Sunday, Aug 12, 2018

صفحه نخست » انقلاب بهمن مانع بهمن انقلاب، حمید فرخنده

hamidfarkhondeh@hotmail.com

Hamid_Farkhondeh.jpgهمان کسانی که روشنفکران و نیروهای سیاسی ایران را سال‌ها سرزنش می‌کردند که چرا انقلاب کردند و در سرنگونی رژیم شاه فعال بودند، امروز در قامت پوپولیست، بویژه از نوع مجازی آن دوباره روشنفکران و نیروهای سیاسی کشور را مورد عتاب می‌دهند که چرا با مردم معترض در خیابان‌های تهران و دیگر شهرهای کشور اعلام همبستگی نمی‌کنند، در آتش اعتراض آنها نمی‌دمند و چرا برای براه افتادن بهمن انقلابی که طومار نظام جمهوری اسلامی را درهم پیچد با هم متحد نمی‌شوند. این واقعیت که علیرغم جرقه‌های اعتراضی مختلف بویژه اعتراضات دی ماه ۹۶ و اعتراضات کنونی در پی سقوط ارزش ریال، فیتیله انقلاب نمی‌گیرد، قصه‌ای است به درازای ۴۰ سال. اینکه "پائینی‌ها نخواهند" و "بالایی‌ها هم نتوانند مانند گذشته حکومت کنند" برای وقوع انقلاب کافی نیست. این تعریف لنینی برای وضعیت انقلابی هنگامی درست است گفتمان انقلابی بر جامعه حاکم باشد. یعنی اکثریت مردم یک کشور و گروههای مرجع آن به انقلاب باور و آن را کار ساز یا راهگشا بدانند.

برخلاف شورش و اعتراض که بیشتر بر شعارهای سلبی تکیه دارد، انقلاب علاوه بر شعارهای سلبی شعارها و نویدهای ایجابی نیز دارد. باور به انقلاب و امید به تحولات سریع بعد از انقلاب چنان نیرویی به انقلابیون می‌بخشد که حاضرند برای موفقیت خطرها به جان بخرند و از خودگذشتگی‌های فراوان نشان دهند. کسانی که تجربه انقلاب ۵۷ را دارند می‌دانند چگونه مردم با هم مهربان شده بودند و در کوچه و بازار به هم کمک می‌کردند، در سرمای سخت زمستان انقلاب جوان‌ها در صف‌های خرید نفت برای همسایه‌های خود که نمی‌توانستند در صف بایستند به انتظار می‌ایستاند تا خانه همسایه گرم بماند. اهالی هر کوچه و خیابان در جمع کردن زباله‌ها که بخاطر شرایط آن دوره بطور منظم صورت نمی‌گرفت همکاری و همیاری می‌کردند. انقلابیون به خواب و خوراک خود نمی‌رسیدند، بلکه کار و تحصیل رها کرده بودند تا قبل از هرچیز انقلاب به پیروزی برسد.

اگر ملتی انقلاب بخواهد و گفتمان انقلاب او را دربرگرفته باشد کسی جلودار انقلاب آنان نخواهد بود. اما اگر دست خشک سراب انقلاب برای ملتی رو شده باشد، اگر سرخی فریبنده سحرگاه انقلاب چیزی جز صورت سیلی خورده سودازدگان انقلاب نباشد، انقلاب صورت نمی‌گیرد. گفتمان انقلاب سال هاست در ایران فروپاشیده است. پس کسانی که سودای فروپاشاندن نظام برخاسته از آن از راه خشونت دارند، راهی جز امید بستن به حمله نظامی از خارج در پیش رو ندارند. جالب توجه است که بخش مهمی از طرفداران انقلاب و براندازی جمهوری اسلامی کسانی هستند که با انقلاب بهمن مخالف هستند. تناقضی که آنها با آن همچنان روبرو هستند این است که اگر انقلاب در آن زمان غلط بود چطور الان اقدام درستی است؟ ظاهرا پخش سریع فیلم‌های تظاهرات اعتراضی چندصد نفره یا بیشتر در شبکه‌های اجتماعی و همرسانی‌های این ویدئوها از سوی کاربران شبکه‌های اجتماعی این باور را در برخی پرورانده است که نظام جمهوری اسلامی در آستانه سقوط است. البته این به معنای کم ارزش شمردن صدای اعتراضی هموطنان که مورد سرکوب نیز قرار می‌گیرند و یا حق مسلم آنها برای اعتراض به بحران اقتصادی و وضعیت سیاسی کشور نیست.

