این نوشته میخواهد با دیدگاهی برخورد کند که در مقالهای بنام"جمهوری دوم" با تکیه بر این انگیزه که"چون در جهان و سازمان ملل حکومت اسلامی را "جمهوری اسلامی مینامند، ما نیز ناگزیر این حکومت را "جمهوری " نامیده و بنا بر این حکومت پس از آن را که از دیدِ نویسنده مقاله "کوروش عرفانی" جمهوری خواهد بود، "جمهوری دوم" بنامیم!
نخست گفته شود این که ایشان وقت گذاشته و اندیشههایش در باره آینده ایران را منتشر نموده است، مثبت و خوب است ولی از دیدِ من آنچه در مقاله آمده نه تنها راه گشا نیست که راهی است به بیراهه. نگارنده نمیخواهد به شکل بنیادی به بررسی همه نکته هادر مقاله "جمهوری دوم" بپردازد زیرا نه درونمایه آن نوشته بالا بلند، که ناهمخوانیهای زیادی دارد، برایم جالب بوده و از دید من بیشتر"خیال پردازی" است، و نه نیازی به بررسی آن دیده است زیرا درک درستی از وضع امروز ایران را به دست نداده و یکی از مهمترین واقعیتهای درونی جامعه امروز ایران را که بی قانونی و سقوط اخلاقی /فرهنگی هرچه بیشتر مردم در گرداب حکومت مافیایی اسلامی است، بکلی از دید دور داشته است. تنها برای نمونه به چند مورد از نگاه نادرست در این مقاله میپردازم. ایشان پس از پیش گفته هایی، تفسیر کردهاند که ما نیز چون فرانسویان مُدل جمهوریهای پی در پی یعنی جمهوری یک، دو، سه و... را دنبال کنیم. نخست بخشی را در این زمینه بخوانیم"
"با الهامی کلی از روش به کار گرفته شده در فرانسه[... ] ایدهی جمهوریهای متعدد یک روش مدیریت تغییر است؛ راه حلی است فنی و هوشمند برای آن که هر بار که در عرصهی سیاست، حکومت و دولت به بن بست ساختاری برسیم، - مانند شرایط فعلی کشور-، با اصلاح یا تغییری مهم در قانون اساسی، گره را باز و در صورت لزوم، یک دورهی جمهوری جدید را آغاز کنیم؛ چنانچه ملت فرانسه به نوعی این روش را تجربه کرده و نتایج خوب آن را هم دیده است... "
"... در این حالت دیگر از این پس در کشورمان، تغییر رژیم سیاسی معادل تغییر کل جامعه نخواهد بود تا براساس آن بخواهیم الگوها، هنجارها، ارزشها و روابط اجتماعی را زیر و رو، مبنای مدیریت منابع و ساختاربندی تولید و توزیع اقتصاد کشور را، بر اساس روش «آزمایش و خطا»، از نو تعریف و یا درعرصهی فرهنگ، به دیکته کردن خطوط فکری تازه و تعبیه سازی جهان بینی یا ایدئولوژی خاصی از بالا اقدام کنیم... ""جمهوری دوم، راه کار برون رفت ازبن بست" کوروش عرفانی، منتشر شده در وب سایت گویا
آیا این تحلیل و تفسیر هیچ همخوانی با جامعه امروزِ ایران دارد؟ فرانسهِ پرورش یافته در اروپای تآثیر پذیرفته از اندیشه و خرد ورزی یونانی کجا و ایران و مردم اسلامی و آخوند زده ما کجا؟ و واژگونه دید ایشان، ایران چهارده قرن پس از اسلام و گرفتار شدن مردم ما در گردابِ هولناکِ دینی که با زور و سرکوب در رگ و ریشه ما جا گرفته است، گامهای بزرگی در راه رهایی از این دینِ آزادی و اندیشه کُش برداشته است و سد البته با یاری چهل سال حکومتِ خود آخوندها که روی همه حکومتهای ضد مردمی، ضد آزادی و زور گو را سفید کرده است و اینان با دست خود تیشه به ریشه باورهای تو خالیِ مذهبی مردم زدهاند. این را من به یک رُنسانس و یا زایش سخت و درد آور شبیه دانستهام که با وجود آنکه زیان زیادی بر مردم و خرابی فراوانی در میهن ما ببار آمده است ولی مردم اکنون برای نخستین بار در تاریخ پس از اسلام به شکل عملی با مبانی تو خالی اندیشه هایِ آخوندی از نزدیک آشنا و با تمام وجود به بیهودگی آن پی بردهاند. دراین جا دچار یک پاردوکسال نیز هستیم. در همآن حال که باورهای دینی مردم ترک هایِ ژرف و شکنندهای خورده است که بازسازیاش شدنی نیست و این نوید آیندهای درخشان برای نسلهای پس از ما را میدهد، ولی به سبب فشارهای گوناگون اجتماعی/ روانی در چهل سال حکومت مافیایِ اسلامی آن چه بسیار باید بر آن تاکید داشت، سقوط اخلاقی/فرهنگی مردم و آسیبهای روانی، گاه در اندازهای باور نکردنی، است که پس از فرو پاشی این حکومت، خود به کار و کوششِ فراوان به ویژه در زمینه فرهنگی نیاز دارد. آیا این " الگوها و هنجارها، مدیریت و ساختار بندی تولید و توزیع اقتصاد کشور و... " نیاز به بازسازی ندارد؟ کدام سیستم مدیریت در جامعه امروز ایران برای آینده، در خورِ نگاهداری است؟ شگفت انگیز است کسی با عنوان جامعه شناس به نخستین نیازهای اساسی دگرگونی در جامعه پس از این حکومت توجهی نداشته و سراغ الگوی فرانسه رفته است؟!
"جمهوری اسلامی " یا مافیای اسلامی؟
ایشان خودش نیز پذیرفته است که ماهیت این حکومت جمهوری نیست"... برخی عنوان میکنند که اطلاق نام «جمهوری اول» به دوران سیاه چهل سالهی حکومت اسلامی به معنای تایید آن به عنوان «جمهوری» است، حال آن که حکومت اسلامی از اساس جمهوریت دور بوده و این نوعی نقض غرض است. این انتقاد متین است، اما باید بدانیم که در تاریخ سیاسی و نیز در علوم سیاسی میتوان محتوا را به نقد کشید، لیکن نمیتوان عنوان رسمی یک حکومت را به دلخواه تعیین کرد. «جمهوری اسلامی ایران» تیتر رسمی و قانونی حکومت فعلی در قانون اساسی کنونی و در مجامع بین المللی مانند سازمان ملل متحد بوده است... " از مقاله دوم ایشان"جمهوری دوم ایران، یک گام به پیش"
آیا ملتی که آنرا به "اُمتی نادان و ناتوان" مبدل کردهاند که باید رهبری با عنوان "ولایت بر آنان" برایشان تصمیم بگیرد و همراه با دزدان و جنایتکاران بر گزیده خود، فرمان قتل بدهد، دست و پا ببرد، شلاق بزند، اعدام کند حتا برای پوششِ مردم تصمیم بگیرد و هر گونه که بخواهد سرمایههای "اُمت به گروگان گرفته شده" را غارت کند و بباد بدهد، هیج نزدیکی و شباهتی به جمهوری دارد و نیاز است در این باره بحث و گفت و گو کرد؟ سازمان ملل که نمیتواند بگوید"حکومتِ مافیایی و تروریست اسلامی" ولی ما که میتوانیم چرا نگوئیم و به انگیزههای گوناگون (همآن گونه که در مقاله یاد شده آمده)، که کارکردش به سودِ حکومت است، بر آن سرپوش بگذاریم؟
مافیای اسلامی نخستین مافیای حکومتی جهان و ویرانگرترین و آلوده ترین گونه آن!
