Tuesday, Aug 21, 2018

صفحه نخست » حداد عادل، رضا پهلوی را به رینگ دعوت کرد

rezaHadad_082018.jpgجداسازی بحرین از ایران، خیانت یا خدمت؟

ایران اینترنشنال - پست توئیتری رضا پهلوی، فرزند آخرین شاه ایران در انتقاد از توافقات اخیر جمهوری اسلامی ایران با چهار کشور حاشیه دریای خزر، با واکنش یکی از نزدیک‌ترین چهره‌ها به رهبر جمهوری اسلامی ایران مواجه شد.

غلام‌علی حداد عادل، رئیس مجلس هفتم و عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی ایران، در توئیتی نوشت: «رضا پهلوی و سلطنت‌طلبان بعد از توافق اخیر خزر، می‌خواهند مردم را تحریک کنند.» حداد عادل همچنین خواستار توضیح او درمورد جدایی بحرین و بخش‌های جداشده از ایران در زمان پدر و پدربزرگش شد.

به توئیت رضا پهلوی پاسخ داد که در آن، فرزند محمدرضاشاه پهلوی، تلویحا ایران را مستعمره روسیه خوانده و نوشته بود: «چهار دهه است که برای ماندن در قدرت، منافع ملی ایران را به حراج گذاشته و ایران را به مستعمره غیررسمی برخی کشورها تبدیل کرده است.»

سخنان حداد عادل، همان‌طور که انتظار می‌رفت با واکنش دوستداران خانواده پهلوی یا همان سلطنت‌طلبان همراه شد، اما پس‌از مدت‌ها، بحث درباره یکی از مهم‌ترین تصمیمات سیاسی آخرین شاه ایران را تازه کرد. آیا محمدرضا پهلوی درباره جداکردن بحرین از ایران مرتکب خیانت شد، یا آن‌طور که بعضی تحلیلگران سیاسی می‌گویند، تصمیم مهمی گرفت که دستاوردهای زیادی برای ایران داشت؟

مطالب بیشتر در سایت ایران اینترنشنال

روزی که بحرین ایران، بحرین مستقل شد

۲۳ مرداد ۱۳۵۰، یک‌سال و سه ماه پس از تصویب قطعنامه ۲۸۷ سازمان‌ملل درباره وضعیت بحرین، این کشور که سال‌ها محل مناقشه ایران و حاکمان بحرین و دولت بریتانیا بود، اعلام استقلال کرد و جالب این‌که ایران اولین کشوری بود که استقلال بحرین را به‌رسمیت شناخت.

اما داستان جدایی بحرین، ریشه‌ای صدوپنجاه ساله‌ داشت. مجمع‌الجزایر بحرین از قدیم‌الایام متعلق به ایران بود؛ اگرچه راهزنان و اعراب منطقه، گاهی امنیت را از این جزایر می‌ربودند و حاکمیت را دچار دردسر می‌کردند، اما در زمان حکومت شاپور دوم در دوره ساسانی، نیروهای شورشی سرکوب شدند و حاکمیت ایران بر این مجمع‌الجزایر تثبیت شد. بعد از حمله اعراب و شکست ساسانیان، باز هم بحرین تحت حاکمیت ایران بود. با حمله مغول‌ها به ایران و شدت‌گرفتن قدرت استعمارگری پرتغال، بحرین به‌دست این کشور اروپایی اشغال شد. حدود یک قرن بعد بود که پادشاهان صفوی بار دیگر توانستند بحرین را آزاد و به جزء لاینفکی از ایران تبدیل کنند. بعد از مرگ شاه عباس اول و از سال‌های پایانی دوره صفویه، بریتانیا حضورش را در منطقه خلیج‌فارس گسترده‌تر کرد و بحرین را در حمایت خود گرفت؛ اما در سال ۱۲۷۰ هجری شمسی بود که بحرین و شیخ‌نشین‌های حاشیه خلیج‌فارس، به‌طور کامل تحت سلطه بریتانیا درآمدند.

رضاشاه مخالف یا موافق جدایی بحرین؟

ضعف حکومت قاجار به بریتانیا امکان داد که نفوذش را در بحرین بیشتر و بیشتر کند. شاید تا اینجای تاریخ، بحرین محل اختلاف مورخان و سیاست‌مداران با هر گرایشی نباشد؛ اما از اینجا به‌بعد، بین مورخان و تحلیلگران اختلاف‌نظر شدیدی وجود دارد.

با روی کار آمدن رضاشاه که با اصلاحات خود، روح تازه‌ای در شیوه اداره کشور دمید، مردم بحرین که بسیاری از آن‌ها ریشه ایرانی داشتند، به ایران گرایش پیدا کردند. درخواست رضاشاه از بریتانیا راه به جایی نبرد. منتقدان حکومت پهلوی‌ها معتقدند رضاشاه به این دلیل که تاج و تختش را وامدار بریتانیا بود، نمی‌توانست به‌طور جدی حاکمیت بحرین را به ایران برگرداند.

