از آنجا که طبق نظر شیعه هدف اصلی تمام پیامبران و امامان اجرای عدالت جهانی است، این سوال مشروع و موجه به نظر میرسید که آیا مراجع که خود را تالی تلو آنان میدانند آیا در دنبال کردن اهداف و آرمانهای آنها که همانا توحید و عدالت است توفیق پیدا کرده اند. نامه اخير مولوی عبدالحمید رهبر اهل سنت ایران به آیتالله سيستانی بار ديگر مسئله عدالت در مرجعيت شيعه را به چالش كشيده است، هر چند مطالبات مولوی عبدالحمید در نامه اش به آیتالله سيستانی منطقی و ضروری بنظر ميرسد ولی آيا دستگاه مرجعيت امكان جرات و آمادگی لازم برای تحقق خواسته های بحق اهل سنت در ايران را دارد. آيا همانگونه كه شيخ شلتوت امام ازهر مصر ساليان قبل مذهب تشيع را به رسميت شناخت و به كليه مسلمانان آزادی و اجازه پيروی از فقه تشيع را داد بقول مطهری آيا مراجع شيعه حاضرند همين موضعگيری را نسبت به اهل سنت داشته باشند و به شيعيان اجازه دهند از فقه سنت پيروی كنند؟ آيا آیت الله سيستانی ميتواند يا حتی مايل است برای تاسيس مسجدی برای اهل سنت در تهران كه احتمالاً يک مليون پيرو دارد واسطه گری و اقدامی انجام دهد، يا اينكه مجبور است برای حفظ دستگاه طويل و عريض مرجعيت خود در ايران تقيه كند، اكثر مراجع اهل سنت را هـر چند از درجه بالايی از پارسايی و دينداری برخوردار باشند شايستگی آنان را برای شهادت در محاكم و اثبات برسميت نمی شناسند، بعنوان مثال در فقه شيعه به هنگام طلاق حضور دو شاهد برای تحقق ان لازم است و اين دو شاهد اگر از اهل سنت باشند طلاق باطل است، آيا آیتالله سيستانی حاضر است برای تحقق عدالت و وحدت بين اهل سنت و تشيع اين حكم را تغيير داده و آنها را شايسته تحمل و اداء شهادت بداند، بنظر ميرسد ساختار دستگاه مرجعيت شيعه بدليل عدم استعداد در اصلاحات قادر به تحقيق عدالت نسبت خواسته های بر حق اهل سنت در ايران نيست. عدالت در اسلام از اصول اوليه هست ولی متاسفانه مرجعيت در تحقيق اين اصل اصيل اسلام موفق نبوده است.
قرآن بصراحت اهداف پیامبران را بیان میکند و اهداف امامان از جمله امام زمان که امتداد همان اهداف پیامبران است. قرآن میگوید "و در حقيقت در ميان هر امتى فرستاده اى برانگيختيم [تا بگويد] خدا را بپرستيد" سوره النحل (آیه۳۶)، "و با آنها كتاب و ترازو را فرود آورديم تا مردم به انصاف برخيزند" سوره الحدید (آیه۲۵).
انتظار ميرود متوليان دين كه ادعاى وارثیت و نمايندگی پيامبر اسلام را دارند بيشتر از ديگران به آن حضرت تاسى كرده، عدالت او و امامان را به نمايش بگذارند. مردم بحق انتظار دارند كه علماء و مراجع تجسم عملی قرآن پيامبر و امامان باشند. عايشه زن پيامبر ميگفت: پيامبر قرآن متحرک بود، یعنی تجسم قرآن بود. قرآن هم تاسی كردن از پيامبر را توصيه ميكند.
به استنداد احاديث آنها خود را نائبان بحق امام زمان ميدانند و به نيابت از او خمس را از مردم تحويل ميگيرند. امّا متاسفانه بنظر ميرسد احياناً مرجعيت در انجام وظائف نيابت از امام معصوم، شكست خورده است. همچنین بنظر میرسد اقشار مختلف در شايستگی آنان در رهبری اصلاحات مورد نياز مردم تردید کرده اند. يكى از دلائل شكست آنان در امر اصلاحات به گروگان گرفته شدن تشكيلات مرجعيت توسط بستگان و بيوتات مراجع است كه متاسفانه احياناً خواسته هاى غير مشروع خود را بر آنها تحمیل کرده و آنان را وسيله وصول به اهداف خويش قرار می دهند. بنظر مرتضی مطهرى یکی از دلایل دشواری ایجاد اصلاحات در تشکیلات مرجعیت وجود نزدیکان است كه منفعت شخصی خويش را بر مصلحت عمومی و دين ترجيح ميدهند. در مقايسه بين روحانيت شيعه و سنى او معتقد است كه شيعه در اصلاحات برونى نسبت به اصلاحات درونى موفقتر بوده است و روحانيت سنى درست بر عكس در جهت اصلاحات درونى توفیق بیشتری داشته است.
