مقدمه: در تمامی طول چهل سال گذشته، و درست از آغازین ماههای پس از استقرار نظام فقها در ایران، تلاش هایی برای سرنگونیِ حاکمانِ جدید و «کاست فقها»، در اشکال مختلف شامل کودتا، عملیاتهای چریکی، تاسیس حزبهای زیر زمینی، ترور مسلحانه علیه مسولان عالیرتبه و سایر کنشهای مرسوم ومشابه آن ایام، همچون بمبگذاری در ریاست جمهوری و نخست وزیری شکل گرفت که هیچگاه نتیجهای برای تعویض نظام نداشت. مصادیق مذکور عمدتا به سالیان آغازین انقلاب تا میانههای اغازین سال۶۰ معطوف و محدود بوده که پس از آن شکل تازهای از مبارزه علیه رژیم حاکم توسط برخی از گروههای سیاسی و بعضا گروههای رسانهای شکل گرفت
در این میان، موأردی متناقض از گزارههای اثر گزار در میدان مبارزه پدیدار شد. بروز و ظهور گروههای رسانه ای همچون " هخا" گاه، کار را به بیراهه کشاند و در سویی دیگر، مجموعه کنشهای «تشکل محور» زنده یاد بختیار، امر را چنان بر جمهوری موسوم به اسلامی، سنگین و سهمگین کرد که در روز روشن دست به ترور و سلاخیاش زدند. پس از آن و پایان جنگ ایران و عراق، فرایند اپوزسیون سازی در اشکال مختلف بطور فُرادی، بعضا گروههای چند نفره، عمدتا با بن مایه گرایشهای پادشاهی خواهانه، بازتولید میشد. در همه این مراحل، نهاد شبه نظامی موسوم به "سازمان مجاهدین خلق" همانگونه که بیشین خوانندگان اگاهند مشغول فعالیتهای مسلحانه خودشان بوده که عملیات فروغ جاویدان اوج دور خیزشان برای تصاحب قدرت از معممین حاکم در ایران بود که به شکست منجر شد. بنابر بی پایگاهیِ این گروه در میان بیشین ایرانیان و نیز همدستیِ ایران سوزانهشان در همراهی با کاست فقها در ۵۷ و از همه مهمتر تاکید مستمرشان بر برپایی یک نظام دینی ایدئولژیک، هیچگاه مورد استقبال افکار عمومی ایران قرار نگرفتند که البته موضوع این بحث نیست.
در واپسین دسته بندی باید اشاره نمایم که موج سومِ اپوزوسیون، پیکرهای از نیروهای اصلاح طلب بودند که پس از دوم خرداد هفتاد و شش و همراهی با محمد خاتمی و پس از اطمینان از شکست اصلاحات در ایران، راهی بیرون ایران شدند و کم و بیش تریبون دارانِ پر طمطراق رسانههای پارسی زبان گردیدند، تا اینکه اوجِ آن در جنبش اعتراضی انتخاباتی سال ۸۸ موسوم به جنبش سبز بسیاری به حبس و زجر و زندن وحصر گرفتار آمدند. در این میان بیشمارانی از آنان نیز راه تبعید را در غرب برگزیدند.
این «اپوزسیون» که همواره، نهانش نظری به «پوزسیون» داخل داشت پس از جنبش اعتراضی دی ماه به تابوت میخکوب شدهِ اصلاحات پیوست.
و اما " فرشگرد"، که بازخیزیِ مدلی مدرنی از رویش تشکل گراییِ نوظهور در بستر اپوزسیون ایرانیِ برون مرز است، میرود اجمأعی همگانی میان همه باورمندان به عبور از نظام"فرقهای فقها" ایجاد کند
یکم: فرشگرد را به لحاظ واژگانی تفسیر و توصیف و تشریحی بیشمار آمد که در سامانه اینترنتی آن نیز نگاشته شد، که ریشهای زرتشتی - اوستایی داشته و به درستی بر لزوم بازگشت به شرایط شکوهمند بشری پیش از استقرار اهریمن تاکید دارد. نامی به غایت اقنأع گر، و غنی، در عین حال کمتر مانوس لسانی در میان عامه ایرانیان
عناصر اصلی تشکیل دهنده آن، جمعی از جوانان ایرانی برون مرزند که خود واجد ویژگیهای ممتاز هستند. شاکله اصلی تشکیل دهندگان آن برآمده از یک تشکل دانشجویی با نام "دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال ایران " است.