بخشی از تحول خواهان رادیکال نیز گرچه خواهان انقلاب و بکارگیری خشونت برای تحولات سیاسی در ایران نیستند، اما خواست هایی مطرح می‌کنند مانند اصلاح قانون اساسی و حذف "اصل ولایت فقیه" که گرچه در نفس خود از زاویه دمکراسی خواهی درست است، اما در عین حال نوعی نگاه حذفی به طرفداران این نظریه در صحنه سیاسی کشور دارد. این نگاه نه تنها در شرایط کنونی توازن قوا عملی نیست بلکه می‌تواند به درگیری و خشونت میان هسته مرکزی قدرت که علیرغم در دست داشتن ابزارهای سرکوب حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد آرای مردم را نیز پشت سر خود دارد و هواداران تغییر و تحول منجر شود. اصلاح طلبی اما خواهان ایجاد درگیری سیاسی میان جناح‌های مختلف و حذف هیچ یک از گروههای سیاسی کشور نیست، بلکه خواهان در جایگاه خود قرارگرفتن نیروهای سیاسی کشور بر اساس وزن سیاسی آنهاست.

بدتر از اصل ولایت فقیه در قانون اساسی کنونی، نظارت استصوابی شورای نگهبان است که بر خلاف روح قانون اساسی و تهی کردن اصل برابری شهروندان کشور و حق انتخاب آزاد آنان است. آقای خاتمی به شکل غیرمستقیم و گروهها و شخصیت‌های سیاسی اصلاح طلب و بخشی از فعالان دانشجویی به شکل مستقیم خواهان حذف نظارت استصوابی در جهت ایجاد همبستگی ملی برای برون رفتن از بحران سیاسی و اقتصادی کنونی کشور شده‌اند. در پی این موضع گیری‌ها موجی از تهمت و ناسزا بویژه در فضای مجازی بسوی آقای خاتمی و اصلاح طلبانی که در مرحله کنونی نهایت خواست‌شان حذف نظارت استصوابی هست، روانه شد. بر براندازان و سرنگونی طلبان البته حرجی نیست، اما طرفداران تحولات مسالمت آمیز ولی رادیکال که اغلب نیز در خارج کشور حضور دارند، چگونه می‌توانند از آقای خاتمی بخواهند خواست‌های رادیکال تری مطرح کند؟ چگونه می‌توان مطمئن بود او با ادبیاتی تندتر و خواست هایی رادیکال تر از خواست‌های ۱۵ گانه‌اش از ممنوع التصویری و نصف الحصر کنونی به کل الحصر نرود؟ محدودیت‌های بیشتر برای آقای خاتمی البته به مذاق سرنگونی طلبان خوش خواهد آمد، اما به راه و روش اصلاحات کمکی نخواهد کرد.

اعتراض و تظاهرات علیه نابسامانی‌های اقتصادی و سیاسی و تبعیضات فرهنگی حق مسلم مردم ماست، حقی که امروز حتی برخی اصولگرایان نیز نمی‌توانند منکر آن شوند. اما اعتراض یا شورش و تظاهرات را معادل وضعیت انقلابی یا انقلاب شناختن، نشناختن مولفه‌های لازم و کافی انقلاب و گفتمان مسلط در جامعه ایران ۴۰ سال بعد از انقلاب بهمن است.

ردیف کردن خواست‌های آرمانی برای استقرار دمکراسی و عدالت گرچه در جای خود زیباست، اما در صحنه سیاست که عرصه توازن قوا و ممکن هاست، بیشتر به شعار شبیه است تا حرکت عملی و نتیجه بخش سیاسی. مخالفان اصلاحات نیز می‌دانند حتی اگر نصف خواست‌های آقای خاتمی اجرا شود، تحول بزرگی در صحنه سیاسی کشور به وقوع پیوسته است. چرا که هریک از آن خواست‌های ۱۵ گانه علیرغم استقلال نسبی خود، به هم پیوسته هستند و بر هم اثر گذار.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy