Sunday, Sep 2, 2018

صفحه نخست » آیا روحانی از سه شنبه ویژه درس می گیرد؟ مجتبی واحدی

mv_090118.jpgمجتبی واحدی - دیدگاه نو

نخستین رئیس جمهوری اسلامی در حالی با دستور پشت پرده رهبر و ظاهرا توسط مجلس از سمت خود عزل شد که امکان حضور و پاسخگویی برای او وجود نداشت. سی و هفت سال پس از آن روز ، رئیس جمهوری اسلامی به مجلس،فراخوانده شد تا پاسخگوی فجایعی باشد که سهم دولت و رئیس جمهور در آنها کمتر از سایر قوای حکومتی است. نظام‌جمهوری اسلامی در این‌سی و هفت سال، پنج رئیس جمهور با سرنوشت ها و موقعیت های متفاوت‌داشته است. هشت سال از این دوره سی و هفت ساله ، ریاست جمهوری یک مقام‌تشریفاتی بود که زیر سایه رئیس قدرتمند مجلس - هاشمی رفسنجانی - و نخست وزیر مورد حمایت رهبر قرار داشت. رئیس جمهورِ هیچکاره آن‌سالها ، ناگهان‌ به جایگاه رهبری رسید .اما جایگاه رهبری را مدیون هاشمی رفسنجانی بود که هم‌زمان با تغییر قانون اساسی ، با اختیارات ظاهرا گسترده ، ریاست‌جمهوری را به عهده گرفت. علی خامنه ای از اینکه زیر سایه هاشمی رفسنجانی باشد احساس رضایت‌نداشت‌اما ناگزیر بود تا استحکام جایگاه جدید خود، رفسنجانی را تحمل کند. با پایان یافتن دوره ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی، نوبت به سید محمد خاتمی رسید که از همه روسای دولت در جمهوری اسلامی محبوب تر بود . محبوبیت خاتمی، در کنار شرایط نامناسب نظام در عرصه جهانی ، رهبر را ناچار می کرد خاتمی را تحمل نماید.

البته او در پشت پرده همه توطئه هایی بود که علیه خاتمی صورت می گرفت. در عین حال نمی توانست برخورد رسمی با خاتمی داشته باشد. پس از خاتمی، شرایط،قوه مجریه دچار تغییر اساسی شد و برای نخستین‌بار در دوره رهبری علی خامنه ای، کسی به ریاست جمهوری رسید که سابقه ای در مدیرست عالی کشور یا در میان‌نسل اول انقلاب نداشت. در واقع ، خامنه ای برای اولین‌بار حس می کرد فاصله رئیس جمهور با او مانند فاصله خود او با خمینی است و این‌حس، برای او بسیار شیرین و رضایتبخش بود.‌همین‌احساس رضایت، موجب شد تا او در حدی غیر متعارف، از احمدی نژاد حمایت و مخالفان او را سرکوب و تحقیر کند. ذوق زدگی خامنه ای از افزایش فاصله رهبر با رئیس جمهور در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد ، کار را به جایی رساند که از نزدیک ترین دوستان و یاران خویش فاصله گرفت و حتی موجب آزردگی آنها شد. هاشمی رفسنجانی و ناطق نوری ، دو یار نزدیک‌خامنه ای بودند که روابط ویژه رهبر با احمدی نژاد موجب افزایش شکاف خامنه ای با آنان شد. البته ، فقط سیاستمدتران‌سرشناس نبودند که حمایت بی سابقه و غیر خردمندانه رهبر از احمدی نژاد ، موجب نگرانی آنان شد. خامنه ای در حمایت از احمدی نژاد تا جایی پیش رفت که مانع رسیدگی به تخلفات گسترده در دولت او شد. دستور " کش ندهید" که برای توقف پیگیری های رسانه ای و قانونی نسبت به مهمترین پرونده تخلف مالی در دولت احمدی نژاد صادر شد مهم ترین ایستادگی رهبر در برابر افکار عمومی برای حمایت از رئیس جمهورِ دست سازِ خویش بود.

بر اساس آنچه در بالا آمد طی بیست و چهار سال از دوره سی ساله رهبری علی خامنه ای، نه امکان پرسشگری مجلس از رئیس جمهور به صورت جدی وجود داشت و نه انگیزه ای برای آن‌. البته یکبار در روز بیست و چهارم اسفند سال نود، احمدی نژاد در مجلس حاضر شد تا به پرسش هایی نه چندان‌جدی پاسخ دهد که لحن او در مجلس ، هیچ‌شباهتی به پاسخگویی یک‌مقام‌ اجرایی به دستگاه نظارتی نداشت.اما پایان دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد و روی کار آمدن رئیس جمهوری که انتخاب ناگزیر خامنه ای بود ، شرایط را به طور کلی تغییر داد.