از منظر مطهری مرجع براى پرورش چند گُل بايد صدها علف هرز را نيز آبياری كند. طبق نظر بسياری از انديشمندان جهت اصلاح نهاد روحانيت و مرجعيت خمس و وجوهات بايد به مراجع پرداخت نشده بلكه نهاد مستقلی متصدی اداره آن شود و همچنين پيشنهاد شده مخارج روحانيت و مراجع از طريق موقوفات تامين گردد تا مستقيماً مراجع توقع مالی از مردم نداشته و در نهايت مجبور به مسامحه كاری باج دهی و تقیه سازی نشوند و در همين راستا توصيه شده است كه سنت وقف و ترويج آن احيا گردد. احتمالاً در جهت تحقق هدف مذكور طبق نظر آیتالله خامنه ای پرداخت خمس مقلدين به مراجعشان صحيح نمي باشد. مثلاً طبق نظر ايشان مقلد آیتالله سيستانی نبايد خمسش را به او بدهد. عدم پرداخت خمس به اين نهاد استقلاليت و آزادی مراجع را تامين كرده و به آنان امكان آصلاح در جامعه و جرات در تغيير را ميدهد.
بطور نمونه آیتالله سيستانی، آقای عبدالعزیز ساچادینا را که یکی از استادان بنام مسلمان در دانشگاههاى شمال آمريكا است و اسلام را تدريس میکند بدليل درخواست مقلدينش و حفظ روابط حسنه اش با آنان او را از تدريس، سخنرانی و اظهار نظر در مسائل اسلامی منع كرده و حتی به او پیشنهاد کمک مالی در مقابل سکوت و امتناع از سخنرانی داده است و همچنین از شيعيان خواسته كه او را در مجالسشان دعوت نكنند و در حقيقت او را بايكوت كنند و از آنجا كه اين مقلدين از پرداخت كنندگان عمده وجوهات شرعيه و خمس هستند بسيار مشكل بوده است كه مرجع مذکور بر خلاف خواسته آنها عمل كند. ولی همين مرجع نسبت به نظرات روشنفكران دينى معروف مانند سروش و کدیور كه نظرياتشان بسیار تندتر بود و سر و صداى زيادى هم ايجاد كرد هيچگونه عكس العمل عمومی نشان نداد، چون وجود آنها به مسئله خمس ضررى نمی رساند و طرفداران اين روشنفكران از جماعت خمس دهندگان نيستند.
يكى از نشانه هاى ناتوانى مراجع در ايجاد اصلاحات عدم صدور فتواى صريح در منع بعضى شيعيان ازتعرض، اسائه ادب و لعن عايشه همسر پيامبر و خلفاى مورد احترام اهل سنت است. در زيارت عاشوراء، به صراحت ذكر شده است خدايا اولى و دومى و سومى که منظور ابوبکر، عمر و عثمان را لعنت كن هر چند بعضى در صحت اين عبارت تشكيک كرده اند چون اين عبارت در اولين كتاب دعاى شيعه "كامل الزيارات" ابن قولويه نبوده و معلوم نيست توسط چه كسى در كتابهاى ادعيه دوره های بعد همچون "مصباح المتهجد" شيخ طوسى وارد شده است. چنین بنظر میرسد با وجود چنين عباراتى در كتب ادعيه كه در واقع در ميان بسيارى از شيعيان حتى از خود قرآن نيز بيشتر خوانده ميشود صحبت از وحدت بين شيعه و سنى بيهوده است.
از آیتالله مكارم شيرازى طى سوالى در باره همين عبارت لعن خلفاء در زيارت عاشوراء طلب سند شده وليكن ايشان از جواب از باب تقيه طفره رفته و بطور كلى بيان كرده كه سند زيارت عاشوراء صحيح است.
هيچ مرجعى حاضر نيست كه در رساله توضيح المسائل خود فتواى منع لعن خلفاء را قرار دهد. همچنین رساله ها نسخه بردارى از رساله هاى مراجع متوفاى قبل بوده و فقط اسم مرجع تغيير داده شده است. اين واقعيت غير قابل انكارى است كه نادر اتفاق افتاده مرجعى در نوشتن رساله دست به نو آورى زده باشد. البته جهت انصاف لازم به ذكر است كه آیتالله محمّد باقر صدر با نوشتن كتاب فتاوى الواضحة و آیتالله محمّد صادقى تهرانى با نوشتن رساله نوين استثنائى از اين قاعده عمومى هستند.
