- شاهزاده رضا پهلوی اخیرا در توییتی به نیروهای انتظامی- امنیتی هشدار داده که از خشونت با معترضان بپرهیزند و آغوش مردم همیشه به روی کسانی که با رژیم سرکوب همکاری نکنند باز است.
- فرمانده ارتش که به چاکرمآبی و سرسپردگی شهرت دارد برای سرکوب اعتراضات اعلام آمادگی کرده.
- سرهنگ عشقیپور میگوید باید واقعبین بود و نباید توقع خاصی از ارتش داشت.
- دو خلبان شاغل در ارتش به کیهان لندن میگویند پرسنل ارتش اهل سرکوب مردم نیستند.
کیهان لندن - کم نیستند صاحبنظرانی که معتقدند ادامهی اعتراضات داخلی در ایران علیه فقر و گرانی و فساد سیستماتیک در جمهوری، ادامهی ماجراجوییهای نظامی سپاه پاسداران در منطقه و حمایت از تروریسم و همچنین فشارهای بینالمللی به ویژه تحریمهای آمریکا، کنترل اوضاع از دست مقامهای رژیم را تا حدود زیادی گرفته و نظام با شیبی تند در مسیر فروپاشی حرکت میکند.
از سویی دیگر «براندازی» و «تغییر رژیم» بر سر نظام و وفادارانش سایهای سنگین افکنده آن هم در شرایطی که بزرگترین برانداز، خود نظام است که با سیاستهای انحصارطلبانهی خود چهارنعل به سوی فروپاشی میتازد.
پیشبینی اینکه در آینده تحولات ایران به کدام سو میرود و عاقبت چه میشود آسان نیست و هر چه گفته شود جز حدس و گمان و یا گاه آرزو و همچنین تهدید و ارعاب (سوریهای شدن) نیست.
در این میان «چه کسانی یا نظامی قرار است جای اینها (جمهوری اسلامی) بیایند؟» به درستی از اصلیترین پرسشهایی است که این روزها زیاد مطرح میشود.
در میان چهرههای شاخص اپوزیسیون دموکرات جمهوری اسلامی نام رضا پهلوی به عنوان چهرهای جدی سالهاست که مطرح میشود.
اگر واقعهی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ نبود او امروز پادشاه ایران میبود. با چه عملکردی؟! نمیدانیم! خود وی در مصاحبههای مختلف گفته است که در این چهل سال بسیار آموخته و تجربه کرده است. وی چهار دهه است که در تبعید زندگی میکند و در آستانه شصت سالگی است. اینکه در داخل ایران و حتی بیرون از کشور نگاه چند درصد ایرانیها به اوست مشخص نیست اما اینکه از دیماه ۱۳۹۶ محبوبیت گستردهی خاندان پهلوی و شاهزاده در بین اقشار مختلف مردم به زبان آمده و علنی شده، واقعیتی نیست که با هیچ ترفندی بتوان آن را پنهان و لاپوشانی کرد. تشدید حملات و دروغهایی که از سوی دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی علیه وی صورت میگیرد، خود بیانگر این واقعیت است.
در این میان، نگاه نیروهای مسلّح ایران و خانوادههای آنها نسبت به رضا پهلوی به عنوان شخصیتی که میتواند در گذار از جمهوری اسلامی به یک نظام دمکراتیک نقش مهمی بازی کند، اهمیت بسیاری دارد.
شاهزاده رضا پهلوی بارها در مصاحبههای خود تاکید کرده باید راه را برای بازگشت همه نیروهای مسلّح که در کشتار و جنایت علیه مردم شریک نبودند و دستشان به خون شهروندان آلوده نیست باز گذاشت. چنانکه در تیرماه ۱۳۹۷ نیز در مصاحبه با کیهان لندن تاکید میکند «در ایران کسانی را داریم که دلشان با مردم است، ارتشی، سپاهی و حتی بسیجی، نمیگویم همه آنها اما بسیاری از آنها نمیخواهند با این کشتی غرق شوند و میخواهند ضمانتی در فردای پس از سقوط نظام داشته باشند، این تضمین را جامعه به آنها میدهد.»