نگارنده ، انتخاب روحانی را بخشی از بازی خامنه ای می داند اما در عین حال بر این‌باور است که این انتخاب، نه برای سامان دادن به نابسامانی های دوره احمدی نژاد بلکه تن دادن رهبر به شرایط امریکا و متحدانش برای خروج‌نظام از بحران بود. به عبارت دیگر، خامنه ای به این انتخاب تن داد تا با رفع برخی نگرانی های قدرت های جهانی ، امکان‌مصالحه نسبی با آنان و خلاصی از تحریم های فلج کننده ، فراهم شود. اما کسانی که خامنه ای را از نزدیک‌می شناسند می دانند او هر گاه به انجام کاری مجبور شود تا گرفتن انتقام و جبران آن‌حقارت از پای نمی نشیند.‌رفتار بی سابقه رهبر با دولت روحانی از نخستین‌ماههای انتخاب ، ریشه در همین‌خصلت کینه ورزی او دارد. احضار روحانی به مجلس و خروج او از مجلس با رای منفی اکثریت‌نمایندگان به هشتاد درصد توضیحات او را می توان بخشی از همان انتقام گیری و کینه ورزی دانست، اما سه شنبه ویژه مجلس ، نه همه ماجرا بود و نه پایان آن.

روحانی که پس از کسب ارای لازم برای تصدی دومین دوره ریاست جمهوری ، خود را از آرای مردم بی نیاز می دید از نخستین روز این دوره، روشی کاملا متفاوت - نسبت به چهار سال اول - در پیش گرفت . نه در سخنان روحانی اثری از شعارهای رادیکال ایام‌انتخابات مشاهده می شد نه در رفتار او نشانه ای از پایبندی به وعده ها. او به جای اندیشیدن به وعده ها و تعهدات، ترجیح داد به بهبود روابط خود با نهادهاو مراکزی بپردازد که می توانند او را در رسیدن به جایگاه رهبری کمک کنند. اما او تنها کسی نبود و نیست که برای مرگ‌ علی خامنه ای و تصرف جایگاه او لحظه شماری می کنند. علی لاریجانی در راس یکی از بزرگترین باندهای نظامی - امنیتی قرار دارد که دغدغه آنان ، حفظ سلطنت فقیه در خاندان خامنه ای است. برادر او صادق لاریجانی، خود را نامزد اصلح برای اشغال آن‌جایگاه می داند و" پنبه دانه رویایی " گروهی از اصلاح طلبان نیز رهبری سید حسن خمینی است. پس حد اقل سه گروه ، مترصد فرصت بوده و هستند که روحانی را برای همیشه از اندیشیدن به رویای رهبری منصرف کنند. روحانی در یکسال گذشته به طمع رسیدن به رهبری، نزدیک‌شدن به نهادهای قدرت را به کسب رضایت مردم ترجیح داد و همین‌امر از محبوبیت‌او کاست. اشتباه محاسباتی در مورد " قدرت برجام " نیز برای روحانی دردسر ساز شد . از سوی دیگر بده بستانهای آلوده روحانی با برخی نهادهای قدرت در یکسال گذشته ، امکان هر گونه افشاگری را از او سلب کرده بود. رفتار همراه با انفعال روحانی در برابر نمایندگان مجلس ، از مجموع عوامل فوق نشات می گرفت. اما رای منفی نمایندگان، تنها پاداش خیانت روحانی به حامیان انتخاباتی و رای دهندگان به او نبود . اظهار نظر همراه با منت گذاری علی لاریجانی در مورد " عدم‌ارسال پرونده روحانی به قوه قضائیه" ، تحقیر آمیزترین و البته این‌ هشدار به روحانی بود که "در سه سال آینده حداکثر می تواند به پایان رساندن دوره ریاست جمهوری بدون مواجهه با تنبیهات قانونی دل خوش باشد ".

پیام دستوری مجلس به روحانی و تحقیر او توسط علی لاریجانی ، هشدار به رئیس جمهور اسلامی و سایر" کاسبان مرگ‌رهبر" بود تا بدانند کسانی سالها برای روز بعد از مرگ‌خامنه ای برنامه ریزی کرده اند و برای تسلط بر آن‌جایگاه ، انواع رسوایی را به جان خریده اند. روحانی اکنون در ضعیف ترین موقعیت حکومتی قرار دارد ، محبوبیت مردمی او نیز به پایین ترین سطح رسیده است. بازیابی جایگاه قبلی مردمی و حکومتی برای روحانی ، تقریبا غیر ممکن‌است اما او هنوز فرصت دارد نام نیکی از خود در تاریخ به یادگار بگذارد. او حتی اگر تا پیش از سه شنبه ویژه - روز حضور در مجلس برای پاسخگویی به نمایندگان مجلس - دچار خیالات و رویاها بود پس از رای مجلس و اظهارات علی لاریجانی، باید به تمام شدن‌تاریخ مصرف خود و جایگاه واقعی خویش در جمهوری اسلامی پی برده باشد. حتی به فرض ماندگاریِ جمهوری اسلامی، بعید است سهمی از حکومت برای او وجود داشته باشد . پس ایکاش تلنگر اخیر - علیرغم همه خوش خدمتی ها - او را به خود بیاورد ، به وظیفه اخلاقی و تاریخی خود بیندیشد و تا دیر نشده، ریشه های فساد- حتی اگر خود شریک آنهاست - را برای مردم تبیین‌نماید.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy