زهیر باقری نوعپرست - تریبون زمانه
پورنِ مدرن، به خاطر وجود اینترنت، بیش از هر زمان دیگری در زندگی انسانها جای خود را باز کرده است. در شبکههای اجتماعی و تلگرام از استکیر گرفته تا کانالها و گروهها تصور اینکه بتوان از پورن در امان ماند تصوری نا به جا است. رواج پورن حتی بر ادبیات و تخیل نشریاتی مانند یالثارات نیز تاثیر خود را گذاشته است و جوانان با چهره، نام و خصوصیات پورن استارها آشنا هستند و تصور اینکه پورن استارها در آینده سلبریتیهایی باشند که بر فرآیندهای سیاسی مانند رایگیری تاثیر بگذارند چندان هم دور از ذهن نیست.
در لیبرالیسم، اینکه شما با خود چه میکنید به کسی ربطی ندارد، و فیلم پورن هم در اینترنت قرار دارد و بنابراین به نظر میرسد اگر کسی فیلم پورن ببیند مشکلی وجود ندارد چرا که افرادی بر اساس توافق فیلم پورن ساختهاند و رضایت دارند و شما هم در حال تماشای آنها هستید بدون اینکه آسیبی به کسی بزنید در حال لذت بردن هستید، چه کاری اخلاقیتر از این؟!
برای اینکه بتوان از پورن لذت برد پیشفرضهایی ضروری هستند. مثلا هنرپیشههای آن واقعا در حال لذت بردن باشند، میل جنسی باعث شده به این شغل روی بیاورند نه عوامل دیگر، و ظلم و ستمی سیستماتیک در این صنعت وجود نداشته باشد. شاید بر سر هر سه این موارد با من موافق نباشید و شاید به پیشفرضهای دیگری اشاره کنید. اما بگذارید بگویم چرا چنین پیشفرضهایی دستکم به نظر ضروری میآیند. ساختار روان ما انسانها به شکلی است که برخی مفاهیم در هم گرهخوردهاند. مثلا وقتی از ملامت کردن صحبت میکنیم مسئولیت را پیشفرض گرفتهایم. برای اینکه بتوانید از پورن لذت ببرید نیز باید پیشفرضهایی حاکم باشند. بنابراین آشنایی با ابعاد صنعت پورن و آگاهی از اینکه در این صنعت چه میگذرد میتواند به شما کمک کند ببینید آیا دانستن این واقعیتها با پیشفرضهای لازم برای لذت بردن از پورن همخوانی دارند یا نه.
تماشای پورن و خودارضایی یا لذت جنسی بردن از آن صرفا یک رویداد بیولوژیک و جسمی نیست و ابعاد اجتماعی فرهنگی بسیار گستردهتری دارد که توجه به آنها برای بررسی اخلاقی تماشای فیلم پورن ضروری است. در دنیای مدرن ما شاهد فرآیند تولید محصولاتی که مصرف میکنیم نیستیم ولی این مسئله نباید باعث سادهلوحی ما شود و گمان کنیم که هر چه به دست ما رسیده مطلوب است. حال این محصول میخواهد یک گزارش خبری باشد، یک بطری نوشیدنی باشد یا یک فیلم پورن. در ادامه میخواهم به آنچه کتاب «سرزمین پورن: پورن چگونه سکسوالیته ما را گروگان گرفت» (منتشر شده در سال ۲۰۱۰) در این زمینه مطرح کرده بپردازم، کتابی که تاریخچهای از چگونگی ورود پورن به فرهنگ عامه ارائه میدهد و در مورد خود صنعت پورن نیز مطالب جالب توجهی ارائه میکند.
فیلمهای پورن در حال شکل بخشیدن به سلیقه و ذائقه جنسی ما انسانها هستند. خشونت فیزیکی، کلامی و روانی در فیلمهای پورن به راحتی میتوانند به الگوی رفتار جنسی مخاطبان این فیلمها تبدیل شوند. مواجهه زیاد با فیلمهای پورن سلیقه شخصی و علائق شخصیتان را از شما گرفته و تلاشی برای شبیهسازی علائق همه مخاطبان میکند. در تحقیقی که روی پنجاه عدد از محبوبترین فیلمهای پورن صورت گرفته است خشونت فیزیکی و کلامی نسبت به زنان در تمام آنها وجود داشته است. اعمالی مانند ضربه زدن، اقدام به خفه کردن، سیلی زدن در ۸۸٪ صحنههای این فیلمها وجود داشته و خشونت کلامی و فحاشی در ۴۸٪ صحنههای این فیلمها وجود داشته است. این حجم از خشونت خارقالعاده است. طبعا پرسشی مهم این است که این حجم از خشونت از کجا، کی و چگونه در صنعت پورن بروز پیدا کرده است. آیا از ابتدا به این شکل بوده است؟ به تعبیر هالی رندال از دست اندرکاران صنعت پورن، مخاطبان در المپیک پورن که ابتدا به شکلی آماتوری راه اندازی شده بود و روابط جنسی متداول در آن به تصویر کشیده میشد رفته رفته به عرصه خلاقیت تبدیل شده است و برای جذب مخاطبان اعمال خشنتر، پیچیدهتر و غیرمتعارفتر در این فیلمها به تصویر کشیده میشود. طی این فرآیند هر آنچه غیرعادی محسوب شود ابتدا در فیلمهای پورن به کار گرفته میشود و سپس عادیسازی میشود.