شاهزاده پهلوی اخیرا در توییتی به نیروهای انتظامی- امنیتی اخطار داده «از خشونت با معترضان بپرهیزید و سلاحتان را زمین بگذارید. آغوش ملت به روی آنها که به فرقه تبهکار پشت کنند باز است اما کسانی که تا آخرین لحظه برای حفظ این رژیم ضدایرانی جنایت کنند در فردای براندازی محاکمه و پاسخگو خواهند شد. به ملت بپیوندید!»
دیدگاههای وی در مورد نظامیها آنقدر مهم هست که کارشناسان و رسانههای خارجی نیز دربارهی آن کند و کاو کنند.
الی لیک گزارشگر بلومبرگ، در خرداد ۱۳۹۷ (ژوئن ۲۰۱۸) در مقالهای مینویسد آثار علاقمندی به جین شارپ تئوریسن انقلابهای بدون خشونت در کلام رضا پهلوی پیداست. او به دنبال «[...] جذب حداکثری اعضای نهادهای نظامی و شبهنظامی رژیم کنونی است که فاسد نبوده و دست به جنایت نزدهاند.» نویسنده در ادامه میگوید این یکی از آموزشهای جین شارپ است درباره مناسبات انسان- قدرت- جنبش.
به اعتقاد رضا پهلوی مهم است که بتوان وابستگان پلیس و نیروهای امنیتیِ یک رژیم دیکتاتوری را به مشارکت در انقلاب جلب کرد: «نظامیها باید بدانند که قربانی تغییر رژیم نمیشوند. بعضی از سیاستمداران در سطح رهبری حکومت باید پاسخگوی اعمالشان باشند اما اکثریت مردم باید بدانند که قرار نیست مجازات شوند.»
اخیرا شبکه تلویزیونی «من و تو» مستندی با عنوان «وضعیت ارتش» پخش کرده است که بازتاب زیادی در ایران و به ویژه در میان نظامیها داشته است. پرسشی که در این مستند مطرح شده و از گذشته تا به امروز همواره اهمیت خود را حفظ کرده این است که در صورت بروز بحران سیاسی در ایران ارتش چه واکنشی نشان میدهد و در کدام سو خواهد ایستاد؟ آیا آنطور که عبدالرحیم موسوی فرمانده ارتش جمهوری اسلامی ادعا میکند اگر نظام لازم بداند ارتشیها در مقابل اعتراضات مردم که به گفته او «فریبخوردگان شیطان» میایستد؟ آیا این فرمانده ارتش که به چاکرمآبی شهرت دارد، اشتباه میکند و بدنه ارتش پشتیبان مردم خواهد بود و مانند بسیج و سپاه عمل نمیکند یا اینکه موضع بیطرف میگیرد؟
برای پاسخ به این پرسشها ابتدا باید بررسی شود که اثربخشی پیامهای شاهزاده رضا پهلوی بر بدنه ارتش چه میزان است؛ اما پیش از آن باید واکاوی کرد که بطور کل نگاه ارتشیها به او و خاندان پهلوی که پایهگذار ارتش نوین ایران بودهاند چگونه است.
سرهنگ مرتضی عشقیپور افسر گارد جاویدان و فرمانده حفاظت کاخ نیاوران در گفتگویی با کیهان لندن به سابقهی ارتباط و آشنایی رضا پهلوی با ارتش و پرنسیپهای نظامی وی از سنین نوجوانی چنین میگوید: «شاهزاده رضا پهلوی حدود پانزده شانزده ساله بود که در ایران آموزش خلبانی دید و اساتید پرواز او تیمسار ربیعی و تیمسار جهانبانی بودند. او ابتدا با هواپیمای بونانزا (ملخی) و بعد با اف-۵ دوره دید و پرواز انفرادی را در تهران فرودگاه مهرآباد در حضور شهبانو فرح پهلوی انجام داد و فیلم مستند آن هم چندین سال از رسانههای مختلف پخش شد. موفقیت شاهزاده رضا پهلوی را شهبانو تلفنی از فرودگاه مهرآباد به اطلاع شاه فقید رساند و طبق معمول که اساتید پس از پرواز انفرادی خلبانها روی سرشان آب میریزند روی سر شاهزاده هم آب ریختند و اتفاقاً شهبانو فرح هم جدا این کار را انجام دادند.»