این گروه دانشجویی که دبیرانشان در ایران خود به دفعات هزینه زندان و اعتراف اجباری و زجر و شکنجه را متحمل شدند در بیرون مرز پس از جنبش سبز فعالیتی آزادانه تر اتخاذ کردند تا جاییکه کماکان به مثابه یک نهاد نوظهور و متمایز با سایر گروههای موجود ایرانی به ایفای نقش میپردازند
پیشینه بخشی از اعضای این گروه، خاستگاهی از بستر مبارزاتی مبتنی بر فعل و انفعالات سیاسی داخل ایران هم دارد. تا جاییکه در انتخابات سال ۸۸ عمدتا از مدافعین مهدی کروبی بودند. تنی چند از آنان نیز مجموعه کنشهایی در انجمن اسلامی دانشگاههای ایران داشتند. پس از حضور در خارج از ایران در یک صف بندی آشکار، بالاترین میزان زاویه را با گروههای پادشاهی خواهی و پهلوی گرا داشتند و بعضا مدافعین مدیریت سیاسی پهلوی را به نقد میکشاندند.
در ادامه مسیر فعالیتشان، حسب فرایند تکامل و سیّال بودن اصل سیاست، به مرور در موضعی تحول یاقته تر، تغییر گرایانه، و مدبرانه تر بر لزوم گذار از نظام دینی با چرخشی آشکار به سمت شاهزاده رضا پهلوی بر اجماع ایشان برای دوران گذار، انگشت تاکید نهادند. در مجموع کنشهای بیشمار رسانهای و اندیشهایشان در لایه هایی از اجتماع ایران با استقبال روبرو شد. پویشهایی را بطور آغازین آنها بنا نهادند که "نه به حجاب اجباری" و"نه به سربازی اجباری. "دو نمونه از بهترین کنشهای مدنی این گروه دانشجویی بود
فراگرد شکل گیریِ"فرشگرد"نیز تا اندازه زیادی شباهت به همان "دانشجویان و دانش آموختگان لیبرال ایران " دارد که با چند ویژگی مشخصه ایجاد شد: عناصر اصلی، کماکان از همان هسته بسته دانشجویی بوده که نوعی "رفاقت"های دور و دیر دارند. کاملا در یک چرخه بسته به عضو پذیری کوشیدند. حتی در این مسیراز کسانی که همین ایده را بسیار پیشین تر از اینان طرح میکردند طرد نموده و به نوعی با دفع حداکثری زاده شد. جدای این وجه سالبه، این نهاد نوپا، واجد چندین نکته اثباتی است که میتواند آینده درخشان تری را در مسیر ستم ستیزی به ارمغان آورد که به شرح ذیل ذکر میکنم
یکم: رویکردِ تمامْ " نظام گذار" و برنداز محضشان، خصیصه این گروه است که هرگونه میانه گرایی و وسط بازی مرسوم برخی از رسانه داران و کنشگران موجود و کلاسیک را ندارند. عدم روابط تناسلی با سایر ساختار و سطوح نظام حاکم، نداشتن هیچ گونه تعلق نَسَبی و سَبَبی با صاحبان قدرت در جمهوری اسلامی اعم از ۵۷، دوم خرداد، اعتدالیون و سایر فرقِ حاکم، همینطور یکسانی و یکدستی اعضای حاضر که عمدتا از طبقهِ جوان و ساکنان شهر شبکهها خاصه دنیای پر تلاطم و اثر گذار توییتر هستند مهمترین شاخصههای دیگر این گروه است، که میتواند در فرایند فربهی رویش نهاد محوری موثر افتد. تاکیدشان بر دوری از نسل ۵۷ و شورشیان خمینی خوی آن ایام، که همینک بعضا نیز اپوزوسیون بازی میکنند، دیگر وجه ممیزهای است که مود استقبال نسل نوین ایرانی قرار میگیرد
دوم: «فرشگرد» نظر به عدم هرگونه تعلق خاطر به جریانهای پیشینیِ اپوزسیونی برامده از نسل ۵۷ و همصدایی با طبقه نوخواستهِ به پاخاستهِ خیابانهای ایران، خاصه پس از جنبش دی ماه ایرانی، که به طور مشخص از میان رهبران موجود سیاسی، شاهزاده رضا پهلوی را صدا کردند و بر کارنامه سکولار دموکراسی خاندان پهلوی انگشت تاکید نهادند، در دگردیسیِ گفتمانیِ تشکل و نهادهای سیاسی ایرانی برای دوران گذار، با گذاره تعیین شده شکلی تازه آفرید
بدین روی از منظر راقم این سطور، فارق از کاستیها و نارساییهای برشمرده احتمالی مذکور، این نهاد نوتاسیس نظام گذار با داشتن گزینه مشخص و مشهود باید موردحمایت واقع شود تا اپوزسیون ایرانی مسیر نهادمندی در راستای آلترناتیو سازی را تمرین عملی تر نماید. چه، که در آستانه انتروپی و فروپاشی نظام حاکم، «دوران گذار» با کمترین مخاطرات مواجه شود
ماشالله عباس زاده
کارشناس امور ایران و روزنامه نگار