برخلاف آنچه که بسیاری فکر میکنند یک فیلم پورن صرفا محصول فیلمبرداری از عمل جنسی نیست، طراحی و ساخت آنها همانند هر صنعت و تجارت دیگری ارزشها و هنجارهایی را ترویج میکند. مثلا در این فیلمها زنها همیشه و همه جا تشنه سکس هستند و حاضرند هرکاری که مردها از آنها میخواهند انجام دهند. حال این اعمال هر چقدر هم دردناک، تحقیرآمیز و آسیبزا باشند. واژه «نه» غایب بزرگ فیلمهای پورن است. در حالی که زنان در این فیلمها تشنه سکس هستند گویی ذهن یا مغز هم ندارند و در نتیجه خواسته یا فانتزی از خود ندارند، صرفا پیرو خواستههای مردان هستند و گویی هرچقدر تحقیر و توهین بیشتری ببینند بیشتر لذت میبرند. در فیلمهای پورن، زنانی که میبینیم نگران باردار شدن، بیماریهای جنسی و آسیبهای جنسی نیستند، دغدغه درآمد یکسان، بیمه یا مدرسه خوب برای کودکان ندارند. زنان در فیلمهای پورن زنانی تک بعدی هستند، آنها صرفا مجموعهای از حفرههایی در انتظار پر شدن هستند. مردها نیز در فیلمهای پورن موجوداتی ساده هستند، افرادی بدون عاطفه و احساس که مانند ربات به دنبال یافتن حفرههایی هستند. آنها عشق، علاقه، محبت و احترام را نمیفهمند و نه شعور لازم برای برقراری ارتباط با انسان دیگری را از خود نشان میدهند. عجیب هم نیست که در فیلمهای پورن به جای آنکه سکس با عشق، محبت، توجه و دگرخواهی همراه باشد با نفرت، خشم و تحقیر همراه است. این نوع رفتار در سبکی به نام گانزو که رواج بیشتری پیدا کرده است بیشتر دیده میشود.
چرا این فیلمها بین مردان محبوبیت پیدا میکند؟ یک پاسخ سادهلوحانه این است که مردها به لحاظ طبیعی موجوداتی وحشی هستند و از آزار زنان لذت میبرند ولی پاسخی در خور نیازمند بررسی فرهنگ است. به جای مواخده فردی هر مرد، و محکوم کردن «طبیعت» نامطلوب او، میتوان به فرهنگی که در آن زندگی میکنیم نگاه کنیم، و بررسی کنیم ببینیم که چه میشود که این حجم از توحش و پرخاشگری در این فیلمها به فانتزی افراد تبدیل میشود.
برای این امر ابتدا باید به شکلگیری مجله پلیبوی که خود زمینه ساز ورود پورن به فرهنگ عامه شده است توجه کنیم. این مجله در دهه ۵۰ سده بیستم تولید شد، توجه به شرایط فرهنگی و اقتصادی که این مجله در آن تولید شده است نیز ضروری است. مجله پلی بوی به نوعی مادر صنعت پورن فعلی است.