سرهنگ عشقیپور ادامه میدهد: «شاهزاده بعد از پایان دبیرستان برای تکمیل آموزش خلبانی حدود ۱۰ ماه قبل از واقعه بهمن ۱۳۵۷ به لوبوک تگزاس آمریکا که مرکز آموزش خلبانی معروفی است اعزام و آنجا فارغالتحصیل و خلبان جنگنده شد. شاهزاده به عنوان خلبان نیروی هوایی ارتش ایران در زمان جنگ هشت سالهی ایران و عراق به سران جمهوری اسلامی اعلام کرد که حاضر به شرکت در جنگ است که پاسخی دریافت نکرد.»
در اینجا این سرهنگ بازنشسته تأکید میکند که «در طول جنگ هشت ساله ایران و عراق که هنوز هم با وجود همه گرفتاریهایی که جمهوری اسلامی درست کرده عراق را متجاوز میشناسیم و روی آن تاکید داریم، ولی هیچ کدام از فرزندان مقامهای رده بالای رژیم که معروف به آقازاده هستند در خط مقدم جبهه نبودند که هیچ حتی در پشت جبهه هم نبودند ولی میبینیم که همین خانوادهها مملکت را به چه روز انداختهاند.»
آموزش برای آینده ایران
سرهنگ عشقیپور در ادامه ی این گفتگو توضیح میدهد: «خلبان شدن شاهزاده رضاپهلوی در آن سن و سال اهمیت ویژه داشت. او ولیعهد بود یعنی جانشین پادشاه؛ برای همین از سن ۱۵ سالگی طبق برنامهریزی، وزرای کابینه یک یا دو روز برنامه توجیهی برای شاهزاده داشتند و او با دقت زیاد گوش میداد و سعی میکرد نکات را بیاموزد. در این جلسات وظایف هر وزارتخانه برای او تشریح میشد به عنوان مثال کار وزارت صنایع و معادن چیست و عملکرد و وظایف آن چطور است و چهار پنج وزیر این برنامه را داشتند و هدف این بود که از نوجوانی او برای قبول مسئولیت ساخته شود.
شاهزاده رضا پهلوی در همه ابعاد و حوزهها باید آموزش میدید تا بتواند عهدهدار پادشاهی در آینده باشد. حتی در مسائل جزییتر به عنوان مثال در مراسم تاجگذاری در فیلمهای آرشیوی مشخص است نوع راه رفتن هم تربیت شده بود. خاطرم هست آموزش و تمرین شاهزاده در این موارد را تیمسار سپهبد یزدانپناه بر عهده داشت و گاهی در حین تمرینات به او فرمان «از نو» میداد و این تمرینها و آموزشها تکرار میشد. برای تربیت او زحمت زیادی کشیده شد. مسئله فقط تشریفات نبود، او برای آینده ایران تحت این آموزشها قرار میگرفت. برای یک پادشاه لازم است به عنوان فرمانده کل قوا آموزشهای نظامی را بطور کامل طی کند.»
وی همچنین میگوید: «به نظرم محمدرضا شاه فقید و شهبانو فرح به عنوان یک پدر و مادر به خاطر ایران گذشت کردند و قبول کردند که فرزندشان با آن سن و سال کم دوره آموزش خلبانی را ببیند و پرواز انفرادی انجام دهد. اگر به فیلمهای آن روز دقت شود خواهید دید چقدر شهبانو اضطراب داشت و این از چهره او پیدا بود.»
