ایران بریفینگ ؛ امیر فرشاد ابراهیمی
در دورانی هستیم که جمهوری اسلامی با متزلزلترین دوران حکومتش روبهرو است، ازیکطرف فشارهای اقتصادی ناشی از تحریمهای یکجانبه آمریکا پس از خروجش از برجام وضعیت فروش نفت و اقتصاد ایران را به خطر انداخته است و از ناحیه دیگر همین مشکلات اقتصادی باعث روند رو به رشد تفاوت نرخ دلار با ریال ایران شده است و درنتیجه وضعیت معیشتی مردم در بدترین حالت ممکن قرارگرفته.
اوج گرفتن گرانی اجناس و حتی ارزاق عمومی و پیشپاافتادهترین ملزومات زندگی همچون میوه، لبنیات و حتی پوشک بچه این روزها دیگر مشکلات اقتصادی نیست و بحرانهای امنیتی برای کارگزاران جمهوری اسلامی فراهم آورده، همین نابسامانیها از دیماه سال گذشته تاکنون باعث بروز چندین اعتراض سرتاسری در اقصی نقاط کشور شده است.
اوجگیری اعتراضات و نابسامانیهای اجتماعی دیگر از حد معمول و رایج همیشگی پچپچ در صفهای خرید و تاکسی و اتوبوس و مترو فراتر رفته و به اعتراضات خیابانی ، دیوارنویسی ، تجمعات در بازارها و مراکز خرید کشیده شده است.
نظام جمهوری اسلامی بهطور کاملاً آشکاری در گیر فشارهای همهجانبه قرارگرفته آنگونه که دیگر بحث براندازی و فشارهای قدرتهای خارجی مطرح نیست و حتی در رسانههای رسمی کشور مدام از لزوم مبارزه با فساد و مبارزه با دشمنان داخلی و مدیران ناکارآمد سخن گفته و هشدار فروپاشی و سرنگونی نظام داده میشود.
تجارب انتخابات گذشته ثابت کرده است جمهوری اسلامی و یا جریانهای سیاسی نزدیک به هرم قدرت بین ۷ تا ۱۰ میلیون رأی و نیروی وفادار تام و تمام دارند و این رقم در برابر جمعیت قریب به ۸۰ میلیونی کشور رقمی بسیار ناچیز است و اگر در این میان بخواهیم طیف اصلاحطلبان و منتقدان به نوع مدیریت کشور نه به اصل نظام را هم به این جمعیت اضافه کنیم نهایت به جمعیتی ۲۰ تا ۲۵ میلیونی میرسیم که باز به نیمی از جامعه ایران نمیرسد.
این حجم از ناراضیان در هر نوع از حکومت، حتی حکومتهای کاملاً بسته و توتالیتری مثل تونس و یا مصر به اعتراض عمومی و سرنگونی حکومت منجر شده، اما در ایران چرا این اتفاق نمیافتد؟
رأس هرم قدرت در جمهوری اسلامی بیست سال است سرسختانه در مقابل فشارهای طبقه متوسط ایستادگی میکند و همچنان در حال اصطکاک دائمی با مردم در خیابانهاست.
دیالکتیک تاریخ میگوید این اصطکاک دائمی و پرهزینه نمیتواند تا ابد ادامه پیدا کند. بااینحال ساختار قدرت نهتنها حاضر به عقبنشینی نیست، بلکه حتی توان و انعطاف لازم برای اعطای امتیازات جزئی مثل ورود زنان به ورزشگاهها را هم ندارد. تنها راهکاری که از هسته سخت قدرت شنیده میشود، پروژههای امنیتی است که گاه جواب میدهد و گاه نتیجه معکوس دارد.
موضوع اصلاً سیاهنمایی نیست. از بحران آب و آسیبهای حاد اجتماعی مثل اعتیاد گرفته تا سیاست خارجی و اقتصاد که باز از دلار و سکه گرفته تا این روزها به پوشک و نوار بهداشتی هم ختم شده، همهچیز در تعلیق است. همه از وجود انبوه مشکلات و نارضایتیها «مطلع» و از اینکه وضع بدتر هم خواهد شد «مطمئن» هستند. بااینحال کسی نمیداند که این مشکلات قرار است چه زمانی، چگونه و با چه روشی حلوفصل شوند.
انسداد سیاسی باعث شده اغلب راهبردهای منطقی و کارشناسی بالاخره در نقطهای به بنبست برسند. برخی از راهکارها به دلایل ایدئولوژیک به خط قرمز تبدیلشدهاند،برخی دیگر به دلیل تضاد با منافع نهادهای قدرتمندی مثل سپاه پاسداران در نطفه خفه میشوند ، بعضی از راهکارهای کارشناسی نیز به دلایل مخالفتهای مذهبی و فشارهای حوزه علمیه قم از دستور کار خارج میشوند، بعضی دیگر نیز مثل ماجرای برخورد با فعالان محیطزیست به دلیل بدبینیهای مفرط امنیتی یا موازی کاریهای اطلاعاتی شکست میخورند، سایر طرحهای مؤثر هم یا به دلیل تحریمها و کمبود منابع مالی کنار گذاشته میشوند، یا در ناکارآمدی اداری و اجرایی شکست خورده و یا به دلیل اختلافات حاد جناحی عملاً به بنبست میرسند.
