مبارز طلبی و اینکه باز کسانی چون فرماندهان سپاه و بسیج را بسیج کنند تا در مقابل سخنان رییس جمهور آمریکا به شیوه مرسوم این حکومت، لات و ئلات ببافند و عربده سر بدهند. چنانکه اخیرا قاسم سلیمانی فرمانده شاخه برونمرز سپاه پاسداران خطاب به رئیس جمهور آمریکا گفته است: «من حریف تو هستم، نیروی قدس حریف شماست. هیچ شبی نیست که ما نخوابیم و به شما فکر نکنیم.» یا «جنگ را شما شروع میکنید، اما ما به پایان میرسانیم». اینکه این فرمانده سپاه اجازه یافته چنین سخنانی را در این مقطع حساس به زبان آورد و یا ادعا کند یک تنه (و یا با نیروی سپاه قدس) میتواند جلوی آمریکا بایستد؟ هنوز چگونگیاش بر ما معلوم نیست. اما آنچه بر ما معلوم است این است که رهبران این حکومت زمانی توانستهاند تا حدودی جلوی صدام (و نه آمریکا) ایستادگی کنند، که بفریب توانستهاند تمامی جمعیت ایران را سپر بلای خود سازند. اما اینبار آنها توجه ندارند که اکثریت مردم ایران بر حسب تجربه، از ترفندها و حقه بازیهای این رژیم با خبرشدهاند و میدانند که این رژیم برای بقای خودش هم که شده، نهایتا جام زهر دوم را نیز نوش جان خواهد کرد و بر سر میز مذاکره مینشیند و ننگین ترین قراردادها را با آمریکا و غرب میبندد. مسئله اما اینجا است که حکومت آخوندی و سران سپاه (مانند همین قاسم سلیمانی ها) بعد از بستن قرارداد صلح با آمریکا و سر کشیدن جام زهر دوم، به احتمال قوی (چنانکه ملت سکوت کند) باز ممکن است با سرکوب مردم از این فتنه جان سالم به در کنند و دگر بار برای یک دوره طولانی تری چون بعداز پایان جنگ با عراق و جام زهر اول، خودشان را بر مردم و کشور ما تحمیل نمایند.
همین چند روز پیش نیز ژنرال ماتیس وزیر دفاع آمریکا در جمع خبرنگاران در استرالیا گفت تحرکات اخیر دولت آمریکا علیه ایران، تغییری در سیاست نظامی آمریکا در خاورمیانه نمیدهد. وی گفت آنچه آمریکا در مورد ایران دنبال میکند، تغییر رفتار حکومت است. آقای ماتیس گفته است آمریکا سیاست تغییر رژیم یا فروپاشی را در قبال ایران اتخاذ نکرده است. معنای این حرف وزیر دفاع آمریکا این است که آمریکا در شرایطی که جمهوری اسلامی ضعیف شده است و تن به خواسته ما دهد، آمریکا با این حکومت نیز مانند دیگر حکومتهای دیکتاتوری جهان چون عربستان سعودی و امارات متحده و کره شمالی، چین و روسیه کنار آمده و به نوعی میتواند با او معامله کرده و روابط اقتصادی برقرار سازد.
به هر روی در شرایط حاضر که از زمین و آسمان بلا و فتنه بر سر ما و کشورمان فرود میآید، ما مردم گویی وضعیت شاه آچمز شطرنج را پیدا کردهایم که نه راه پس داریم و نه راه پیش. تنها راهی که هست این است که حکومت «جمهوری اسلامی» مگر خود سر عقل بیاید (که بعید به نظر میرسد) تا که از این بازی خطرناک با ملت خود دست بردارد. یعنی بفهمد دیگر آرمانگرایی مذهبی و دشمن تراشی و خودی و غیرخودی کردن نمیتواند پاسخگو باشد. بلکه باید که با آزادی تمامی زندانیان سیاسی و برداشتن اصل ولایت فقیه (که باعث و بانی همه این ضلالتها و بدبختیها است) با حرمت نهادن به مبانی حقوق بشر جهانی، روی به تمامی مردم ایران آورد تا مگر با کمک آنها و از مسیر خرد جمعی برخاسته از ملت، کوه مشکلاتی که خود در عرض این ۴۰ سال برای مردم این کشور بوجود آورده را بتوان از پیش روی برداشت. این میتواند پایانی باشد از یک عصر دلهره آور ستمخیز و تاریک ایرانی که بر حسب شرایط تاریخی و مناسبات قدرت و بواسطه سیطره اندیشه صفوی (امام زمانی و ولایت طلب) اما کاملا ضد دینی و ضد بشری، که طی این ۴۰۰ سال اخیر در کشور ما و ذهنیت ما ایرانیان جا خوش کرده و چنانچه ما همه با آن مقابله نکنیم، سایه ستمخیز و شومش در نهایت یکپارچگی کشور ما را از بین خواهد برد.