سرهنگ عشقیپور در ادامه میافزاید: «محمدرضاشاه فقید خود به عنوان فرمانده کل قوا یک ارتشی بود و دورههای مختلف تحصیلی و نظامی را در دانشکده افسری طی کرده و دوره خلبانی هم دیده بود.»
وی درباره دیدگاه سیاسی رضا پهلوی میگوید: «نظر شاهزاده رضا پهلوی این است که بعد از فروپاشی جمهوری اسلامی رفراندوم برگزار شود و چنانچه در رفراندوم مردم به پادشاهی رای دادند ایشان به عنوان پادشاه انجام وظیفه کند.»
باید واقعبین بود و نباید توقع خاصی از ارتش داشت
سرهنگ عشقیپور در پاسخ به این پرسش که ارتش «در دوران فعلی که به نوعی دوران گذار تعبیر میشود در کدام سو قرار میگیرد؟» میگوید: «یک واقعیت را باید بپذیریم که از عمر ارتش جمهوری اسلامی ۴۰ سال میگذرد، یعنی کسی که ابتدای انقلاب به دانشکده افسری رفت و فارغالتحصیل شد الان ۱۰ سال است که بازنشسته شده، بنابراین نباید توقع خاصی از ارتش داشت اما بسیاری از آنها همان چیزی را دنبال میکنند که مردم ایران بخواهند. اگر ارتش خواست مردم ایران را قبول نکند دیگر ارتش ملی- میهنی نیست. من آرزو میکنم که ارتش هم به مردم بپیوندد اما باید آمادگی ذهنی بین پرسنل ارتش ایجاد شود که بستگی دارد رژیم به چه ترتیبی تغییر کند.»
او در ادامه تاکید میکند: «مطمئن باشید فرماندهان ارتش در تفکرات و دیدگاه سیاسی تفاوتی با فرماندهان سپاه ندارند اما هنوز هم جمهوری اسلامی از کلمه «ارتش» واهمه دارد در حالی که فرماندهان آن امروز دستنشاندهی رژیم هستند و اگر هم در ذهن آنها از گذشته چیزی مانده تنها شکل و شمایل و اقتدار ارتش شاهنشاهی است.»
سرهنگعشقیپور به عنوان افسری که چهل سال در تبعید زندگی میکند میگوید «نباید توقع خاصی از ارتش داشت».
نظرات دو ارتشی
کیهان لندن همین پرسشها را با دو نظامی که هملباس رضا پهلوی و در حین خدمت در ارتش هستند مطرح کرده است.
این دو خلبان که یکی از نیروی هوایی و دیگری از هوانیروز هستند با وجود دیدگاههای متفات در برخی موارد، اما در یک موضوع اتفاق نظر دارند.
یکی از این ارتشیها با نام مستعار «الف» معتقد است اغلب ارتشیها چه بازنشستهها و چه آنهایی که در خدمت هستند ارادتمند همهی خاندان پهلویاند و بر شاه و اطرافیان او رحمت میفرستند. ارتشی دیگری با نام مستعار «ب» معتقد است رضا پهلوی هنوز نتوانسته جایگاه خود در بین ارتشیها و عامه مردم ایران را به دست آورد و هنوز نمیتوان گفت که به عنوان یک جایگزین در بین ارتشیها و عامه مردم مطرح است.
خلبان «الف» با اشاره به محبوبیت پهلویها بین ایرانیها میگوید: «مهمتر از بودن یا نبودن پهلوی این است که نظام جمهوری اسلامی نباید باشد، چون همه آنها مزدورند و از ناآگاهی مردم سوء استفاده کردهاند و آن زمان که مردم بدانند چه برسرشان آمده یک لحظه هم نمیگذارند اینها بمانند. کسی که بعد از این رژیم میآید باید دلش به حال مردم و ایران بسوزد؛ باید حاضر باشد برای وطن جانش را بدهد نه مثل این دزدها که فقط به فکر جیب خودشان هستند.»
رضا پهلوی خلبان ارتش بوده و لباس نظامی بر تن داشته و حالا هم سعی میکند ارتباط خودش با بدنهی نظامیها را تقویت کند، از پیام و مخاطب قراردادن آنها در مصاحبهها تا تجدید خاطرات با عکسهایی از دوران جوانی در لباس خلبانی.وی میگوید زمانی که دوره خلبانی میدیدم، به پایگاههای مختلف برای بازدید میرفتیم و با هواپیماهای مختلف شکاری پرواز میکردیم
خلبان «ب» در پاسخ به این پرسش که آیا سابقه خلبانی رضا پهلوی جذابیتی برای ارتشیها دارد یا نه میگوید: «حدود چهار پنج سال پیش که نسخههای کاملتر این فیلم و بطور کل فیلمهای مربوط به آن دوران از طریق شبکههای ماهواره پخش شد و بعداً هم در شبکههای مجازی به اشتراک گذاشته شد تازگی داشت و باعث افزایش محبوبیت او و خاندان پهلوی در ایران شد اما الان با توجه به گستردگی فضای مجازی تقریباً همه دیدند و عادی شده؛ اما اگر مستندی ساخته شود که جزییات جدیدتری داشته باشد و مربوط به حضور او در دانشکدهها و ارتباط با ارتشیها و خلبانها باشد حتماً مفید است. اما نمیدانم چقدر عکس و فیلم موجود هست که بتواند تازگی داشته باشد.»
تفاوت بین ارتش سال ۵۷ و ارتش امروز تفاوت از زمین تا آسمان است
این نظامی در پاسخ به این پرسش که «وقتی رضا پهلوی از طریق فضای مجازی و ماهوارهها نظامیها را مخاطب قرار میدهد آیا پیام و دیدگاه او شنیده میشود؟» میگوید: «در مجموع کم شنیده میشود، اگر هم بشود بازنشستهها و آنهایی هستند که نظامیهای سابقاند چرا که اولاً حضور ارتشیهای شاغل در فضای مجازی زیاد نیست، ثانیا میترسند که آنها را ردگیری کنند، ثالثا هزاران نظامی و خانوادهشان در خانههای سازمانی زندگی میکنند که ماهواره ندارند. اما این پیامها و مصاحبهها برای آنهایی که میبینند بیتاثیر نیست، قطعاً بدنه ارتش گرایشهایی نسبت به آن ارتش مقتدر زمان شاه دارد اما بین ارتش سال ۵۷ و ارتش امروز تفاوت از زمین تا آسمان است.»
ارتشیها در سرکوب معترضان شرکت نخواهند کرد
پرسش دیگر کیهان لندن از این دو ارتشی این بود: «آیا در صورت پیچیدهتر شدن شرایط نظام، ارتشیها در سرکوب اعتراضات مردم در کنار سپاه یا بسیج همکاری میکنند؟»
پاسخ هر دو ارتشی منفی است. خلبان «الف» میگوید: «ارتش از بدنه مردم تشکیل شده، حتی اگر چند درصدی هم در بین آنها مقابل مردم بایستند، اگر بحث کشتار مطرح شود حتما عقب مینشینند؛ من به شما بگویم: حتی اغلب سپاهیها هم همینطورند!»
خلبان «ب» نیز میگوید: «اولا اکثر مردم ایران تا از آینده و یک جایگزین معتبر مطمئن نشوند تظاهرات اعتراضی گسترش پیدا نمیکند. به نظرم نظام برای حفظ خود در نهایت با آمریکا مذاکره میکند و مجبور میشود به خواستهای آن تن بدهد. ثانیا ارتش را حتی برای سرکوب هم بازی نمیدهند! پرسنل ارتش هم اهل این حرفها نیستند. اتفاقاً چون میدانند که ارتشیها جلوی مردم نمیایستند بازی داده نمیشوند. البته این دلیل نمیشود که از ارتش انتظار خارقالعاده داشت، درست است که آنها هم با مشکل معیشت دست به گریبانند اما خیلی از مردم عادی محدودتر هستند. سیاست فرماندهان ارتش بر اساس معیارهای سپاه است اما پرسنل بیطرفاند، از طرفی نباید انتظار داشت تا پیش از آخرین لحظه یعنی تا وقتی اطمینان از تغییر پیدا نکردند، به معترضان بپیوندند.»
