کیهان لندن ـ در سیاست که میگویند هنر ممکنهاست، چنین ملاقات غیرمنتظرهای میان ترامپ و روحانی شاید روزی انجام بگیرد.
بعید نیست روزی جمهوری اسلامی ایران از شعار دشمنی با «استکبار جهانی» عقبنشینی کند و دو رئیس جمهوری آمریکا و ایران یکدیگر را ملاقات کنند و سپس هر کدام دستاوردهای این ملاقات را به رخ دیگر رقبای داخلیاش بکشد. ترامپ دستاورد تسلیم شدن جمهوری اسلامی در مقابل تهدیدهایش را به رخ مخالفان خود از دمکراتها تا برخی جمهوریخواهان خواهد کشید مانند کاری که پس از دیدار با رهبر کره شمالی انجام داد و روحانی نیز برای جوانانی که به خیابانها ریختهاند و بر سیاست خارجی و جنگهای پر هزینه ایران در خارج از مرزهایش اعتراض کردهند، پاسخی خواهد داشت که به آنها بگوید، شما خواستار پایان یافتن این اقدامات بودید اکنون به یُمن توافق با آمریکا خاتمه یافته است!
در عالم سیاست که همه چیز ممکن است خیلی عجیب نیست که چنین تحولاتی در شرایطی جدید رخ دهد. اما آنچه مهمتر از این رویدادهاست این است که همه بازیگران در صحنه بینالمللی و منطقهای برای دفاع از منافع کشورهای خود یا در جهت خدمت به منافع ملی خود است که تلاش میکنند و به چنین بازیهای سیاسی دست میزنند.
چرا بجای عمان، عراق نمیتواند میانجی آمریکا و ایران باشد
اما در میان این نزاعهای منطقهای و بینالمللی آنچه از دیدگاه عراقیها که میان واشنگتن و تهران قرار گرفتهاند، بسیار مهم است ماهیت موضعگیری مقامات بغداد در مقابل بحرانهای منطقهای و ناتوانی آنها در اتخاذ یک استراتژی مشخص برای مراحل پس از بحرانهای نامنتظره است.
برخی منابع مطلع از گفتگوهای «سرّی» میان مقامات آمریکایی با رهبران سیاسی عراق در بغداد در رابطه با تحریمهایی خبر میدهند که قرار است علیه ایران اعمال شود. طبق این گزارشهای سرّی مقامات بغداد از آمریکا خواستهاند تا بغداد را از تحریم علیه ایران معاف کنند آنها بعلاوه خواستار اعطای نقشی شبیه نقش اردن در زمان تحریم اقتصادی عراق در دهه ۱۹۹۰ از سوی آمریکا شدهاند. اردن در آن زمان تنها دریچهی تنفس عراق بود که محاصره شده بود و کمکهای انسانی مانند دارو و غیره از اردن وارد عراق میشد.
البته این یک درخواست منطقی به نظر میرسد که با شرایط داخلی عراق نیز مطابقت دارد. مهمترین عامل رویکرد دولت بغداد به این درخواست، بحران این کشور در رابطه با برق و عدم توانایی بغداد در پرداخت هزینهی برق وارداتی از ایران است که ایالات متحده آمریکا در این مسئله هیچ راهکاری برای اعمال روشهای تحریم مالی علیه ایران به عراق ارائه نداده است. از سوی دیگر تهران اصرار دارد که بغداد را به جایگاهی برای مقابله مالی با آمریکا تبدیل کرده و از این کشور به عنوان جایگزین تحریمها استفاده کند، به ویژه آنکه عراق به بازار عمدهای برای صادرات ایران تبدیل شده است. البته الگوی روابط اقتصادی میان بغداد و تهران همواره به نفع تهران بوده است. آمریکاییها میدانند که چنین شرایطی نمیتواند با تصمیم ناگهانی تغییر کند چرا که اقتصاد عراق به اندازه کافی پویایی و انعطاف تحمل این تغییرات ناگهانی را ندارد.