مدافعان رضاشاه، ضمن اینکه معتقدند انگلیسی‌ها نقشی در به‌قدرت رساندن او نداشته‌اند، تاکید می‌کنند بریتانیا عامل برکناری رضاشاه بوده و بنابراین عدم بازپس‌گیری بحرین در دوره رضاشاه به‌دلیل ارتباط او با بریتانیا منتفی است.

فارغ از اینکه این نظر درست باشد یا نه، وقوع جنگ جهانی دوم و اشغال ایران به دست بریتانیا و روسیه و برکناری رضاشاه و به سلطنت رسیدن شاه جوان، موضوع بازپس‌گیری بحرین را تا دو دهه بعد غیرممکن ساخت. پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و قدرت‌گرفتن محمدرضا پهلوی، زمینه برای مطرح‌کردن موضوع فراهم شد. در سال ۱۳۳۶، دولت ایران با تصویب لایحه‌ای، بحرین را رسما استان چهاردهم ایران نامید.

به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید

جزایر سه‌گانه از ازای بحرین

محمدرضا پهلوی اگرچه در ابتدا برای بازپس‌گیری بحرین خیلی مصر بود، اما تب تند او خیلی زود فرونشست. دکتر ابراهیم تیموری، آخرین سفیر ایران پیش از انقلاب در امارات متحده عربی، از تصمیم شاه درباره صرف‌نظر از بحرین، دفاع می‌کند. او ۵ سال پیش در گفت‌وگو با روزنامه شرق، گفت: «شاه توان به‌دست آوردن بحرین را از لحاظ نظامی و سیاسی نداشت و به این مساله کاملا آگاه بود.»

تیموری در پاسخ به این سؤال که بحرین زمانی جزو ولایت فارس بوده، گفت: «هر وقت بحرین ازسوی عثمانی و مصر تهدید می‌شد، شیخ بحرین می‌گفته که من تابع ایران هستم و وقتی خطر رفع می‌شد، ادعای استقلال می‌کرده؛ علت‌العلل فقدان حاکمیت ایران بر بحرین پس‌از نادرشاه، درگیری ایران با روس‌ها بوده است. ایران به‌دلیل خطر روسیه و برای از دست ندادن حمایت انگلستان، بسیاری از پیشنهادهای غیراصولی آن کشور را می‌پذیرفته است.»

به همین دلیل، شاه تصمیم گرفت تثبیت حاکمیت خود بر جزایر سه‌گانه تنب کوچک، تنب بزرگ و ابوموسی را با انصراف از بازپس‌گیری بحرین معامله کند. گفته می‌شود که شاه با علم به اینکه طایفه حاکم بر بحرین، یعنی آل‌خلیفه از حمایت عربستان و بریتانیا برخوردارند و اصرار بر بازپس‌گیری بحرین می‌تواند به جنگ منجر شود، در سفر به دهلی‌نو اعلام کرد هرگز به زور متوسل نخواهد شد و به اراده مردم بحرین احترام می‌گذارد.

برخی پژوهشگران تاریخی اعتقاد دارند که محمدرضا پهلوی این تصمیم را درپی دیدار محرمانه با نماینده اینتلجنت سرویس و جلب حمایت بریتانیا برای تثبیت حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه گرفت. در زمستان سال ۱۳۴۸، شاه بار دیگر تاکید کرد که مساله بحرین با برگزاری رفراندوم ازسوی بحرین مشخص شود.

یادداشت‌های علم، وزیر دربار شاه، مذاکرات محرمانه به‌موازات و قبل از اعلام تصمیم شاه را تایید می‌کند. او در یادداشت ۲۱ مرداد سال ۱۳۴۸ می‌نویسد: «...از سفیر انگلیس خواسته بودم عصری به دیدنم بیاید. امر شاهنشاه را ابلاغ کردم. گفتم راجع‌به جزایر تنب و ابوموسی از اقدام شما و دولت شما شاهنشاه راضی هستند، و امیدواریم که این جزایر را بگیریم. ولی درخصوص بحرین و مراجعه به آرای عمومی، شما راه غلطی را پیشنهاد می‌کنید که قابل قبول نیست... سفیر انگلیس گفت... این نظر را به شیخ بحرین قبولانده‌ایم، جانمان به لبمان رسیده است. و اصولا این نظر را از اول قبول نداشت که باید به آرای مردم مراجعه کرد.»

ظاهرا حاکم بحرین با برگزاری رفراندوم مخالف بود، چون همچون دیگر شیوخ و حکام عرب، بیم آن داشت مردم با مفهوم دموکراسی و همه‌پرسی آشنا شده و بعدا مدعی شوند که حاکمان‌ خود را هم باید ازطریق همه‌پرسی انتخاب کنند! نهایتا نماینده بریتانیا به شاه می‌قبولاند که یک‌نوع نظرسنجی گزینشی را از طریق اعزام یک هیات از طرف سازمان‌ملل انجام دهند. نتیجه این نظرسنجی گزینشی مشخص بود. سازمان‌ملل رای به استقلال بحرین داد.

مجید تفرشی، پژوهشگر ارشد ایرانی، اعتقاد دارد که بحرین با یک رفراندوم «غیرواقعی» استقلال پیدا کرد.

