این واژه را از استاد و فیلسوف گرامی آرامش دوستدار (۱) وام گرفتهام. این واژه به سادگی ریشه گرفتاریهای فرهنگیای که در چهارده قرن گذشته و مسلمان شدن مردم ایران، بیشتر ما را گرفتار کرده و در آن دست و پا میزنیم را در خود نهفته دارد. چرا "بیشتر" زیرا بنا بر آنچه استاد آرامش دوستدار در بررسی ارزنده و بی همتای خود در کتاب "امتناع تفکر در فرهنگ دینی" با تیز بینی و با ژرف نگری به تفصیل بررسی نموده است، دینخویی ریشه در تاریخ پیش از اسلام نیز دارد که مورد بحث این نوشته نیست.
"... دینخویی چنانکه نامش نیز نشان میدهد، در اصل از دین میآید و در منشأش به پارسایی به معنای پرهیز کردن از اندیشهها و پرسشهایِ "ناباب" برای جامعه موروثی و ارزشهای آن میرسد. یعنی بمنزله آبشخور معنوی اش[، ] همیشه تکیه گاه و مرجع میخواهد و از نزدیک شدن به هر پرسش و بغرنج ناسازگار با دستورالعملهای فرهنگ مستولی در جامعه به شدت پرهیز دارد... " درخششهای تیره، برگ ۱۲۹، استاد آرامش دوستدار
به معنای ساده تر، دینخویی به باورمندان میگوید هر چه دستورالعمل دینی و سنتی میگوید، چشم بسته فرمانبرداری کن و هرگز در باره آن نیاندیش و پرسش مکن!
***
هدف این نوشته ولی بر خورد با دین و باور کسی نیست که آن امری شخصی، ویژه و درونی است. هدف نوشته ولی برخوردش با کاسبکاریِ آخوندی با دست آویز دین است که به باور من چهل سال حکومت آنها نشان داده است که به آن دین و اسلامی که یک بند از آن میگویند و نعره سر میدهند نیز ایمان و اعتقادی ندارند. از دید من، آنکس که خدا باور است، نیازی به "واسطه" آن هم واسطهای چون آخوندِ ریاکار ندارد. این نوشته به دوران چهل سالهای برخورد داردکه آخوند هایِ فاسد، بر مسند قدرت نشسته و درونمایه حقیقی آنها برای بیشترین شمارمردم ایران افشا شده است. آخوندی که تا پیش از دسترسی به قدرت، برای ساده دلانی که هرگز پرسش گر نبودهاند، چهره پاک و مؤمنی از خود نشان داده بود، اینک چنان فاسد، نیرنگ باز، دزد، مالِ مردم خور، خونخوار، دروغ پرداز، فتنه گر و در یک واژه"تبه کار" چهره نموده است که مورد نفرت و بیزاری مردم قرار گرفته است. بیزاری از آخوندهایِ فاسدِحاکم چنان گسترده است که آنان در میان باورمندان گذشته خود، هرگز به جایگاه پیشین باز نخواهند گشت.
دینخویی ولی بدون آخوند هم، در جان و روانِ جامعه ما ریشه ژرف و سختی دارد و باید برای رهایی از آن با تلاش و سماجتی پی گیر، کوشش نمود.
***
رفتارهای روزانه ما آلوده به دینخویی است
زندگی ما از صبح که از خواب بر میخیزیم تا شب که به بستر میرویم، خواسته یا ناخواسته آلوده به این"دینخویی" ویرانگر است که ما را به جایی کشانده است که مشتی آخوندِ بی خرد، شکم باره و ریا کاردر این دوران پیشرفت و تمدن، بنام خدا و با تکیه بر همین دینخویی ریشه یافته در ژرفنای اندیشه و فرهنگ و رفتار ما، بر ما حاکم شدهاند و اینک در برابر چشم ما آدم میکشند، حق مردم را زیر پا له میکنند، دزدی و غارت میکنند، دروغ میگویند، نیرنگ بکار میبرند و بر مسند قدرت چنان مست شده و تا آنجا پیش رفتهاند که امروز حتا میگویند در برابر ما که نمایندگانِ خدا بر زمین هستیم، شما "اُمت اسلام زده" حق حتا حرف زدن و اعتراض به سیاستهای ما را ندارید و این ما هستیم که برای شما تصمیم میگیریم. و شگفت انگیز تر این است که ما برای رهایی از چنگالِ این آدم خوارانِ خدامحورِ حقه باز، همچنان "انشا الله، ماشاالله و به امید خدا درست میشود، خواست خداست، بامید خدا درست میشود "می گوییم! کار آلودگی ما به فرهنگ دینی چنان شده است که حتا سازمانهای چپ و کمونیستیِ خدا ناباور، جانباختگان خود را"شهید" نامیدهاند! واژهای که بار دینیِ روشنی دارد. حتا شاعران و نویسندگانی خدا ناباور نیز از "شهید یا شهیدانِ راه آزادی" سخن گفتهاند نه جان باخته یا جان باختگانِ راه آزادی!