آینده نقش این ارتش را هم نشان خواهد داد. اما نباید تردید کرد که نارضایتی بین پرسنل آن بیش از هر زمان دیگری است. بخشی از این نارضایتی ریشه در عدم اعتماد به ارتشیها دارد و بخشی دیگر مستقیم به مسائل مالی مربوط است. هزاران نفر از پرسنل ارتش از بیمسئولیتیها و جاهطلبیهای فرماندهان خود شکایت دارند. حقوق آنها کفاف تنگناهای معیشتی را نمیدهد و از رفاهی که خانوادههای ارتشی و نظامیها پیش از انقلاب داشتند فرسنگها فاصله دارد. پوشیدن اونیفورم ارتش و زیر پرچم بودن آن جایگاهی را که در گذشته داشت از دست داده است.
گروهی از ارتشیهای قدیمی و کنونی بر این باورند که در بهمن ۱۳۵۷ سران ارتش خیانت کردند و گروهی نیز معتقدند ارتش باید در جریان انقلاب بیطرف میماند. این در حالیست که سران جمهوری اسلامی در این چهل سال هرگز نتوانستهاند اعتمادی را که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دارند به ارتشیها داشته باشند اگرچه فرماندهان آن از میان سرسپردگان به نظام گزینش و منصوب میشوند. این ترس در آنچه در سال ۵۷ اتفاق افتاد نیز ریشه دارد.
ترس جمهوری اسلامی از ارتشیها
یک ارتش ملّی و پرورش افسران متخصص که سمت و سوهای سیاسی آنها بر باورهای ملّی سایه نیاندازد علاوه بر محیط آموزشی و تربیتی، نیازمند رفاه مناسب، اعتماد متقابل بین فرماندهان و بدنه، و رضایتمندی پرسنل است. اما در چهل سال گذشته این مجموعهی شرایط نه تنها در ارتش بلکه در هیچ نهاد مدرن و متعارف دیگر لشکری و کشوری نیز وجود نداشته است! جمهوری اسلامی یک نظام دینی و ایدئولوژیکِ قرون وسطایی است که هرگز نمیتواند با تکیه بر آموزشها و ساختارهای مدرن و متعارف برقرار بماند و خود را حفظ کند. از همین رو نیز انواع و اقسام نهادهای موازی را در کنار ارگانهای متعارف به وجود آورد و هیچ قصدی هم ندارد آنها را که ظاهرا برای حفظ انقلاب شکل گرفته بودند، پس از چهل سال منحل و یا در نهادهای متعارف ادغام کند. این است که ارتش، با وجود فرماندهان سرسپرده، هرگز مورد اعتماد سران جمهوری اسلامی نیست.
بیهوده نیست که این تصور که ارتش در مقابل مردم قرار نمیگیرد به واقعیت نزدیک است. بدنهی ارتش دارای پتانسل بالقوه برای پیوستن به مردم است چون خودش از مردم است و مانند نهادهای موازی با اهداف سیاسی- ایدئولوژیک شکل نگرفته است. اگر این ظرفیت در میان بسیجیها و سپاهیان و دیگر نهادهای رژیم وجود دارد که در هر حرکت اعتراضی افرادی از آنها به مردم بپیوندند، در ارتش این ظرفیت بسی بیشتر است.
سیاست نافرمانی مدنی و مبارزهی بدون خشونت که سالهاست از سوی رضا پهلوی تبلیغ و توصیه میشود، پیوستن اعضای نهادهای نظامی و غیرنظامی رژیم به مردم را تسهیل میکند.