دهه پنجاه وارث توسعه اقتصادی، افزایش زاد و ولد بود و فشار برای ازدواج در سنین پایین بخش مهمی از فرهنگ و شرایط اقتصادی آن دوره را تشکیل میداد. مسئول مجله پلیبوی آقای هفنر در چنین فضایی این مجله را شروع به تولید کرد و به طور مشخص عنوان کرد که مخاطبان مجلهاش مردان بین ۱۸ تا ۸۰ سال هستند. او مشخصا عنوان کرد که این مجله مجلهای خانوادگی نیست و این در آن زمان به این معنی بود که زنان مخاطب این مجله نیستند. در آن زمان خانواده مهمترین نهاد جامعه آمریکا بود و رسانههای جریان اصلی همواره زنان را به عنوان همسر و/یا مادر به نمایش در میآوردند. مجله پلیبوی میخواست تصویری جدید ایجاد کند. این مجله مدعی بود که مردها تمام وقت در حال کار کردن هستند و خود را وقف خانواده کردهاند و به نوعی برده زنان هستند و برای مقابله با قدرت زنان پیشنهاد مقابله با خانواده را داد. ولی مشکلی که وجود داشت این بود که در آن زمان مردانی که ازدواج نمیکردند و خانواده تشکیل نمیدادند مریض یا همجنسگرا در نظر گرفته میشدند و این دو خصوصیت در آن زمان مترادف با مردنبودن بود. بنابراین، این مجله میبایست تصویری از مردها ارائه میکرد که در عین اینکه مرد بود ولی مردِ خانواده نبود. مردی که سخت کوش است پول در میآورد ولی این پول را خرج خود میکند نه خانواده، لباسهای شیک و ساعت گران قیمت میخرد و زنان زیباروی بسیاری را به چنگ میآورد. این مرد یک خانمباز حرفهای است چرا که حتی به لحاظ احساسی نیز درگیر این زنان نمیشود. در نتیجه مردها میبایست مصرفکنندگانی حرفهای میشدند که در خدمت نهادی مانند خانواده نیستند بلکه صرفا به دنبال لذت شخصی خود هستند.
در زمان انتشار پلیبوی مجلات پورن وجود داشتند، مجلاتی ارزان قیمت و نوعا زیرزمینی که امکان راه یافتن به بازار اصلی را نداشتند. ولی پلیبوی، صرفا یک مجله پورن نبود، در حال ارائه یک سبک زندگی بود، و تمام تلاش خود را میکرد تا به عنوان مجله پورن معروف نشود. چرا که مجلات پورن در آن دوره نامطلوب بودند و در باور رایج آن دوره مخاطب اصلی این مجلات طبقات فرودست بودند. ولی مجله پلیبوی سعی داشت خود را الگوی طبقه متوسط و مرفه جا بزند. برای این منظور آنها از روشهای متفاوتی از نشریه نیویورکر بهره بردند، اقدامی که کمک کرد اهل قلم نیز به بخش «ادبی» این مجله کمک کنند. تصویری که از مرد در مجله پلیبوی ارائه میشد مردی خوشگذران بود که به دنبال لذت و شادی است. ولی مردان دهه ۵۰ ذائقه و سلیقه بسیار متفاوت داشتند و به این حجم از مصرفگرایی عادت نداشتند و نیاز به معلمی جدید داشتند که این مجله خودش زحمت این آموزش را برعهده گرفت! این مجله علاوه بر آموزشهای جنسی به مردها یاد میداد که میزهای بزرگ، کرواتهای جدید و شیک و لباسهای گران قیمت در خانمبازی نقشی کلیدی بازی میکنند. این مجله به روشهای متفاوت به مخاطب خود میگفت چه بپوشند، کجا غذا بخورند، چه بخرند، چه کلوپهایی بروند و چه فیلمهایی ببینند و... همه اینها یعنی میتوانی زنهایی بسیار زیبا را به دست آوری. بدین ترتیب مصرفگرایی با سکس گره خورد. هر شماره این مجله تا دهه شصت، ۴. ۵ میلیون نسخه میفروخت.
این مجله بعدتر رقبایی مانند پنتهاس و هاستلر پیدا کرد. این باعث شد این مجلات رقابت کنند و رقابت آنها در ترویج عکسهای سکسی و پورن در فرهنگ عامه و زندگی متعارف نقش مهمی بازی کردند.
با شکلگیری اینترنت این مجلات دیگر توان درآمدزایی سابق را نداشتند بنابراین آنها مجموعهای از تارنما، کانال تلویزیون، و کالاهای دیگر در صنعت پورن را راهاندازی کردند. به عنوان مثال پنتهاس در حال حاضر مالک سایت ادالت فرند فایندر است که ۲۲ میلیون عضور دارد و هاستلر علاوه بر سایتی با همین نام، سکس شاپ و کازینوهایی را راهاندازی کرده است. خود پلی بوی نیز علاوه بر سایت، شبکه تلویزیون و غیره محصولاتی مانند عینک دودی، ساعت و خودکار نیز تولید میکند. پورن رفته رفته وارد زندگی و فرهنگ عامه شد و در حال حاضر به واسطه اینترنت این صنعت به بخشی از روزمرگی ما تبدیل شده است.