خسرو معتضد، مورخی که در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران به روایت تاریخ می‌پردازد نیز نظر مشابهی دارد. او می‌گوید: «آن‌ها با رأی ۴۰ خانواده بحرینی، بحرین را از ایران جدا کردند؛ شما تصور کنید با رأی ۴۰ خانواده، آذربایجان از ایران جدا شود! ۴۰ خانواده با نفوذ با یک صحنه‌سازی که توسط ‌لرد کارنادن‌ انجام شد، رفراندوم کردند و بحرین را از ایران جدا کردند.»

البته او در ادامه به نکته‌ای اشاره می‌‌کند که تلویحا بر تصمیم شاه ایران صحه می‌گذارد. او می‌گوید: «بحرین با این حقه‌بازی‌ها از ایران جدا شد؛ البته اگر هم جدا نمی‌شد، به‌خاطر اینکه ۱۲۰ سال از ایران جدا مانده بود و بافت جمعیتی آن تماما عرب شده بودند و ایرانی‌ها را از بحرین اخراج کرده بودند، اداره کردن بحرین مشکل بود.»

درباره ارزش معامله‌ای که شاه انجام داد هم حرف و حدیث‌هایی وجود دارد. عده‌ای از تحلیلگران معتقدند حق حاکمیت ایران بر جزایر سه‌گانه مسلم بود و نیازی نبود که ایران بحرین را فدای آن‌ها کند.

داوود هرمیداس باوند، استاد حقوق و روابط بین‌الملل، معتقد است که جزایر تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی کاملا ایرانی بودند و اعراب نمی‌توانستند حاکمیت ایران را بر این جزایر نقض کنند. درمقابل عده‌ای از کارشناسان بر این باورند که در شرایط آن روز که ممالک عربی تحت حاکمیت بریتانیا بود، شیخ‌نشین‌‌ها به‌طور جدی به این جزایر چشم داشتند، مخصوصا جزیره ابوموسی.

چون تنب کوچک و بزرگ تنها ۱۰ مایل با خاک‌ ایران فاصله دارند و عملا متعلق به ایران‌اند و تنها ابوموسی است که در میانه قرار دارد. در معامله شاه با بریتانیا، تامین امنیت ابوموسی به ایران سپرده شد. اما امروز با توجه به شرایط ژئوپلتیک فعلی منطقه، حاکمیت ایران بر این سه جزیره بسیار اهمیت دارد و به‌رغم ادعای امارات متحده عربی بر این سه جزیره و حمایت کشورهای عربی از امارات، حاکمیت جزایر در اختیار ایران است.

سکوت روحانیون

نکته عجیب این بود در زمانی که ایران حق حاکمیتش نسبت‌به بحرین را واگذار می‌کرد، مخالفت‌های چندانی به‌همراه نداشت. تنها پنج نماینده حزب پان‌ایرانیست در مجلس شورای ملی به مخالفت برخاستند و با اعلام اینکه این کار، «موافقت با تجزیه ایران و برخلاف قانون اساسی است»، امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر وقت را استیضاح کردند که نتیجه‌اش مشخص بود. ۱۸۷ رای مخالف درمقابل تنها چهار رای موافق استیضاح. نطق محسن پزشک‌پور هم نتوانست نظر نمایندگان را تغییر دهد.

هوشنگ طالع، عضو پان‌ایرانیست مجلس بیست‌ودوم شورای ملی که از نمایندگان موافق با آن استیضاح بود، در مصاحبه‌ای گفته است که حتی علما (که غلام‌علی حداد عادل و همفکرانش معمولا به مبارزات آن‌ها می‌بالند) دربرابر این قضیه، سکوت کردند. طالع گفت: «آن روز‌ها فقط با آقای شریعتمداری رابطه داشتم که به ایشان مراجعه کردم. دوستان من هم به دیدار مراجع ثلاثه رفتند، اما آن‌ها هیچ واکنشی نشان ندادند.»

خائن خواهم بود یا خادم؟

محمدرضا پهلوی، شاهی مردد بود. این موضوع مورد تایید بسیاری از نزدیکان او نیز بوده است. در قضیه بحرین نیز شاه دائما از قضاوتی که آیندگان درباره او داشتند، بیمناک بود. اسدالله علم در یادداشت روزانه‌اش در تاریخ ۱۹ بهمن ۱۳۴۸ نوشت: «‌فرمودند مسأله بحرین دارد حل می‌شود. با کمال آقایی و بزرگواری فرمودند، حالا که من و تو هستیم، آیا فکر می‌کنی در آینده ما را خائن خواهند گفت، یا چنان که معتقدم و اغلب سیاست‌مداران دنیا هم معتقدند، من که حاضر به حل مطلب بحرین شدم، خواهند گفت کار بزرگی انجام دادیم و این منطقه از دنیا را از شر کشمکش‌های پوچ و بالنتیجه نفوذ کمونیسم نجات دادیم؟»

حالا چهل‌وهفت سال پس از استقلال بحرین، غلام‌علی حدادعادل، رضا پهلوی را به چالش کشیده تا پاسخگوی عملکرد پدرش شود.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: [email protected] تبلیغات: [email protected] Cookie Policy