لازم به تذكر است نخستين نويسنده رساله عمليه غير تخصصي كه قابل فهم براي عامه فارسي زبانان باشد توسط مرحوم علامه كرباسچيان بنيانگذار مدرسه علوي و نيكان نگاشته شده و مورد تأييد ايت الله بروجردي قرار گرفت . با اين وجود اين نواووي در ابتداموجب بر انگيختن اعتراض روحانيان سنتي شد بزعم اينكه اينكار موجب تضعيف روابط مردم با انان خواهد شد . رساله هاي قديم تخصصي نوشته ميشد و فقط علماء ميتوانستند انها را بخوانند و عامه مردم مي بايست براي دريافت مسائل فقهي شخصا به علماء مراجعه ميكردند.
بنظر ميرسد مرجع بجهت نرنجاندن مقلدين و جلو گیری از رجوع آنان به مراجع دیگر و در نهايت به دلیل محروم نشدن از خمس از ايجاد اصلاحات لازم باز ميماند. مرحوم علامه عسگرى كه يكى از بهترين متخصصان تاريخ اسلام بود، به دليل تشكيک در بعضى از فقرات زيارت عاشورا آنچنان مورد هجوم بعضى شيعيان قرار گرفت كه مجبور شد از حرف خود دست بردارد و هيچكدام از مراجع نيز به دفاع از او بر نخاستند. اصل تقيه كه در ابتدا برای حفظ و بقای اقليت تشيع در مقابل اكثريت تسنن ساز و كاری بسيار مهم به نظر میرسيد، در عصر ما كاملاً استحاله شده واز تقيه در مقابل شيعيان و نه اهل سنت استفاده ميشود. بسياری از مراجع ناتوانی خود در اصلاحات را با تمسک به تقيه در مقابل شيعيان توجيه می كنند. عملكرد مرحوم آیتالله بروجردی درس مهمی برای مراجع ادوار بعدی به ارث گذاشته شد. ايشان تصميم ميگيرند عده ای از طلاب را تشويق به يادگيری زبان خارجه كنند كه بعد از مطلع شدن بازاريان خمس بده از اين امر، آیتالله بروجردی را تهديد كردند كه در صورت عملی كردن تصميمش از پرداخت وجوهات شرعيه به او امتناع خواهند كرد.
يكى از نمونه هاى ضعف مراجع در اصلاحات و اعمال تقيه در مقابل شيعيان ذکر شهادت على ولى الله در اذان است كه ظاهراً در زمان صفويه به اذان اضافه شده است. هر چند مراجع ميگويند كه اين عبارت جزء اذان نيست اما عملاً كسى جرات ندارد آن را در اذان نگويد، بسیار اتفاق افتاده است برای کسانی که در مساجد شيعيان اذان بدون اشهد ان على ولی الله گفته اند ديگر به آنها اجازه اذان گفتن داده نشده است. سخنرانی نقل ميكرد كه بالاى منبر وقتى گفت على ولی الله جزء اذان نيست مردم به او اعتراض كردند و یک مجتهد نيز حاضر در مجلس بود، كه سكوت اختيار كرد و به دفاع از سخنران نپرداخت.
آیات: بحرالعلوم، سیستانی، خویی، خلخالی، شیرازی و احمدی شاهرودی
تبعیض و پارتی بازی در دفن شخصیتها در حرم امام علی
موضوع دیگری که احتیاج به اصلاحات در نهاد مرجعیت دارد، مسئله دفن شخصیتها در حرم امام علی است. بنظر میرسد اين مسئله تحت تاثیر سلیقه های شخصی و رابطه بین شخصیتها و بیتوتات و حواشی مراجع میباشد و متاسفانه تابع ساز و کار بی طرفانه و سالم نیست. واقعیت این است که عموماً تصمیم گیری در این امور به نزدیکان و آقازاده های مرجع سپرده شده است و آنها به اسم او در دفن اشخاص در حرم امام علی در شهر نجف تصمیم میگیرند. لازم به تذکر است بعد از سقوط صدام، امر توليت عتبات و اجازه دفن در حرم منحصراً منوط به اذن مرجع است. اخیراً حجت الاسلام هادی شیرازی (نوه آیتالله آمیرزا عبدالهادی شیرازی)، دختر ارشد آیتالله خويى و قبل از آن مرحوم آیتالله حاج آقاتقى قمى كه هيچگونه قبرى در حرم امام نداشته، در آنجا دفن شده اند.
