- این افراد با کسب پناهندگی سیاسی و حتی تابعیت کشورهای آزاد در غرب نه تنها از امکانات و خدمات پناهندگی سیاسی بهره میبرند بلکه با حضور فعال در رسانههای ایرانی خارج از کشور و شبکههای اجتماعی از نظام جمهوری اسلامی دفاع میکنند و با اپوزیسیون جمهوری اسلامی مبارزه میکنند!
- این افراد عمدتا حاملان تفکر چپ سنتی و بقایای احزاب و سازمانهایی هستند که در دهه شصت خورشیدی تار و مار شدند و همچنین نیروهای موسوم به ملی-مذهبی که همچنان در رؤیای یک جمهوری اسلامی خوب بسر میبرند.
این دو نفر ۱۱ اوت برابر با ۱۹ امرداد بازداشت شده بودند. بر اساس بیانیه وزارت دادگستری ایالات متحده یکی از متهمان مجید قربانی شهروند ۵۹ ساله ایرانی مقیم کالیفرنیا است که با شرکت در نشستهای سازمان مجاهدین خلق اقدام به تصویربرداری برای حکومت میکرده است.
وزارت دادگستری آمریکا افزوده است مجید قربانی دو بار و در ماههای مارس و آوریل سال جاری به ایران سفر کرده و اطلاعات خود را در اختیار مقامهای جمهوری اسلامی قرار داده و وظیفه داشته به درون تشکیلات سازمان مجاهدین خلق نفوذ کند.
اما متهم دیگر این پرونده احمدرضا محمدی دوستدار یک دوتابعیتی ایرانی- آمریکایی متولد ۱۹۸۰ در ایالات متحده است که در سال ۱۹۸۲ به همراه خانواده خود به ایران بازگشته است. احمدرضا دوستدار در ژوییه ۲۰۱۷ با هدف جمعآوری اطلاعات درباره نهادها و افراد مختلف از جمله مراکز یهودیان و سازمان مجاهدین خلق به آمریکا نقل مکان کرده است.
وزارت دادگستری ایالات متحده اعلام کرده دوستدار در بدو ورود به آمریکا یک مرکز یهودیان ارتدوکس در شیکاگو را زیر نظر گرفته و از تدابیر امنیتی تعبیه شده در آن تصویربرداری کرده است.
دوستدار همچنین با مجید قربانی در ارتباط بوده و تصاویر گرفته شده توسط او از نشستهای مجاهدین را با پرداخت ۲۰۰۰ دلار خریداری و آنها را به ایران انتقال داده است.
دوستدار در دسامبر ۲۰۱۷ سفری به ایران داشته که تصاویر گرفته شده توسط قربانی و یادداشتهایی درباره این نشستها در داخل چمدان او در یکی از فرودگاههای آمریکا کشف شده است.
در روزهای گذشته اطلاعات مهم دیگری درباره خانواده احمدرضا دوستدار از سوی امیر اعتمادی دبیر سازمان دانشآموختگان لیبرال ایران در توییتر منتشر شده است. بر اساس این اطلاعات پدر احمدرضا دوستدار از نزدیکان به دولت حسن روحانی است که از سال ۹۳ تا ۹۶ سرپرست «مرکز نشر دانشگاهی» وابسته به وزارت علوم بوده است.
مادر احمدرضا دوستدار سوسن قهرمانی قاجار، دانش آموخته آمریکا و استاد زبان انگلیسی دانشگاه الزهرا است که در سال ۹۶ با حضور در یک سخنرانی علی خامنهای، علیه نفوذ آمریکا و انگلیس از طریق آموزش زبان انگلیسی نطق کرده است. جالب اینکه خود وی تا کنون استاد راهنمای دهها دانشجوی رشته زبان انگلیسی بوده است!
دایی و برادر احمدرضا دوستدار اما هنوز ساکن آمریکا و از حامیان جمهوری اسلامی هستند!
برادر وی، علیرضا دوستدار استاد اسلامشناسی دانشگاه شیکاگو آمریکا و از امضاکنندگان نامه به موگرینی برای حفظ برجام و حامی جمهوری اسلامی است. فتحعلی قهرمانی قاجار، دایی احمدرضا دوستدار نیز استاد مدرسه مطالعات حرفهای دانشگاه نیویورک و در سال ۲۰۱۴ یکی از برگزارکنندگان فاندریزر نایاک در نیویورک بوده که بطور ویژه از سوی تریتا پارسی از وی به خاطر کمکهایش قدردانی شده است.
شبکه مدافعان رژیم در غرب
جدا از افرادی که بطور سازماندهیشده جاسوس جمهوری اسلامی در خارج از کشور هستند، رژیم ایران توانسته شبکه مدافعان خود را نیز در خارج کشور تجهیز کند. جمهوری اسلامی با صدور و به کار گرفتن افرادی در جامه دانشجو و سرمایهگذار به کشورهای غربی شبکههایی را راهاندازی کرده که برایش به کارهای اطلاعاتی و ضداطلاعاتی مشغول هستند.