علاقه مفرط آیتالله خامنهای به موازی کاری، خط قرمزهای ایدئولوژیک او، اتکای بیشازحدش به سپاه پاسداران و ترفندهای پیچیدهاش برای تسلط برنهادهای انتخابی (دولت و مجلس) باعث شده که جمهوری اسلامی به معنی واقعی کلمه درگیر بحران جهشیافتهای به نام «انسداد و ناکارآمدی» شود.
در اقتصاد معروف است که «رکود» مردم را محافظهکار و «تورم» آنان را کمتوقع میکند. بااینحال ترکیب این دو یعنی «رکود تورمی» میتواند آن شهروندان محافظهکار و کمتوقع را به شهروندان «مطیع» تبدیل کند. در حکومتداری و سیاست نیز همچنین است.
ازجمله اصلیترین روشهای رایج نظام سیاسی و امنیتی جمهوری اسلامی برای برقراری آرامش نسبی و نشان دادن اقبال عمومی به سیستم ، روشهای درمانی عملیات روانی در جامعه است.
بستن تمامی مجاری آزاد اطلاعرسانی به شهروندان، نمایشهای اقتدار نظامی در کشور، بیان افتخارات علمی در عرصههای ملی و بینالمللی، موفقیتهای سیاسی و امنیتی در کشور و منطقه و ... از جمله نکات معمول عملیات روانی در جامعه است که بسیاری از این گزینه البته میتواند با واقعیات هم منطبق نباشد اما جمهوری اسلامی معتقد است اینها در اذهان عمومی میتواند اقتدار نظام و هیمنه شکستناپذیری آن را به وجود بیاورد.
بهعنوانمثال ماجرای دستگیری و بازداشت عبدالمالک ریگی - که هرگز کم و کیف و واقعیات آن مشخص نشد - هرازگاهی از رسانه ملی پخش میشود تا القا نماید جمهوری اسلامی تا چه حد اشراف اطلاعاتی نسبت به مخالفانش دارد و قادر است در خارج از مرزها هم مخالفانش را شناسایی و بازداشت کند.
پخش اعترافات تلویزیونی بازداشتشدگان نیز از همین رهگذر است، جمهوری اسلامی با علم به اینکه بخش عمدهای از جامعه این اعترافات را قبول ندارند و آنها را ناشی از فشار در زندان میدانند بیش از آنکه محتوای اعترافات متهمان مدنظرش باشد در پی بیان این نکته است که توان این را دارد هر مخالف و منتقدی را بازداشت کند و مطالب دلخواهش را به آنها دیکته و ضبط و پخش نماید و بهطور کاملاً واضحی هشدار میدهد که با ورودتان به چنگال امنیتی نظام ما قادر به انجام هر کاری هستیم.
از دیگر راهکارهای عملیات روانی مدنظر جمهوری اسلامی آلوده کردن اقشار جامعه به وابستگی آنها به سیستم است.
در ادارات، کارخانهها ، دانشگاهها و یا بسیاری از دستگاههای رسمی کشور نه بهصورت پنهانی که آشکارا سهمیههای خاص به افراد خاص داده میشود و جالب آنکه هیچ فیلتر سخت و ورود ناپذیری هم برای «خاص شدن» قرار نمیدهد، کافی است فقط برای استفاده از این سهمیه و رانتها عضو حتی صوری بهعنوانمثال بسیج بشوید و یا فقط در نماز جماعت شرکت کنید یا فقط در فلان تجمع و راهپیمایی شرکت کنید و یا برای دریافت وام بانکی نامهای از امام جماعت مسجد محل بیاورید!
بسیاری از افراد جامعه درعینحالی که خود را مخالف سرسخت جمهوری اسلامی میدانند اما با این رویه هیچ مشکلی ندارند و از اینکه برای سپری کردن راحتتر طول دوران خدمت وظیفه عمومی بهصورت صوری هم که شده بروند و عضو بسیج بشوند و یا برای گرفتن وام چند روزی به مسجد محل یا نمازخانه محل کارشان بروند تا امام جماعت و رئیس وی را ببیند برایشان مهم نیست و اهمیتی ندارد که در عمل ابزار تبلیغاتی و امنیتی نظام میشوند، درحالیکه این نقطه آغازین آلوده کردن و استمرار مطیع شدن و محافظهکار کردن بخش عمدهای از جامعه همین است.
در جامعهای که ثابتشده است نظام امنیتی با کوچکترین منفذ اطلاعرسانی آزاد دشمنی دیرینهای دارد و با فیلتر و دهها روش ممکن به مسدود ساختن آن میپردازد اینستاگرام را باز میگذارد تا عرصهای شود برای جولان دادن سلبریتی ها و مرفهین و لاکچری ها و آقازادگان و وابستگان به حکومت تا به نمایش ثروت و رفاهشان بپردازند و اینگونه در پس اذهان عمومی شکل بدهند که اگر با سیستم همراه باشید همهچیز خواهید داشت.