اما بيت و فرزند این مرجع و متولی حرم امام علی نسبت به دفن آیتالله حاج آقاتقى خلخالى، كه داراى قبرى در(مقبره خانوادگى در باب القبله) داشته، موافقت و اقدامى نمى كنند. در اينجا لازم به توضيح است كه مرحوم خلخالی قريب به ٣٠ سال پيشنماز در حرم امام علی بوده و متصدى و مسئول نه فقط مقبره خانوادگى بوده بلكه مسوليت مقبره های ديگری را هم بعهده داشته است. هشت سال پيش خلخالی در قم وفات ميكند، و بيت ايشان تصميم ميگيرند كه جنازه را براى دفن به همان مقبره خانوادگى در صحن اميرالمومنين منتقل و بخاک بسپارند، لكن پس از تماس با بیت مرجع و صحبت با فرزندش اعلام ميشود كه بيت آقا هيچگونه دخالتى در اين امور نداشته و یا اینکه منع قانونى وجود دارد و زمين مقبره ها سيمانى شده است و قابل دفن نمی باشد. البته پس از تحقيقات و تماس با مسئولين مربوطه حرم، آنها تایید کردند که تمام امورعتبات به مسئولیت و عهده ی مرجعیت میباشد.
ناگفته نماند كه اعتراضى به دفن درگذشتگان اخير نیست، بلكه در اينجا مسئله مهم مورد ظلم واقع شدن خانواده خلخالی از طرف دستگاه مرجعيت، بخصوص فرزند ایشان است كه مسئول تام و تمام امور مربوط به حرم و امور مرجعيت است، و اين كه ادعا ميشود مسئوليتى بعهده ايشان نبوده و مربوط به جهات و مقررات ديگرى است، بدون ترديد با واقعيات مطابقت ندارد. البته بايد إذعان كرد كه مرجع مذكور نسبت به مرحوم خلخالی نظر مساعدی نداشته و احتمالاً به همين دليل مانع دفن در كنار مرقد امام علی با وجود حق اولويت ايشان شدند.
وهمچنین شايد دلیل اینکه بیت مرجع و بخصوص فرزندش نسبت به دفن جنازه دختر آیتالله خويى نظر موافقت داشته اند، اين باشد اينكه آنها نسبت به آیتالله خويى احساس دين ميكنند.
جلسه جشن انتقال مرجعیت به آیتالله سيستانى
كسانى كه نسبت به كيفيت نقل و انتقال مرجعيت مطلع هستند مسبوقند كه مرحوم حجت الاسلام محمّدتقى خويى فرزند آیتالله خويى نسبت به انتقال مرجعيت از پدرش به آیتالله سيستانى نقش بسزايى داشته است. چون همانطوری كه بسيارى كه ميدانند او از آیتالله سيستانى خواست كه بر جنازه پدرش اقامه نماز ميت كند و اين امر در فرهنگ حوزه اين تداعى را ايجاد ميكند كه نماز گذارنده مرجع بعدى خواهد بود.
نماز میت توسط آیتالله سيستانی بر پیکرآیتالله خويى - محمّدتقى خویی (نفر چهارم از راست)، محمّدرضا سیستانی(نفر دوم از چپ)
هرچند وجود آیتالله عبدالاعلی سبزواری انتقال مرجعيت به آیتالله سيستانی را دچار وقفه موقتی كرد و مرجعيت ایشان يكسال بعد، يعنى بعد از وفات آیتالله سبزوارى تثبيت شد. اما بالاخره كوششهاى محمدتقى خويى به نتيجه رسيد و آیتالله سيستانى به مقام مرجعيت نائل گرديد و چنين بنظر ميرسد نظر مثبت بيت آیتالله سيستانى نسبت به بيت آیتالله خويى و اجازه دفن دختر ایشان در راستاى هل جزاء الاحسان الا الاحسان باشد (آیا پاداش نکویی و احسان جز نکویی و احسان است)؟.
اين يک واقعيت است كه مرجعيت مرحوم آیتالله سبزواری توسط بیت و بعضی از حواشی آیتالله سیستانی انکار و کتمان میشود و او یعنی سیستانی را مرجع بلا واسطه بعد از مرحوم خویی معرفی میکنند و حتی شنیده شده است که از دادن وکالت در امور حسبیه به بعضی از نمایندگان مرحوم سبزواری امتناع کرده اند.
آیتالله خويى و آیتالله سبزوارى
حسن موسوی - کارشناس امور حوزوی
ویکی پدیا - عبدالعزیز ساچادینا