"سوگند خوردن" بیمهای برای دروغ گوییهای ما
این دینخویی، فرهنگ ما را هر چه بیشتر آلودهِ سوگند خوردنهای مذهبی و تو خالی "به خدا، به قرآن، به پیغمبر، به علی، به محمد، به امام حسین و.. " کرده است تا تضمینی برای دروغ گوییهایمان ایجاد شده باشد. دینخویی ما را به ظاهر سازی، ریا کاری، چاپلوسی، تعظیم کردن و دست بوسیهای نفرت انگیز عادت داده است. آخوندها برای کاسبی همیشگی خود و خالی کردن جیب مردم به ویژه لایههای پائینی و تنگ دستِ جامعه که به سبب تنگناهای زندگیِ سختِ خود، پایههای ایمانی بیشتری دارند، زیارت امام زادههای ساختگی را به یک"نیاز" مبدل ساختهاند تا نیازمندان با ریختن پول و زینتهای گرانقیمتی که شاید تنها دارایی با ارزش آنها باشد، دردها و بیماریهایشان دوا شده و خواستههایشان بر آورده شود! این آخوند مُفتخوار ولی اینک که به قدرتی رویایی دست یافته است، خود به هنگام بیماری و نارسایی جسمی، نه تنها به این زیارتگاههای بی بهره ساخته "اندیشهِ بیمارِ خود"پناه نمیبرد تا بهبود یابدکه اکنون بسیار علاقه مند شده است که حتا به پزشکان اروپایی رو کند نه به این امام زادهها. داستان سفر پُرهزینه "آقا زاده" مجتبا خامنهای و همسرش به لندن برای درمان نازایی و یا همین تازگیها سفر آخوند شاهرودی به آلمان برای درمان که با افشاگری هم میهنان در آنجا به فرار مفتضحانه او از آنجا انجامید را همه شنیده و فیلم و گزارش آن را دیدهایم.
نذر و نیاز، یا حسن و یا حسین
آخوندها مردم ما را به نذر و نیاز، سفره ابوالفضل و شله زردِ حضرتِ عباس و سمنوی حضرت زهرا، غذای نذری و... عادت دادهاند. وقت و زندگی مردم را به جای خواندن، پرسش و جُست و جو و بالا بردن درک و دانش خود، به نوحه خوانی، حسن و حسین گفتن، بر سر و مغز خود کوبیدن، سینه زنی و قمه زنی، گوش دادن به یاوهها و روزه خوانیهای خود در مسجدها به باد داده و میدهند. کاسه گدایی آخوندی را به شکلهای گوناگون در درون جامعه جا انداختهاند. از خُمس و زکات و سهم امام گرفته تا بخور بخور سُفرِههای گوناگونِ آیینهای سوگواری، زیارت و برگشت از سفر حج تا صندوقهای صدقه و گدایی. به هر وسیله که بتوانند جیب مردم را خالی میکنند. شما اکنون حتا هیچ برنامه تلویزیونی را که اندکی هوادار داشته باشد (برای نمونه مسابقههای ورزشی) نمیتوانید بینید که اینها با گذاشتن جایزهای در آغاز برنامه و تکرار چند باره آن، در اندیشه گدایی و سر کیسه کردن مردم نباشند. برای نمونه در همین روزها که مسابقه هایِ ورزشکاران آسیایی در جاکارتا در جریان است، یکی از تبلیغهای آنها در ویدئوهای ورزشی تهیه شده این است که بینندگان، شمارهای به کُدی بیافزایند و ای/میل بفرستند برای این که در منطقه زلزله زده آموزشگاه بسازند! سرمایههای ایران، در آمدهای سرشار فروش نفت و گاز، اندوخته به دست آمده از مالیاتهای مردم، یا میلیارد میلیارد وسیله دزدان و وابستگان حاکم غارت میشود و یا برای سلطه حکومت در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و... بباد میرود.