جنا جیمسون اولین هنرپیشه پورن بود که توانست همانند دیگر سلبریتیها وارد رسانههای جریان اصلی شود. با او مصاحبههای بسیار زیادی شده و نه فقط در مورد پورن. تصویری که رسانهها از او میدهند، تصویری است گزینشی که صنعت پورن را صنعتی سکسی، شیک، و مملو از لذت معرفی میکند که زنانی که وارد این صنعت میشوند دارای نیروی جنسی خیلی زیادی هستند و در واقع این صنعت پورن باعث شده این افراد نیز زمینه شکوفایی خود را پیدا کنند. ولی رسانهها به ما نمیگویند که جیمسون در دو سالگی مادرش را از دست داد، پدرش به او بیتوجهی میکرد، در نوجوانی به او تجاوز گروهی شد و به شدت کتک خورد و بعدها عموی دوست پسرش به او تجاوز کرد و در شانزده سالگی پدرش او را از خانه بیرون انداخت و او به زندگی با دوست پسرش روی آورد و او هم او را تشویق کرد به استریپ تیز وارد شود. این تصویر، تصویری نیست که صنعت پورن ترویج کند چرا که شما وقتی فیلم پورن میبینید پیش فرضتان این است که این آدمی که در حال آه و ناله از فرط لذت است انسانی غرق در لذت است، نه موجودی بینوا که نهادهای متفاوت جامعه به او بیمهری کردهاند و به او ظلم کردهاند و این عوامل در وارد شدن این شخص به پورن نقش دارند. جیمسون راه را برای ورود بقیه هنرپیشهها به فرهنگ عامه و رسانههای جریان اصلی باز کرد، و در حال حاضر ساشا گری ساشا گری جای او را گرفته است. ورود هر چه بیشتر پورن به فرهنگ عامه باعث شده است استانداردهای خودش را به ما تحمیل کند. مثلا وقتی بریتنی سپیرز میخواهد آلبوم موسیقی بیرون بدهد باید مانند هنرپیشههای پورن که عطش سکسی دارند (باید داشته باشند) دراز بکشد و عکس بگیرد تا تصویر روی جلد آلبومش تهیه شود. یا جراحی زیبایی پستان و باسن چندین برابر و در برخی از نقاط دنیا به یک نرم تبدیل شده است. این تصویر از زنان به عنوان ابژه جنسی در حال بازتولید در همه ابعاد فرهنگ عامه است. فرهنگی که مردها را شکارچیانی وحشی بازنمایی میکند که زنان در کنار دیگر ابژهها در نگرش مصرفگرایی او قرار میگیرند.
ارزش صعنت پورن در سال ۲۰۰۶ حدود ۹۶ میلیارد دلار تخمین زده شده است که سهم آمریکا ۱۳ میلیارد دلار بوده است. هر سال تقریبا ۱۳۰۰۰ فیلم تولید میشود و به رغم هزینههای خیلی کمی که این فیلمها دارند در آمد ناشی از این فیلمها با تمام استودیوهای عمده هالیوود رقابت میکنند. ۴۲۰ میلیون صفحه اینترنتی پورن وجود دارد و ۴. ۲ میلیون سایت پورن وجود دارد. هر روز ۶۸ میلیون جستجو در اینترنت برای یافتن پورن صورت میگیرد.
این صنعت صرفا در حال فراهم کردن زمینهای برای خودارضایی در خلوت شما نیست بلکه هویت، فرهنگ و هنجارهای رفتاری ما را تحت تاثیر قرار میدهند. فیلمهای پورن نیز معادل فیلمبرداری از عمل جنسی نیستند، بلکه بانکها، کمپانیها، طراحها، بازاریابی و هتل و.. در آن دخیل هستند. اینکه پورن بیش از هر چیز یک صنعت است بدین معناست که محتوای آن توسط ارکان بازار، تکنولوژی و رقابت تعیین میشود. رقابت برای تسخیر این بازار با روزهایی که پلیبوی و دیگر رقبای تازه تاسیسش رقابت میکردند قابل مقایسه نیست، این رقابت سرسام آور فعلی باعث شده فیلمهای پورن روز به روز غیرمتعارفتر شوند و ژانرهایی مانند سکس با حیوانات و کودکان نیز به سمت عادی سازی پیش بروند.
صنعت پورن یک صنعت تک افتاده نیز نیست، سرمایهگذاران دیگر صنایع در آن مشارکت مستقیم و غیرمستقیم دارند یا از آن نفع اقتصادی میبرند. از روپرت مرداک گرفته تا سی ان ان، اچ بی او، تا مایکروسافت و بسیاری دیگر از کمپانیها و سرمایهگذاران به روشهای متفاوت به صنعت پورن و در آمدهای ناشی از آن گره خوردهاند.