استفاده از چهرههای مشهور و مورد اقبال جامعه از دیگر راهکارهای عملیات روانی برای کسب رضایت عمومی از سیستم است.
«حسن روحانی» از ابتدای انقلاب اسلامی در سختترین لایههای امنیتی این نظام حضورداشته اما در انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۹۲ فقط و فقط بهصرف حمایت سلبریتی های جامعه و حرفهای عامهپسند توانست به ریاست جمهوری برسد و هرگونه اعتراض و نقد او نه از سوی نظام که از سوی بسیاری از مخالفین و منتقدین جمهوری اسلامی منکوب میشد، آنها برایشان مهم نبود او اولین کسی بوده که در مجلس شورای اسلامی سخن از اعدام مخالفین جمهوری اسلامی زده است، گوش شنوایی نداشتند که او اولین کسی بود که معترضان به جمهوری اسلامی را در سال ۱۳۷۸ «مشتی شرور و اراذلواوباش» خوانده است آنها برایشان این اهمیت داشت که بر دوش او شال بنفشی است که بر دوش «ترانه علیدوستی» و «علی کریمی» هست!
نهادهای امنیتی و نظامی کشور دیگر نه از پشت پرده که آشکارا اقدام به راهاندازی سازمانها و گروههای فرهنگی، هنری و خیریه و ... مینمایند و پسازآن به تطمیع چهرههای ورزشی و هنری و ادبی کشور میپردازند و آشکارا آنها را به خدمت میگیرند و مردم با علم به اینکه نه در پس پرده که بر روی پرده چه جریانی دخیل در ماجراست به حمایت از آنها میپردازند.
بهعنوانمثال در سالهای اخیر سپاه پاسداران اقدام به راهاندازی سازمانی فرهنگی رسانهای کرده است به نام «سازمان اوج» و علناً وابستگی آن را به سپاه پاسداران هم اعلام میکند، پسازآن این سازمان با فعالیت در حوزههای سینمایی، موسیقی و تلویزیونی با بکار گیری هنرمندان نامور و مقبول جامعه برای خود یارگیری مینماید.
در سالهای اخیر« پرویز پرستویی» ، «رضا کیانیان» ، «مهران مدیری» و بسیار هنرمندان دیگر آشکارا از رانتهای سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات استفاده کرده و در فیلمها و سریالهای شناسنامهدار وابسته بهنظام بازی کردهاند و مردم نیز برایشان کف زدهاند و هرگونه اعتراض نیز به آنها نه از سوی نظام که شوربختانه از سوی جامعه جواب داده میشود!
نمایش غریبی است که فردی که هیچ وابستگی و دلبستگی به جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران ندارد در صف سینما میایستد تا محصول سینمایی سپاه پاسداران را تماشا کند و در پایان برایش سوت و کف هم بزند!
نغمه دردناکی است که مخالف جمهوری اسلامی گوش جان میسپارد به آلبوم موسیقی محصول سپاه پاسداران!
بازیکن محبوب تیم ملی فوتبال کشور در مراسمی تمام حکومتی شرکت میکند و خیل عظیمی از افراد جامعه و هوادارانش بهصرف حضور او در مراسم شرکت میکنند و برایشان اهمیتی ندارد نام چه دستگاه نظامی و یا امنیتی بر پای آن مراسم است.
و هرگونه اعتراض به این رفتارها حمایت مشتاقانشان را در پی دارد و اینگونه طیف کثیری از جامعه خواسته و ناخواسته بدل میشوند به مدافعان نظام جمهوری اسلامی.
در روزهای گذشته مهران مدیری که نامش در میان تاراج کنندگان پول مردم در موسسه ثامنالحجج مطرحشده بود در یک اقدام فراقانونی درحالیکه سختگیرانهترین شرایط ممکن برای برقراری کنسرتهای موسیقی وجود دارد، بدون کسب مجوز از وزارت ارشاد حتی برای کنسرتش و بدون هیچ نظارتی بر ترانههایش، کنسرت موسیقی برگزار میکند و ترانه هایده را میخواند و صف در صف مردم برایش دست میزنند و اصلاً هم برایشان مهم نیست که این کنسرت با حمایت و مجوز سختترین لایه حکومت (ستاد اجرایی فرمان امام) برگزارشده است.
محسن چاووشی با سرمایه سپاه پاسداران آلبوم موسیقی ارائه میدهد و کسی برایش اهمیت ندارد که این ابزار حمایت از حکومت است و شادمانه از کیفیت آلبوم و خوب بودن محصول سازمان اوج تشکر میکنند.
بار دیگر به آغازین سطور این نوشته بازگردیم؛ «رکود» مردم را محافظهکار و «تورم» آنان را کمتوقع میکند. بااینحال ترکیب این دو یعنی «رکود تورمی» میتواند آن شهروندان محافظهکار و کمتوقع را به شهروندان «مطیع» تبدیل می کند.
و اینگونه است که مشکل جمهوری اسلامی و سید علی خامنهای نیست او روزبهروز مضمحلتر میشود، مشکل اصلی جمهوری اسلامی درون ملت است!