جوانان ما
جوانان ما که جوانیشان به راستی بر باد رفته، به سبب آینده ساز بودن خود، با درس گیری از اشتباههای ما نسلهای گذشته، بار و مسئولیت سنگین تری بر دوش دارند. چارهای نیست جز اینکه همه به ویژه این جوانان آینده ساز، در اندازه توان خود برای برون رفتِ جامعه از این "دینخویی" ویرانگر و سد راه پیشرفت جامعه، کوشش کنیم. مبارزه با دینخویی را نیز میباید از خود آغاز کرد. نخستین گام پرسش است و پی گیریِ و اندیشه بر "چرایی" وضع خفت بار کنونی جامعه ایران. چرا ما به این جا رسیدهایم؟ نگاه به بیرون و مقصر دانستن دیگران در بیرون از مرزهای ایران، ندیدن و پنهان کردن نارسایی هایِ درونِی خود ما و جامعه ِ ما است. تا پرسش نکنیم و آن را ایجاد نکنیم و به "خرد ورزی" و اندیشیدن نپردازیم، این حکومت نیز برود به گونهای دیگر همچنان گرفتار دین خویی خواهیم بود. بنیانِ این فرهنگ را میبایداز ریشه یافت و سلطه آن را در جامعه از میان برد. در این زمینه کتابهای ارزشمند استاد آرامش دوستدار با وجود گاه پیچیدگیها، سنگینی و دشواری موضوعها که پی گرفتن آنها بُردباری گاه زیادی میخواهد، میتواند از مهمترین راه گشاییها باشد. کتاب هایی که به راستی میباید در خانه هر ایرانی اهل اندیشه و پرسش گر یافت شود.
آن چه ما ایرانیان میباید با خوددر میان گذارده ویادآور شویم:
ـ ایرانی، برای فرزندت نام مناسب و ایرانی بر گزین! شاید ما از نادر مردمانی در جهان باشیم که نام متجاوزان به سرزمین و گذشتگان خود را بر روی فرزندان خود مینهیم! گذشته از نامهای مذهبی/اسلامی همه ایرانیانی را با نامهای چنگیز، تیمور و اسکندر دیده و یا میشناسیم.
ـ ایرانی، وقت و پولت را برای زیارت این امامزادهها به باد مده و به آنها دخیل نبند. کاری از این امامزادهها ساخته نیست. امام رضا اگر میتوانست دردی دوا کند، نخست خودش را دوا میکرد و از مسموم شدن خودش جلوگیری میکرد. اگر این امامرادهها شفا میدهند پس چه نیازی به پزشک و بیمارستان داریم؟
ـ ایرانی تو که مالیات به دولت میدهی، پرداخت خُمس و زکات و سهم امام (که شاید در زمان پیدایش اسلام به سبب نبود سیستم مالیاتی و نبود دولت به معنای امروز، میتوانست فهمیده شود)، در دنیای امروز چه معنایی دارد؟ اینها امروز همه کیسه هایِ دوخته شده آخوند برای خالی کردن جیب تو است. چیستی خُمس و زکات را به نقل از "مرکز ملی پاسخ به سؤالات دینی" بخوانید و با عقل خود بسنجید که آیا در قرن بیست و یکم چه نامی باید بر این دستورهای دینی نهاد؟
"در هفت چیز خمس واجب مى شود:
۱ منفعت کسب؛ یعنى مالى که انسان از طریق تجارت یا صنعت و یاکسب هاى دیگر به دست مى آورد، ازمخارج سال او و عیالش زیاد بیاید.