نگارنده در آبان ۱۳۸۲ (نوامبر ۲۰۰۳) یعنی پانزده سال پیش در پژوهش کوتاهی بنام "مافیا از سیسیل تا رفسنجان" در دو بخش (۱) که در دو وب سایت "گویا و پیک ایران" منتشر شد، هم شرحی در باره مافیای شناحته شده در آمریکا و ایتالیا داده و هم آنها را با مافیای اسلامی حاکم بر ایران سنجیده، همگونیها و ناهمگونیهای این دو را در اندازه توان خود و با آوردن سندهایی، انجام داد. اینک پانزده سال گذشته است و دیگر بر کسی پوشیده نیست که این حکومت یکی از خون آشام ترین، سنگدل ترین و ریا کارترین حکومتها با روش هایی مافیایی است که تاریخ به خود دیده است. اینک با برگشتی به آن مقاله، یکبار دیگر به همگونیها و ناهمگونیهای مافیای حکومت اسلامی ایران با سازمانهای تبهکار مافیایی و چگونگی پدید آمدن چنین امکانی برای مافیای اسلامی در ایران، به کوتاهی اشاره خواهد شد.
همگونیها:
۱ ـ بی اعتنائی به قانون و یافتن راههای قانون گریزی.
۲ ـ کاربرد خشونت عریان (تهدید، آدم کشی به شیوههای وحشتناک، بمب گذاری، گروگانگیری و..)
۳ ـ پنهان کاری بی نهایت. در حکومت اسلامی، پنهان کاری نهادینه شده است و مردم که بیگانگانی هستند، در هیچ امری به شکل حقیقی دخالت داده نشده و واژگونه همه کشورها، دولتی پنهان با رهبر، سپاه و نیروی امنیتیاش همه چیز را در کنترل خود دارند.
۴ ـ قاچاق اسلحه، مواد مخدر و... در مورد حکومت اسلامی حتا دارو.
این چهار مورد، زمینه مشترک همه سازمانها و سیستمهای مافیایی و مافیای اسلامی ایران است.
ناهمگونیها:
۱ ـ نخستین ناهمگونی چشم گیر و مهم عدم تمایل سازمانهای مافیایی جهان به در دست داشتن دولت و حکومت است. این سازمانها سیاستمداران، قدرتمندان، کسانی در سیستمهای قضایی، قاضیها، وکیلها، پلیس و.. را به هر وسیله که باشد با پول، تهدید و... میخرند ولی هرگز تمایلی به در دست داشتن قدرت ندارند زیرا هم علیه یکی از مهمترین زمینههای وجودی چنین سازمانها یعنی "پنهان کاری بی نهایت " خواهد بود و هم اگر چنین شود مرتب زیر دید، پرسش و کنجکاوی خبرنگاران و رسانههای گروهی قرار داشته و امکان داشتن زندگی پنهان و درآمد از پولهای کثیف و غیر قانونی از آنها گرفته میشود. در سازمانهای مافیایی پدر خواندهها بیشتر پشت پرده هستند و گاه در یاریهای مالی به سازمانهای گوناگون نیز شرکت میکنند تا چهره مثبتی از خود نشان دهند.
۲ ـ درست است که همه این سازمانها در درون خود به گونهای چهارچوب رادیکالِ شبه ایدئولوژی وابستهاند ولی هرگز به شکل حکومت اسلامی دارای "ایدئولوژی" نبوده ودر پی تبلیغ و صدور آن نیستند.
۳ ـ یک ناهمگونی چشم گیر دیگر این است که در درون سازمانهای مافیایی (برای نمونه کُسا نوسترا (یا نُسترا)ی ایتالیایی)، "دروغ گویی و ریا کاری" نابخشودنی است و حتا میتواند به مرگ عضو دروغ گو و ریا کار پایان یابد. راستگویی هر عضو در برابر سازمانِ خود از اهمیت بسزایی بر خوردار است (در اهمیت این مورد، توضیح بیشتردر آن مقاله آمده است.) در مافیای اسلامی این دروغ گویی و ریا کاری است که ستون وجودی این مافیا را تشکیل میدهد.
۳ ـ بنا بر این، یک نظمِ سخت و ساختار روشنی در سازمانهای مافیایی هست از طبقه بندی روشن جایگاه عضوها از ساده (سرباز) تا سرپرست گروهها تا پدر خواندههای کوچک و بزرگ که وظیفههای روشنی دارند. در حکومت اسلامی ایران درست واژگونه این نظم وترتیب، یک رقابت سرسختانه، چند دستگی، بلبشو و هرج و مرج بر سر قدرت و سود بیشتر در درون مافیای حکومتی بر قرار است.
