دلیر ماندی و نان را به خون زدی که نمیری!
سینماروزان: محسن چاووشی در روزهای اخیر به خاطر عدم ارائه مجوز آلبومی به نام «ابراهیم» و تهدیداتش مبنی بر انتشار بی مجوز این آلبوم در کانون توجه قرار گرفته است. رفتاری که با واکنش مدیر دفتر موسیقی ارشاد مبنی بر صدور مجوز با انجام اصلاحات همراه شد.
به گزارش سینماروزان در این اوضاع دمویی از آلبوم «ابراهیم» هم توسط محسن چاووشی منتشر شده که در بخشی از آن چاووشی چنین میخواند: تو را که بست به گاری که روز مزد عذابی/لگد زدند به شیری که صبر غرش او بود/شکست یوزیلنگی که رام و آینهخو بود/و از فراز دهانی سقوط کرد عقابی/دلیر ماندی و نان را به خون زدی که نمیری/به هرزه پا ندواندی از این دوندگی آخر/ چه میرسد به جماعت جز آخوری و طنابی
اینکه چاووشی در این قطعه کوشیده ولو به نماد هم که شده از گرفتاریهای کف جامعه بگوید قابل تأمل است اما چگونه میتوان از مخاطبی که در این سالها مراودات مختلف چاووشی با افراد و جریانهای متصل(!) را دنبال کرده انتظار داشت همدردی چاووشی را بپذیرد؟؟
محسن چاووشی به غیر از همین آلبوم «ابراهیم» که با حمایت هادی حسینی برادرزاده محمد حسینی وزیر ارشاد دولت دوم احمدی نژاد و شوهرخواهر اصغر پورمحمدی از مدیران سالیان رسانه ملی تولید شده در آلبوم قبلیش هم از حمایت حمیدرضا عارف آقازاده محمدرضا عارف که مدعی «ژن خوب» داشتن بود بهره برد.
ایشان در سریال «شهرزاد» هم از حمایت محمد امامی تهیه کننده ای که به خاطر درگیری با ماجرای پرونده صندوق ذخیره فرهنگیان مدتی در بازداشت به سر می برد برخوردار بود ضمن اینکه ایشان در ماههای اخیر همکاریهایی هم با موسسات ارگانی وابسته به سازمان هنری-رسانهای اوج داشته است.
در این شرایط آیا مخاطبان همدردی چاووشی را میپذیرند؟ و آیا این همدردی مصداق بارز رطب خوردن و در عین حال منع رطب کردن نیست؟