فارس نوشت: این یک داستان واقعی است!
سکانس اول: روز، داخلی، سوپرمارکت محله
مشغول حساب کردن خریدهایم هستم که خانمی با کودک چندماهاش وارد مغازه میشود و از فروشنده دو بسته پوشک میخواهد، قیمت دو بسته را که میشنود کمی مکث میکند و با گشتی در کیف پولش و زمزمههایی زیر لب به فروشنده میگوید: «آقا فعلاً همین یک بسته رو میبرم» بعد در حالی که دخترک ملوس و خوشخندهاش را در آغوشش جا به جا میکند من را مخاطب قرار میدهد و میگوید: «خدا ازشون نگذره با این وضعیتی که برای مردم درست کردن» بعد هم با ناراحتی مغازه را ترک میکند.
سکانس دوم: شب، داخلی، منزل
صفحه اینستاگرام را باز میکنم و با درخواستی برای آشنایی با یک پیج کودک مواجه میشوم.
صفحه تبلیغاتی را که باز میکنم با انواع و اقسام عکسها و تبلیغاتی مواجه میشوم که مسیر لاکچری شدن کودکان را از بدو تولد نشان میدهد.
پستونک با طلای 18 و 24 عیار
شروع به خواندن توضیحات میکنم: «سفارش تاج سلطنتی و تور بالای تخت، فروش لاکچریترین اکسسوریهای سیسمونی نوزاد در ایران، شیشه شیر سوارسکی و ستهای ورساچه، پستونک با طلای 18 و 24 عیار، انواع قاب و بند پستونک با روکش طلا، کفشهای آل استار کودک تعداد محدود و سفارش از اتریش...»
کنجکاوی برای اطلاع از قیمتها مغزم را قلقلک میدهد، بلافاصله به صاحب صفحه پیام میدهم و در مورد قیمت و شرایط خرید سوال میکنم.
ست شیشه و پستونک و زنجیر 600 هزار تومان
چند دقیقه بعد فردی که خودش را صاحب اصلی و وارد کننده محصولات معرفی می کند در پاسخ میگوید: یک سری از پستونکها که فقط در قسمت بالایی کار طلا دارند با قیمت 150 هزار تومان تقدیم شما میشود، ستهای شیشه و پستونک طلا و سنگ سوارسکی هم قیمتهای متغیری دارند.
وقتی خودم را خواهان یکی از ستهای کامل معرفی میکنم با استقبال بینظیری میگوید: شما واقعا خوش سلیقه هستید، این ستها از ترکیه و اتریش وارد و هر دو ماه یک دفعه شارژ میشوند، قیمت ستها در بازار 700 تا 800 هزار تومان است اما من با تخفیف ویژه با شما 600 تومان حساب میکنم.
در مورد کیفیت اجناس سوال میکنم که میگوید: شما اگر برلیان هم بگیرید ممکن است خراب شود اما اجناس ما قطعاً عمر مفیدی دارند.
فروشنده که به دنبال ترغیب من برای خرید است، شروع به تعریف از سایر محصولات صفحه اش میکند و میگوید: ما اجناس ارزان تری هم داریم، مثلا یک سری از پستونکها با روکش طلا بین 65 تا 85 هزار تومان است که برای هدیه میتواند گزینه مناسبی باشد.
تشکر میکنم و میگویم هر وقت تصمیمم برای خرید قطعی شد اطلاع میدهم.
کمی مکث میکنم تا تصاویر و نوشتههایی را که دیده و خواندهام هضم کنم، ناخودآگاه تصویر مادر و کودک درون سوپرمارکت جلوی چشمانم میآید.
به یاد جمله ابتدایی کتاب آناکارنینای تولستوی میافتم: «خانوادههای خوشبخت همگی شبیه هم هستند اما خانوادههای تیرهبخت هرکدام تلخیهای خاص خود را دارند.»