-مردم ایران نمی دانند که جمهوری اسلامی بر سر حقوق کشورشان در دریای مازندران چه آورده و با چهار کشور ساحلی دیگر چگونه و بر سر چه چیزهایی توافق کرده است؟
-نماینده تهران آقای صادقی می گوید، مجلس جمهوری اسلامی هم از مفاد و توافق نامه ای که رئیس جمهور با روسیه و دیگر کشورهای ساحلی دریای خزر امضا کرده کاملا بی خبر است. ظاهرا فقط خامنه ای و دولت روحانی در جریان کامل این توافق نامه هستند.روحانی به جای آن که مفاد توافقی را که قطعا به فرمان خامنه ای امضا کرده برای مردم توضیح دهد می گوید سهم روسیه از دریای خزر17 درصد است! او یکی از مزایای این توافق نامعلوم را آن می داند که هیچ قدرت نظامی خارجی حق ورود به دریای خزر ندارد. گویی روسیه که دیری است این دریا را حیات خلوت خود می داند با به امضاء رساندن این خواست خود که هیچ یک از کشورهای پنج گانه ساحلی حق ندارند به نیروهای نظامی خارجی اجازه حضور در دریای خزر بدهند، امتیازی به ایران داده است!
-این عدم شفافیت همراه با مغالطه و حتی بی خبر نگهداشتن مجلس اسلامی که نشانه ترس سران جمهوری اسلامی از بر ملا شدن مفاد توافق نامه است، طبعا بوی خیانت می دهد. و اگر نه چه دلیلی دارد که آنچه مذاکره کنندگان چهار کشور دیگر از آن آگاهی دارند بر افکار عمومی ایرانیان پوشیده بماند؟ آیا اگرفکر می کردند این توافق نامه مورد رضایت مردم و مطابق منافع ملی کشور است بازهم مفاد آن را پنهان می نمودند و یا برعکس در بوق و کرنا کرده و گوش فلک را هم کر می کردند؟
از این گذشته مناسبات نابرابر جمهوری اسلامی و روسیه نیز خود دلیلی است بر این سوء ظن به حق مردم که جمهوری اسلامی بر سر دریای مازندران تسلیم خواسته های روسیه شده است!
همه می دانند که دولت ناسیونالیست و زورگوی پوتین هرجا بتواند به همسایگانش زور می گوید، چنان که رفتار تجاوزکارانه این دولت با اوکراین و گرجستان بر کسی پوشیده نیست.
در مورد ایران هم رفتار تحقیر آمیز دولت روسیه با ایران، چه در مسایل مربوط به سوریه و چه در مساله اوپک (که همراه با عربستان برای خوردن سهم ایران افزایش تولید نفت خود را اعلام کرده ) و چه سالها پیش از این با بستن قرارداد های جداگانه با کشورهای ساحلی آذربایجان و قزاقستان بدون اعتناء به خواسته های ایران واضح تر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد.
دریای مازندران، هم از نظر تعاریف جغرافیایی و هم به لحاظ حقوق بین المللی از آن جا که راهی به دریا و اقیانوس ها ندارد دریاچه محسوب می شود و قاعدتا مبنای تقسیم آن میان کشورهای ساحلی باید بر اصل مشاع استوار باشد که به استثنای آبهای ساحلی هر طرف، بقیه سطح دریاچه و ذخائر آن را بطور مساوی میان کشورها تقسیم می کند. بنابراین حداقل حقوق ایران از دریای مازندران 20 درصد خواهد بود. اما روسیه نخست بی اعتنا به منافع ایران مناطقی از دریا که ذخائر نفت و گاز بیشتری دارد را میان خود و دو همسایه دیگرش که از دیرباز حوزه نفوذ روسیه و جزء اقمار این کشور بوده اند تقسیم کرده و ایران را در برابر عمل انجام شده گذاشته است.
دولت پوتین با آگاهی از انزوای بین المللی و داخلی جمهوری اسلامی و نیاز روز افزون آن به حمایت روسیه از یکسو با کارت ایران در صحنه های بین المللی و منطقه ای بازی می کند و از سوی دیگر هرجا که بتواند منافع و فرصت های ایران را به سود خود مصادره می کند. و احتمالا از این پس خواهد کوشید در تحولات داخلی ایران نیز به نفع مصالح خود دخالت کند.
قرار دادهایی که در تاریخ ایران ننگین به حساب می آیند مثل ترکمانچای و گلستان هر دو در شرایط ضعف حکومتهای ایران امضاء شده اند و حالا هم روسیه می کوشد از دولت ضعیف و به شدت محتاج ایران در جهت منافع خویش بهره برداری کند.
دولتی که با ملت خود یگانه باشد و منافع ملی را مبنای سیاستهای خارجی خود قرار دهد نیازی به تکیه به قدرت خارجی و خیانت به منافع ملی کشور خود ندارد. اما کار جمهوری اسلامی به جایی کشیده شده که برای بقای خود راهی جز بند و بست با روسیه آنهم به قیمت خیانت به منافع ملی ایران ندارد.