- دونالد ترامپ، با سیاست فاصله گرفتن از توافقهای بینالمللی، زیرپا نهادن بسیاری از مقررات سازمان تجارت جهانی و پیمانهای بینالمللی زیست محیطی، در اروپا و آسیا مخالفان زیادی دارد. اما آیا در داخل ایالات متحده آمریکا نیز، آنطور که خامنهای گمان، یا آرزو، میکند، منفور مردم آمریکا است؟ یا اینکه مردم با رشد اقتصادی موجود نسبت به آینده خوشبینتر شدهاند؟
- به راستی، با مقایسه وضعیت اقتصادی ایران و آمریکا، کدامیک زودتر میروند؟! ترامپ یا خامنهای؟!
جواد طالعی - کیهان لندن
روز دوشنبه ۲۲ امرداد علی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در تازهترین سخنرانی خود اعلام کرد که تا دولت فعلی آمریکا بر سر کار است، تهران حاضر به مذاکره با واشنگتن نخواهد بود.
در سالهای ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ میلادی نیز، در حالی که سفرهای پنهانی علیاکبر ولایتی مشاور بین المللی رهبر جمهوری اسلامی به عمان و آمریکا از پرده بیرون افتاده بود، خامنهای همواره وانمود میکرد که به غرب و در صدر آن آمریکا اعتماد ندارد و معتقد نیست که مذاکره با آنها سودی خواهد داشت.
اسلام با مجاز شمردن خدغه و تقیه امکان به راه انداختن بازی موش و گربه را برای همیشه به پیروان خود داده است. مسلمانان مجاز هستند هرگاه منافعشان به خطر میافتد، با پیش گرفتن تقیه باورهای اصلی خود را پنهان دارند و با خدغه و فریب، در مسیر شکست دادن دشمن خود بکوشند.
البته بر هیچکس پنهان نیست که بر اساس آموزههای دیگر اسلام، نزدیکترین دوست مسلمانان هم میتواند یکشبه به دشمن تبدیل شود. مثل خوارج در صدر اسلام و سازمان مجاهدین خلق و حزب توده ایران در سالهای نخست بازگشت روح الله خمینی از تبعید.
رهبر جمهوری اسلامی، در سخنرانی روز ۲۲ امرداد خود، باز هم از همین دو وسیله پیشبرد سیاست همیشه دوگانه خود بهره برده است. از زمانی که دونالد ترامپ رسما اعلام کرد آماده است در هر زمان و مکانی بدون هیچ قید و شرطی با رهبران جمهوری اسلامی ایران به گفتگو بنشیند، بسیاری از ناظران بارها تصریح کردهاند که دو طرف در تلاش تهیه مقدمات مذاکراتی هستند که احتمالا تا مدتی محرمانه خواهد ماند. با این همه، خامنهای میکوشد افکار عمومی را مجاب کند که هر مذاکرهای به زیان ایران است. اما در عین حال، شرطی هم برای انجام این مذاکره تعیین میکند و تلویحا میگوید که مذاکره را باید به بعد از خروج دونالد ترامپ از کاخ سفید واشنگتن ارجاع کرد.
رویای خامنهای: شکست ترامپ در سال ۲۰۲۰
اظهارات رهبر جمهوری اسلامی، یک چیز را کاملا آشکار میکند: او بر این گمان است که دونالد ترامپ در پایان نخستین دوره ریاست جمهوری خود این مقام را از دست خواهد داد، زیرا با توجه به دشمنان زیادی که در صحنه بینالمللی برای خود آفریده است، آمریکاییها دیگر به او رای نخواهند داد.
خامنهای امیدوار است که بتواند دو سال دیگر مثل سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۱۵ باز هم به بازی موش و گربه با جهان غرب ادامه دهد، تا احتمالا رئیس جمهور منعطفتری به جای ترامپ بنشیند و همان راهی را از سر بگیرد که سلف ترامپ، باراک اوباما در پیش گرفته بود.