علاقمندی یا هواداری از یک گروه یا نظام سیاسی موضوع عجیبی نیست. اما آنچه موجب تقویت شبکه حامیان جمهوری اسلامی در خارج از کشور شده «تأمین منافع» شخصی است؛ جمهوری اسلامی عمدتا با تطمیع مادی افراد آنها را میخرد تا مدافع منافع و سیاستهای آن در اروپا و آمریکا باشند.
وجود شبکههای اجتماعی در سالهای گذشته این مدافعان سودجو و مفتخور و فرصتطلب را بیش از پیش برجسته کرده است. این روزها کم نیستند دختران و پسرانی در شبکههای اجتماعی که در پروفایلهایشان عکسهای بیحجاب و مشروب به دست خود را منتشر میکنند و آزادیهای اجتماعی خود را در خارج از کشور به رخ مخاطبان در ایران میکشند و در بزنگاههایی چون انتخابات مجلس و ریاست جمهوری به تبلیغ برای نظام میپردازند!
این تناقض که فردی برای داشتن آزادیها و موقعیتهایی که نظام حاکم بر کشورش از او گرفته است تصمیم به مهاجرت میگیرد و وطن خود را ترک میگوید و ضمن برخورداری از رفاه و آزادیهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خارج از کشور، همواره مدافع و تریبون تبلیغاتی همان نظام است را شاید بتوان از جمله پدیدههایی دانست که تنها جمهوری اسلامی قادر به خلق آن بوده است!
استمرارطلب و دلال
و اما شبکه حامیان جمهوری اسلامی در خارج کشور تنها به این افراد محدود نمیشود. پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ در ایران که نقطه عطف رویارویی اصلاحطلبان با اصولگرایان بود، بسیاری از حامیان میرحسین موسوی و اصلاحطلبان از کشور خارج شدند. این افراد که آن زمان با لابیگری نزدیکان به «رهبران جنبش سبز» عمدتاً بدون گذراندن مراحل پناهجویی در کشورهایی مانند ترکیه به سرعت به اروپا و غالبا فرانسه منتقل شدند و مواضعی تند علیه دولت وقت و رهبر جمهوری اسلامی اتخاذ کردند پس از آنکه تب موج سبزشان در ایران سرد شد، به اصل خود بازگشته و دوباره به اصلاحطلبان حامی نظام تبدیل شدند.
این افراد با کسب پناهندگی سیاسی و حتی تابعیت کشورهای آزاد در غرب نه تنها از امکانات و خدمات پناهندگی سیاسی بهره میبرند بلکه با حضور فعال در رسانههای ایرانی خارج از کشور و شبکههای اجتماعی از نظام جمهوری اسلامی دفاع میکنند و با اپوزیسیون جمهوری اسلامی مبارزه میکنند!
این پناهندگان سیاسی دروغین نمیتوانند توضیح بدهند که چگونه ادعا میکنند توسط نظام جمهوری اسلامی زیر فشار قرار گرفته، بازداشت و زندانی شده و از ترس حکم صادره مخفیانه از کشور فرار کرده و به کشور دیگری پناه بردهاند ولی سنگ دفاع از جمهوری اسلامی را به سینه میزنند. آنها ممکن است هوشیارانه عنوان تازهای مثل «تحولخواه» هم روی خود بگذارند اما در نهایت مدافع جریان اصلاحطلبی در رژیم هستند. بیهوده نیست که مردم همه اینها را یکجا «استمرارطلب» نامیدهاند.
استمرارطلبان در داخل و خارج کشور به صیانت از جمهوری اسلامی در برابر جریانهای دموکرات که معتقد به عبور از جمهوری اسلامی هستند مشغولند. آنها در ایران سهمی از قدرت و ثروت از رقبای خودی را خواهانند و در خارج کشور با برخورداری از مواهب زندگی در غرب به تبلیغ اصلاح رژیم میپردازند و به استمرار آن یاری میرسانند. اینها عمدتا حاملان تفکر چپ سنتی و بقایای احزاب و سازمانهایی هستند که در دهه شصت خورشیدی تار و مار شدند و همچنین نیروهای موسوم به ملی- مذهبی که همچنان در رؤیای یک جمهوری اسلامی خوب بسر میبرند. اصلاحطلبان درست مانند اصولگرایان، چه در داخل و چه در خارج کشور از استمرار وضع موجود سود میبرند و از همین رو در بزنگاههایی که نظام در خطر است سفت و محکم به حمایت از هم میپردازند.
این جماعت دارای روحیه دلالی بوده و متناسب با منافع خود مواضع و سخنان شناور و یک بام و دو هوا دارند. برای نمونه آن زمان که احمدینژاد بر سر کار بود آنها اعتراض و تظاهرات خودشان را در جهت «اصلاح» و «دموکراسی» معرفی میکردند اما با روی کار آمدن روحانی هرگونه اعتراضی را به حساب تلاش برای «سوریهای شدن» ایران مینویسند! و یا در زمان احمدینژاد برای تضعیف و شکست دولت وی تیم متصل به رانت نفتی و مهدی هاشمی خواهان افزایش فشار و شدت تحریمها بودند و در دولت روحانی خواهان رفع تحریم و برقراری تجارت آزاد با اروپا و غرب شدند!
روشنک آسترکی