۴ ـ سازمانهای مافیایی هرگز در تنگناها، عضو خود را فدا نمیکنند. این در حالی است که مافیای اسلامی ایران هر گاه در تنگنا قرار بگیرد بی هیچ تردیدی کسانی را در درون خود قربانی میکند. یک نمونه روشن و بسیار شناخته شده این مورد سعید امامی (اسلامی) است.
۵ ـ در سیستم سازمانهای مافیایی عضوها چشم به مال و ناموس دیگر عضوها ندارند ولی با شناختی که از بی اخلاقی در مافیای اسلامی داریم رعایت چنین منش و رفتاری در درون آنها نا ممکن است. بیاد داریم آن سردار سپاه را که چگونه به نیرنگ به همسران دوستان خود تجاوز میکرد و سر انجام نیز به دست یک زن دلیر که از شرافت خود دفاع کرد به ضرب چاقو کشته شد. از سرنوشت آن زن و همسرش که دستگیر شدند و برایشان پرونده سازی شد، من آگاهی ندارم.
۶ ـ در سازمانهای مافیایی اگر کسی به زندان بیافتد، در همه مدتی که در زندان است، خانوادهاش زیر پوشش مالی و امنیتی سازمان قرار میگیرد. نزدیکی و رابطه جنسی یک عضو با همسر زندانی، حکم مرگ برای آن عضو را دارد. آیا در مافیای اسلامی چنین چیزی ممکن است؟
۷ ـ سازمانهای مافیایی با پیشینه دراز، درآمد از راه تن فروشی زنان و کازینو را برای خود دون شأن و ناچیز دانسته و از آن دوری میکردند. فریب دختران جوان ایرانی وسیله سپاه پاسداران به بهانه کار کردن و بردن آنان با هواپیمایی ماهان به دوبی و و مجبور ساختن آنان به تن فروشی از یادها نرفته است.
با یک بررسی کوتاه، با شگفتی متوجه میشویم که سازمانهای مافیایی از دید اخلاقی و نظمِ درونی بر مافیای حکومت اسلامی که ادعای مسلمانیش گوش فلک را کر کرده است، بسیار بهتر و برتر است!
زمینه هایی که کار مافیای اسلامی در برون مرز را ساده نموده است
مافیای اسلامی ایران چگونه به سادگی توانسته است دست به قاچاق مواد مخدر، آدمکشیها، بمب گذاریها و پول شویی در بیرون از مرزهای ایران بزند و جای پای خود را استوار کند؟ این پرسشی است که همه بارها به آن اندیشیدهایم. چند مورد زمینه این تبهکاریها را فراهم آورده است:
الف ـ گروگانگیری سفارت آمریکا در ایران و حزب الله در لبنان، باج گیری حکومت اسلامی برای آزادی این گروگانها که در لبنان بیشتر خبرنگار بودند را میتوان گشایش راه و نخستین گامهای تبه کاریهای حکومتِ اسلامی دانست. تسلیم شدن اروپاییها و آمریکاییها و عدم برخورد سازمان ملل، که همه آگاه هستیم که به سازمان صدور بیانیه مبدل شده است و حق وتوی پنج کشور در شورای امنیت این سازمان آن را به فلج کشیده است، به حکومت نو پای ایران نشان داد که نه اروپاییها و نه آمریکاییها دست پُری در برایر گرونگانگیری و باج خواهی ندارند زیرا آنان به واکنشهای همآنند دست نمیزنند.
ب ـ ارتباط با گروههای شیعه و سازماندهی آنان با غارت سرمایههای ایران. مافیای اسلامی ایران برای اجرای گروگان گیریهای بیشتر و ترور و آدمکشیها در برون مرزو از این گروهها به ویژه حزب الله لبنان سود برده و آنان را تبدیل به اهرم فشار بر اروپا و آمریکا نموده است.
پ ـ وابستگی هر روز بیشتر به روسیه و سپس چین با دادن امتیازهای ویژه به این دو کشور برای پشتوانه بین المللی به ویژه در سازمان ملل.
ث ـ ولی مهمتر از همه اینها مصونیت سیاسی دیپلماتها و کارکرد سفارت هایِ حکومت اسلامی است که راه بسیار سادهای در اختیارحکومت گذاشت است که به سادگی بتواند هم اسلحه، هم پاسپورتهای قلابی، هم آگاهیهای مورد نیاز آدمکشان از آن میان محل اقامت، آدرس فردی که باید ترور شود یا ساختمانی که باید در آن بمب گذاری شود، مسیر راهها و دیگر آگاهیهای مورد نیاز را در اختیار آدمکشان بگذارد. مصونیت سیاسی این دیپلماتها بهترین امکانها را تا به امروز در اختیار مافیای اسلامی برای اجرای تبهکاریهای خود قرار داده است. گذشته از آن سفارتها خود به مرکز جاسوسی و پیوند با جاسوسانِ مافیایِ اسلامی در برون که چهرهها و موقعیتهای گوناگون دارند، تبدیل شده است.
د ـ آخرین مورد مهم بی اعتنائی کامل مافیای اسلامی ایران به قانونها و پیمانهای بین المللی به عنوان یک عضو سازمان ملل است مگر آنجا که پای سود خود در میان بوده باشد که زبان طلب کار نیز دارد. پایمال کردن حق شهروندی مردم ایران به ویژه زنان، نادیده گرفتن پیمان نامههای حقوق کودکان، کارگران و... به بهانه فرهنگ اسلامی و بی عملی سازمان ملل با وتوهای روسیه و چین و امتیاز گیری سیاسی/مالی زیرکانه این دو کشور با بازی با کارت حکومت اسلامی، کار را برای این حکومت مافیایی آسان کرده است.
در پایان این نکته نیز یاد آوری شود که در بلوک شرق و شوروی پیشین که از روشهای مافیایی برای نابود کردن مخالفان بهره میگرفتند، ولی هرگز چون مافیای اسلامی ایران چنین آلودگی نداشتند که به قاچاق مواد مخدر و آلوده کردن جوانان پرداخته، پول تقلبی چاپ کنند، به تجارت از راه تن فروشی زنان بپردازند و راه بر علم و دانش و هنر ببندند.
مافیای اسلامی حاکم بر ایران یک پدیده نادر و تأسف بار در تاریخ جهان است که در ریا کاری، سنگدلی و تبهکاری، جهان تا کنون به خود ندیده است. این حکومت تبهکار جز فروپاشی و بر جای گذاشتن نامی ننگین از خود، سرانجامی نخواهد داشت.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پانویس:
۱ ـ شوربختانه فارسی نویسی که آن روزگار داشتم بی عیب نبود و مقاله دارای کمبودهایی فنی زیادی شد. (به ویژه در بخش نخست آن البته در پیک ایران بهتر منتشر شد که آنرا نیافتم که اینجا بگذارم) که گردانندگان آن روز وب سایت گویا هم نتوانستند کاری انجام دهند. یک نارسایی دیگر آن مقاله بلند بودن آن بود. این یاد آوری نیز باید بشود که من آن روزگار در مقاله از "جمهوری اسلامی" نام بردهام که نادرست بود و در دورانی پس از آن عنوان "حکومت اسلامی" را در نوشتهها بکار برده و هرگاه از جمهوری اسلامی سخنی رفت، آنرا در میان دو نشان گیومه " " بکار بردم تا از دیدِ خود نادرستی آن را بنمایانم. و نکته دیگر این که در آن زمان هنوز ماهیت تنی چند از کسانی که در این مقاله از آنها یاد شده هنوز کاملا روشن نبوده و بر خورد من با آنها امروز دیگر شده است.
لینک دو بخش مقاله برای علاقه مندان:
بخش نخست:
http://khabarnameh.gooya.com/politics/archives/001793.php
بخش دوم:
http://khabarnameh.gooya.com/politics/archives/001991.php