خامنهای تاکید میکند که «نه جنگی درخواهد گرفت و نه مذاکرهای انجام خواهد شد». او توضیح نمیدهد که اگر مذاکره ای مستقیم یا غیرمستقیم میان تهران و واشنگتن صورت نگرفته و قرار نیست بگیرد، از کجا و بر اساس کدام اطلاعات دقیق میداند جنگی صورت نخواهد گرفت! آیا این قوت قلب را ولادیمیر پوتین پشتیبان ظاهری خامنهای پس از دیدار با ترامپ در هلسینکی به او نداده است؟
اظهارات خامنهای در عین حال نشان میدهد که او برای تحولات داخل کشور، مشکلات کمرشکن اقتصادی و اجتماعی، نارضایتی مردم ایران و اعتراضهای گسترده داخلی اهمیت چندانی قائل نیست و این بار همه تخم مرغهایش را در سبد تحولات خارجی نهاده است. اما آیا امیدواری او به پایان نخستین دوره ریاست جمهوری ترامپ، دارای مبنایی حساب شده است؟ یا از ناآگاهی صرف وی در زمینه تحولات امروزی جامعه آمریکا نشان دارد؟
رهبر جمهوری اسلامی علاوه بر این هنوز باور نکرده است که با توجه به شدت یافتن بحران اقتصادی، فساد رهبران سیاسی و ناامیدی از اصلاحپذیری حکومت اسلامی، مردم ایران ممکن است بسیار زودتر از پایان یافتن دوران نخست ریاست جمهوری ترامپ بساط رژیم پادرهوای او را برچینند. او درنیافته است که مردم وقتی به ستوه میآیند دیگر منتظر کمک کسی نمیمانند بلکه با دست خالی وارد میدان میشوند و رهبران خود را نیز در جریان مبارزات ملیشان مییابند.
دونالد ترامپ، با سیاست فاصله گرفتن از توافقهای بینالمللی، زیرپا نهادن بسیاری از مقررات سازمان تجارت جهانی و پیمانهای بینالمللی زیست محیطی، در اروپا و آسیا مخالفان زیادی دارد. اما آیا در داخل ایالات متحده آمریکا نیز، آنطور که خامنهای گمان، یا آرزو، میکند، منفور مردم آمریکا است؟ یا خامنهای خود را در آیینه میبیند؟!
به کانال خبرنامه گویا در تلگرام بپیوندید
ترامپ و آمریکاییهایی که نفس میکشند
مارک پیتسکه تحلیلگر اقتصادی اشپیگل آنلاین در مقالهای که روز ۱۷ اوت انتشار یافته مینویسد که تولید ناخالص ملی آمریکا در سه ماهه دوم سال جاری میلادی بیش از ۴ درصد رشد داشته که در قیاس با سالهای گذشته بیسابقه است.
اشپیگل آنلاین البته با گزینش عنوان «معجزه اقتصادی فریبنده ترامپ» و با استناد به ارقام منتشر شده از سوی «دفتر بودجه مستقل کنگره» نشان میدهد که رشد اقتصادی آمریکا در سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰ به ترتیب ۲.۴درصد و ۱.۶درصد خواهد بود. اما این بدان معنا نیست که لایههای میانی و زیرین جامعه آمریکا یک بهبود نسبی را در زندگی روزمره خود احساس نکنند. چیزی که میتواند سبب گزینش ترامپ برای دومین دوره ریاست جمهوری آمریکا باشد.
دفتر بودجه مستقل کنگره، رشد تولید ناخالص ملی آمریکا را برای سال جاری میلادی ۳.۱درصد پیشبینی کرده است و توضیح میدهد که این رشد ناشی از فاکتورهای موقتی مثل پرداختهای دولت، اصلاح قوانین مالیاتی و ارجحیت بخشیدن به صادرات است. اما هرچه هست در دو سال گذشته از تعداد بیکاران در آمریکا کاسته شده، بار مالیاتی بخشهایی از جامعه سبکتر شده و بازار داخلی رونقی کمسابقه را تجربه کرده است.
ترامپ هم اغراق میکند، اما...
طبیعی است که دونالد ترامپ، مثل همه سیاستمداران پوپولیست در این موارد اغراق میکند و به عنوان مثال از «بهترین اقتصاد آمریکا در همه دورانها» سخن میگوید، با این همه، آمریکاییهایی که پس از بحران بزرگ بانکها و مستغلات سال ۲۰۰۸ همه امید خود را به آینده از دست داده بودند، وقتی اندکی نفس تازه کردند، به سختی حاضر خواهند بود این موقعیت را از دست بدهند، حتی اگر رئیس جمهور در میان آنها محبوبیت اوباما را نداشته باشد.
ترامپ اعلام کرده است که در انتخابات سال ۲۰۲۰ هم نامزد مقام ریاست جمهوری خواهد شد. بنابراین او از هر فرصت و امکانی برای جلب توجه بیشتر آمریکاییها بهره میبرد. علاوه بر بهبود نسبی اوضاع اقتصادی، او پس از چندین دهه مناقشه مداوم با کره شمالی، موفق شد رهبر خشکاندیش این کشور را با فشار و تهدید وادار به پذیرایی صمیمانه از خود کند. او همچنان به سیاست شیرینی و شلاق در برابر کیم ایل جونگ ادامه میدهد و امیدوار است سرانجام بتواند کره را از اردوی دشمن خارج کند.