این صنعت با این حجم از سرمایهگذاری در شکلگیری تصویر ما از مردانگی و زنانگی نقش بسیار پررنگی بازی میکند. مردانگی با خشونت، بی احساس بودن، و زن بودن با ابژهای لذتجو بودن تداعی میشوند. رفتارهای هنرپیشههای پورن به عنوان الگویی برای سکس مردان و زنان تبدیل میشود. در این فیلمها زنها با عباراتی محبت آمیز یا عاطفی خطاب نمیشوند بلکه همواره با فحشهایی جنسیتی و گاه فحشهایی مانند «احمق» و «خنگ» خطاب میشوند. مخاطبان این فیلمها نیز بر این باورند که زنان در این فیلمها توافق دارند و حتی راضی هستند. تصویری که از از زنان در این فیلمها ارائه میشود ابژههایی بیمغز است که میل به تحقیر و توهین دارند و از این رو یک تصویر کاملا غیرانسانی از این زنان ارائه میشود که همدردی با آنها غیرممکن است. افسانهای که توسط صنعت پورن در حال ترویج است که زنانی به صنعت پورن میروند هوسباز و شهوتران هستند و هیچگاه از سکس سیر نمیشوند و برای همین هم است که به این صنعت وارد شدهاند. نگرشی که محافظه کاران نیز به پذیرفتن و ترویج آن علاقه زیادی دارند. همچنین از آنجایی که اغلب سرمایهگذاران در این صنعت مردان سفیدپوست هستند نژادپرستی نیز در این صنعت قابل ملاحظه است. سقف درآمد زنان سیاه پوست در این صنعت با کف درآمد زنان سفیدپوست یکسان است. در این فیلمها همچنین کلیشههای نژادپرستانه مانند اینکه مردان آسیای شرقی توان جنسی ضعیفی دارند و زنان آسیای شرقی از این رو تشنه روابط با مردان سفیدپوست هستند ترویج میشود. زنان غیرسفیدپوست به واسطه نژادشان، رنگ پوست آنها یا کلیشهای مرتبط به فرهنگشان بیش از زنان سفیدپوست مورد تحقیر واقع میشوند.
این صنعت همچنین در حال القای سبک زندگی به زنان نیز است. از جراحیهای زیبایی پستان و باسن گرفته تا طرز لباس پوشیدن، بخشهای بسیار زیادی از فرهنگ زنان توسط فیلمهای پورن تعیین میشود. استقلال زنان در این فرهنگ با توانایی مصرف کردن یکی در نظر گرفته میشود. مادامی که زنان بتوانند با لباسهای خوب، جراحی خوب، و آرایش مطلوب خود را به عنوان ابژه جنسی مطلوب جا بزند یعنی استقلال دارند و برابری جنسیتی و تبعیضهای سیستماتیک دیگر مهم نیستند. مجلههایی مانند کازموپولیتن این شبه استقلال را ترویج میکنند. این مجله همانند پلیبوی برای زنان عمل میکند، به زنان میگوید که باید مصرفگرا باشند و مردان خوشپوش و مصرفگرا را به خود جذب کنند. در این تصویر به زنان آموخته میشود که به مردان صرفا به دید رهگذرانی که میآیند و میروند نگریسته شود و به کسی تعهدی پیدا نکنند. این تصاویر آنقدر فراگیر شده و همه جا در حال بازتولید است که به نظر طبیعی و عادی میآیند. زنان مصرفگرا برای جذب مردان مصرفگرا باید جراحی زیبایی کنند، رژیمهای سفت و سخت بگیرند، ورزشهای سنگین کنند و همه این تلاشها صرفا برای پذیرفته شدن به عنوان یک ابژه جنسی است. در این فرهنگ بدن هر زن بزرگترین دشمن اوست. به جای اینکه زنانی که خود را در چنین فرهنگی غرقه میکنند غیرمعمول ببینیم هر زنی که قدری از این نرمها فاصله داشته باشد را نامطلوب در نظر میگیریم. میزان پیروی و سرسپردگی زنان از این نرمها نیز صفر و صدی نیست بلکه با درجات متفاوت همراه است و این خود به اموری مانند تجارب شخصی، روابط خانوادگی، میزان توجه به رسانههای جریان اصلی، دوستان، طبقه اقتصادی و غیره بستگی دارد. هرچه زنِ سکسی به عنوان هنجار بیشتر و بیشتر ترویج شود که وجودش چیزی جز برای جفت گیری با مردان نیست مقاومت در برابر این هنجار دشوارتر خواهد شد. صنعت پورن خود هسته این ابژهسازی زنان است.
منبع: نوشته جات