۲ گنج؛ مالى است که در زمین یا درخت یا کوه و یا دیوار پنهان باشد کسى آن را پیدا کند.
۳ معدن؛ اگر از معدن طلا یا نقره یا مس یا سرب یا آهن یا نفت یا زغال یا سنگ یا فیرزه یا عقیق یانمک و یامعدن هاى دیگر چیزى به دست آورد و به مقدار نصاب باشد.
۴ مال حلالى که مخلوط به حرام باشد. اگر مال حلال به گونه اى با مال حرام مخلوط شود که انسان نتواند آن هارا از یکدیگر تشخیص دهد، باید خمس تمام مال را بدهد.
۵ جواهرى که به واسطهء فرورفتن در دریا به دست مى آید.
۶ غنیمت؛ اگر مسلمانان به امر امام با کفّار جنگ کنند و غنایمى در جنگ به دست آورند.
۷ زمینى که کافر ذمّى از مسلمان بخرد. کافر ذمّى به کافرى گفته مى شود که به صورت اقلیت در کنار مسلمانان زندگى مى کند و شرایط ذمّه را پذیرفته است..
۸ خمس (یک پنجم) چیزهایى که ذکر شد، مال امام است که باید تحویل او گردد. در عصر غیبت تحویل فقیه جامع الشرایط مى شود.
خمس دو نصف مى شود: نیمى به عنوان سهم سادات که با اجازهء فقیه مى توان به سادات فقیر داد و نیم دیگر به عنوان سهم امام که فقیه جامع الشرایط طبق صلاحدید براى ارتقاى حوزهء علمیه و امور خیریهء دیگر مصرف مى نماید.
زکات بر نُه چیز واجب است:
گندم، جو، خرما، کشمش، طلا، نقره، شتر، گاو و گوسفند.
اگر کسى مالک یکى از این نُه چیز باشد، با شرایطى باید مقدارى را که در اسلام معیّن شده، به یکى ازمصرف هایى که دستور دادهاند برساند. (۲) براى اطلاع بیشتر به رساله هاى عملیه مراجعه شود. " (۲)
ـ ایرانی، پولت را در صندوقهای صدقه یعنی کیسهِ آخوند مریز. اگر میخواهی به گرفتار و دردمندی یاری مالی برسانی، خودت این کار را بکن.
ـ ایرانی، در ثبت ازدواج هیچ نیازی به آخوند نداری. با دو شاهد در دفتر اداره ثبت و یا در شهرداری و یا دعوت کارمند اداره ثبت به خانه خود، آیین ازدواج را رسمی کن. پول در کیسه آخوند مریز.
ایرانی، به وقت سوگواری و خاک سپاری هیچ نیازی به آخوند نداری. یکی از بستگان، دوستان و آشنایان میتواند به کوتاهی در باره آن که در گذشته است، سخنی بگوید. نیاز به بازیها ساخته مغزِ آخوند و برای گرم کردن کاسبی دینی او، نداری.
ایرانی، هر جا آخوند هست، آن جا مباش و هر جا آخوند دیدی ازآن رویگردان شو و راهت را دیگر کن.
ایرانی سفره دلت را برای آخوند ریا کار باز مکن و اجازه نده آخوند در زندگی خصوصی تو دخالت کند زیرا از آن موزیانه بر ضد خودت سود میبرد.
ایرانی تا تا با کوشش وسرسختی جامه دینخویی از تن بدر نبری و راه بر آخوندِ کاسبکار و اندیشه ویرانگر، ضد آزادی و ضد انسانیش نبندی و آنرا زمین گیر نکنی، همچنان خودت زمین گیر و گرفتار خواهی بود.
پانویس:
۱ ـ کتابهای استاد آرامش دوستدار آیینهای است در برابرِ ما برای شناخت هر چه بیشتر خود و فرهنگ "دینی و دینخویی" گرفتار آمده در آن. در باره کارهای درخشان استاد، باید جداگانه نوشت. بخش ویژه دینخویی را میتوان در کتابِ "درخششهای تیره"، برگهای ۱۲۸ تا ۱۳۴ خواند.
۲ ـ در وب سایت زیر:
http://www.pasokhgoo.ir/node/822