اما با این همه، ایالات متحده علاقمند به دادن چنین نقشی به عراق نیست چرا که عراق به اندازه کافی از حمایتهای بینالمللی که پادشاهی اردن هاشمی در دوره تحریمهای بین المللی عراق در دهه ۹۰ قرن گذشته داشت، برخوردار نیست که ایالات متحده بتواند بر اساس آن حمایتها که جنبه اعتباری و حیثیتی دارند، استراتژی جامعی را برای در نظر گرفتن نقش مهمی برای بغداد اتخاذ کند. نزدیکی مقامات عراق به ایران آنها را فاقد اعتبار منطقهای و بینالمللی کرده است البته تحریمهای آینده ایران با تحریمهای عراق دهه ۹۰ فرق دارد، قطعنامههای تحریم عراق در دهه ۹۰ تحت بند «فصل هفتم» و با اراده جامعه جهانی و تفاهم و انسجام بینالمللی و با توافق پنج قدرت شورای امنیت صادر شده بود.
آنچه بسیار عجیب و غریب به نظر میرسد این است که رهبران عراق با اینکه توافقنامههای استراتژیک بلندمدت با واشنگتن امضا کردهآند اما نتوانستهاند هیچ تاثیری بر آمریکاییها بگذارند تا آنها را از اعمال تحریم علیه ایران معاف کند! ایالات متحده آمریکا احتمالا نقش سیاسی و اقتصادی را به عنوان میانجی و با معافیت از تحریمها به کشور دیگری خواهد داد تا در مرحله بعد از اعمال تحریمها نیز گذرگاهی یا روزنهای برای تنفس ایران باشد.
طی روزهای گذشته گزارشهایی از پادرمیانی برخی کشورهای کوچک وکمحجم منطقه برای ایفای نقش جهت تنظیم تحریمها علیه ایران شنیده شد. تعیین این نقش قبل از آغاز اجرای تحریمها علیه تهران در حال تدارک است. پیامهای معنیداری که دونالد ترامپ در روزهای گذشته به رژیم ایران فرستاد، نشان میدهد که امکان پذیرش توافقی از سوی رژیم ایران وجود دارد اما در این توافق سیاستمداران عراقی هیچ نقشی ایفا نمیکنند. وابستگی مقامات بغداد به تهران باعث شده که دولت عراق فاقد هر گونه وزنهای در معادلات بینالمللی و منطقهای باشد. ایالات متحده هیچ اعتمادی نسبت به مقامات حاکم بر بغداد ندارد. از سوی دیگر جمهوری اسلامی نیز علاقمند نیست که عراق در معادلات منطقهای نقشی ایفا کند بلکه خواهان تبعیت کامل و بی چون و چرای بغداد از تهران است.
البته از سیاستمداران کنونی عراق که به دنبال سرمایهگذاریهای شخصی خود در خارج از کشور هستند، نمیتوان انتظار داشت که از خود بپرسند چرا رهبران رژیم ایران قاطعانه از دادن هرگونه نقش واسطه به بغداد به عنوان میانجی میان تهران و واشنگتن یا تهران و کشورهای عربی ممانعت میکنند و چرا این نقش به کشورهای کوچکی مانند سلطاننشین عمان در منطقه داده میشود!
البته پاسخ این پرسش خیلی دشوار نیست و اگر مانند برخی شیفتگان و سینهچاکان جمهوری اسلامی دچار توهم و ذوقزدگی «قدرت رژیم ایران» نشویم جواب آسان است. پاسخ به توانایی عراقیها برای تصمیمگیری درباره امور داخلیشان برمیگردد. اگر عراقیها توانستند یک روند ملی بر اساس یک دولت میهندوست و مبتنی بر یک استراتژی متناسب در روابط خارجی با هدف حفظ منافع ملی و همکاری با کشورهای همسایه و جهان در پیش بگیرند و از پند واندرز و نصایح «حاج آقا فلانی» یا «سردار پاسدار فلانی» یک بار برای همیشه دوری کنند، آنگاه عراق میتواند نقش خود را متناسب با تاریخ درخشانش در منطقه ایفا کند.
اگر تصمیمگیری دولت عراق داخلی انجام شود و بغداد از تاثیرات منفی تهران خارج گردد، این کشور برای تمام منطقه خاورمیانه به فرصتی برای حل و فصل بحرانها تبدیل خواهد شد. عراق از سال ۲۰۰۳ به این سو از حق طبیعی خود که با دادههای جغرافیایی، تاریخی و پیشینه عمیق تمدن آن مطابقت دارد، محروم گشته است. اگر این کشور به جایگاه و حق طبیعی خود بازگردد، میتواند به دروازهای قابل اعتماد برای حل و فصل نزاعهای منطقهای تبدیل شود و در توافقات بینالمللی و منطقهای نقشی مثبت ایفا نماید.
*منبع: روزنامه الحیات
*نویسنده: مُشرق عباس
ترجمه و تنظیم از کیهان لندن