در مورد استفاده ترامپ از شکوفایی اقتصادی فعلی آمریکا، نویسنده اشپیگل مینویسد: دونالد ترامپ عاشق موقعیتهای عالی است. پیش از هرچیز او در موقعیت اقتصادی، اوجی سرگیجهآور میگیرد و توییت میکند: «اقتصاد ما بهتر از دهها سال گذشته است» و بعد آن را «فوقالعادهترین اقتصاد در تاریخ ایالات متحده آمریکا» یا «بهترین اقتصاد و بازار کار نسبت به همه دورانها» مینامد.
این همان ترامپی است که دو سال پیش در آستانه راه یافتن به کاخ سفید واشنگتن توییت کرده بود: «اقتصاد آمریکا بد است و بدتر هم خواهد شد».
تحلیلگر اشپیگل به نقل از کارشناس اقتصادی بانک بیانپی در دنباله مقاله خود مینویسد: «در نگاهی سطحی، اقتصاد آمریکا واقعا شکوفا شده است. تولید ناخالص ملی افزایش یافته، بیکاری کم شده، کنسرنها سودآور شدهاند و آمریکاییها مالیات کمتری میپردازند. اقتصاد اوج گرفته است». البته همین کارشناس هشدار میدهد که رشد اقتصادی آمریکا احتمالا به نقطه اوج خود رسیده و ادامه نخواهد یافت.
این تنها کارشناس بانک بیانپی نیست که نسبت به لرزان بودن احتمالی اقتصاد دوران ترامپ هشدار میدهد، بلکه پاول کروگمان برنده نوبل اقتصاد هم به تازگی در نیویورک تایمز از معجزه اقتصادی ترامپ به عنوان یک «خانه کاغذین لرزان» نام برده است.
در بخشی دیگر از مقاله تحلیلی اشپیگل آنلاین میخوانیم: «تنها انفجار هزینههای دولت ترامپ و هدایای مالیاتی برای ثروتمندان و شرکتها، در نیمه نخست سال جاری رشد تولید ناخالص ملی را به یک درصد بیش از آنچه میتوانست باشد رساند. علاوه بر این، تولیدکنندگان حبوبات سویا از ترس جنگ تجارتی ترامپ محصولات خود را تا سرحد امکان سریعتر به چین صادر کردند. همین موضوع ۶ دهم درصد بر رشد اقتصادی افزود».
در بخشی دیگر از مقاله، تحلیلگر اشپیگل درباره کسربودجه دولت ترامپ مینویسد: «مشاور اقتصادی ترامپ مدعی است که کسر بودجه دولت کاهش یافته و همچنان رو به کاهش است. اما کارشناسان دولت میگویند در نیمه نخست سال جاری کسر بودجه به بالاترین حد از سال ۲۰۱۲ به این سو رسیده است».
با توجه به همه این اطلاعات، ادعای ترامپ در مورد معجزه اقتصادی میتواند اغراقآمیز باشد، اما این روزها بیشتر مردم عادی آمریکا نسبت به چشمانداز اقتصادی خود خوشبینتر از دو سال پیش هستند.
تقریبا همه تحلیلها بر این نکته تصریح میکنند که ترامپ تصمیم قاطع دارد که پس از مجبور کردن کیم ایل جونگ رهبر کره شمالی به پذیرایی از خود، رهبری جمهوری اسلامی ایران را با تشدید فشار تحریمهای اقتصادی، در موضعی کاملا ضعیف به پای میز مذاکره بکشاند. او پیش از خروج از برجام این قصد خود را بارها به صراحت اعلام کرده است. ترامپ حتی تا آنجا پیش رفته که گفته است: «مطمئن هستم که آنها به زودی درخواست مذاکره خواهند کرد».
آیا علی خامنهای بر خلاف ادعای عدم مذاکره با آمریکا تا همین امروز از طریق میانجیهای گوناگون خود چنین درخواستی از ترامپ نکرده است؟
برای راستآزمایی این ادعای محافل سیاسی ایرانی سندی در دست نداریم. اما تجربه ۴۰ سال گذشته نشان داده است که جمهوری اسلامی هرگاه خود را در خطر دیده، منافع ملی ایرانیان را قربانی بقای خود کرده است: پایان خفتبار جنگ عراق، امضای قرارداد الجزایر پس از سه سال گروگانگیری و در پی آن پایمال شدن ۲۴ میلیارد دلار ثروت ملت ایران در آمریکا، عقبنشینی در برنامه هستهای با وجود سردادن دائمیشعار «انرژی هستهای حق مسلم ماست» سه نمونهاند. نمونه آخر هم بخشیدن منافع ایرانیان در کاسپین به پوتین است که در ارتباط با ایران همواره دوست ظاهری گلّه و همدست واقعی گرگ بوده است.
حال باید دید با این وضعیت فلاکتبار اقتصادی در ایران و رشد اقتصادی در آمریکا، حتی اگر لرزان و موقت هم باشد، آیا این خامنهای است که زودتر میرود یا ترامپ؟!