Tuesday, Sep 25, 2018

صفحه نخست » چرا فَرَشگَرد عقبگرد است؟ حمید فرخنده

hamid.farkhondeh@hotmail.com

Hamid_Farkhondeh_2.jpg

اخیرا گروهی بنام فَرَشگَرد در خارج کشور اعلام موجودیت کرده و هدف خود را سرنگونی جمهوری اسلامی اعلام کرده است. این گروه خود را شبکه‌ای مدرن، خواهان برقراری دمکراسی سکولار و بدیلی برای اپوزیسیون سرنگونی طلب جمهوری اسلامی می‌داند. نگاهی به بیانیه اعلام موجودیت این گروه و ادبیاتی که با آن با مخاطبان و مخالفان خود سخن می‌گویند گویای آن است که آنها علیرغم اینکه وعده دمکراسی و سکولاریسم و آینده نو و عاری از تبعیض به ایرانیان می‌دهند، روی به گذشته دارند. فَرَشگَرد در زبان پهلوی به معنی "رساندن جهان به کمالی است که در آغاز آفرینش و پیش از یورش اهریمن و ورود پلیدی به آن وجود داشته‌ است. " این کلمه از ارکان اصلیِ مزدیسنا می‌باشد و برابر با معاد یا رستاخیز در ادیان ابراهیمی است. این هم از طنز روزگار است که تعدادی جوان که ظاهرا رو به آینده دارند و خواهان آینده‌ای بهتر برای ملت‌شان هستند، نامی برای گروه یا تشکیلات خود برمی گزییند که روی به گذشته دارد. اما این انتخاب لغوی می‌توانست چندان نکته مهمی نباشد و در حد یک بی سلیقگی ادبی، سیاسی و فرهنگی محدود بماند اگر محتوای برنامه و راهبرد سیاسی آنها یا گفتمان‌هایشان نو بود و رو به آینده داشت.

گفتمان‌های فَرَشگَرد به دلایل زیر عقبگردی بیش نیست:

۱. گفتمان حذفی

ایرانیان در تاریخ معاصر خود یعنی از زمان مشروطه تا اکنون دارای سه عنصر یا هویت فرهنگی بوده‌اند. هویت ایرانی، هویت اسلامی و هویت غربی. اما از دوران مشروطه تا الان بجز در دوره هایی بسیار کوتاه این سه هویت نتوانسته‌اند در صلح و آرامش زندگی کنند. با اندکی تساهل و تسامح می‌توان گفت هویت اسلامی ایرانیان در دوران رضا شاه و محمد رضا شاه به نفع هویت ایرانی و غربی نادیده انگاشته شد. در دوران چهل ساله جمهوری اسلامی نیز هویت ایرانی و هویت غربی فدای هویت اسلامی شد. درس گران انقلاب به همه طرف‌ها آموخته است که اگر کشور ما بخواهد روی صلح و آرامش را ببیند و به دمکراسی، توسعه و آبادانی دست یابد، هر سه هویت فرهنگی ایرانی باید جایگاه و شایستگی خود را حفظ کنند. ادبیات حذفی و انتقام جویانه یعنی دوباره تلاش برای مسلط گرداندن یکی از سه عنصر هویت ایرانی بر دو عنصر دیگر. یعنی نیاموختن از تجارب صد ساله و راه حذف دیگری را پیمودن. تقلید ادبیات محمد رضا شاه رو به آینده داشتن نیست. اگر عناصری از حقیقت در صحبت‌های شاه بود هنگامی که در دهه پنجاه از اتحاد " ارتجاع سیاه" و "ارتجاع سرخ" می‌گفت، توسل به چنین ادبیاتی در دوران پس از فروپاشی شوروی و تسط گفتمان دمکراسی خواهی بر بخش اصلی چپ ایران و فاصله گیری بخش بزرگی از چپ مذهبی ایران از مرتجعین مذهبی و تلاش گسترده آنان برای انسانی و امروزی کردن اسلام و حمایت آنان از دمکراسی و حقوق بشر، عقبگرد حتی در ادبیات سیاسی است. امروز بخش بزرگی از زندانیان سیاسی و محصورین ایران را همان کسانی تشکیل می‌دهند که در ادبیات فَرَشگَرد از آنها بعنوان " فرقه تبهکار" نام برده می‌شود. "اشغالگر" خواندن جناح محافظه کار یا انحصارطلب که هسته اصلی قدرت در نظام جمهوری اسلامی است نیز بشدت سوال برانگیز است. چراکه ما با ادبیات و پروپاگاند سیاسی روبرو نیستیم که برخی خوش بدارند حاکمان انحصارطلب را به اشغاگران تشبیه کنند. متاسفانه ما با بیانیه اعلام موجودیت یک گروه سیاسی روبرو هستیم که خود را لیبرال و دمکراسی خواه نیز می‌داند. بر اساس کدام اصل اعلامیه جهانی حقوق بشر و یا حقوق بین الملل آقای خامنه‌ای و اعضای نهادهای حامی وی مانند شورای نگهبان یا مجلس خبرگان اشغالگرند و ایرانی نیستند؟ فَرَشگَردیان حتی اگر دمکراسی خواه نباشند حق ندارند هیچ ایرانی، حتی اگر حکام ظالم و مستبد باشند، را با اشغالگر خواندن یا با شعار "ایران را پس میگیریم" غیرایرانی اعلام کنند. ایران در طول تاریخ خود همانطور که کریم خان زند، امیرکبیر، مصدق و شیرین عبادی داشته و دارد شاه اسماعیل صفوی، آقا محمدخان قاجار، محمد رضا شاه، آیت الله خمینی و آقای خامنه‌ای هم داشته و دارد. گفتمان اصلاح طلبی و طرفداری از راههای مسالمت آمیز تحول قدرت در ایران در مقابل گفتمان حذفی، سرنگونی طلب و انقلابی با هزینه‌های زیاد و درس آموزی از صدمات و ویرانی‌های انقلاب و سرنگونی در ۴۰ سال پیش در صحنه سیاسی ایران بوجود آمده است.

بخش دیگری از گفتمان حذفی فَرَشگَرد مربوط به چگونگی مخاطب قرار دادن مردم ایران است. آنها دو نسل از ایرانیان که در انقلاب شرکت کردند را در پیام خود حذف می‌کنند یا مورد کم توجهی قرار می‌دهند و بنام جوانگرایی روبه ناراضیان متولد بعد از انقلاب دارند. اما حذف بخشی از کسانی که می‌توانند در انقلاب بهمن شرکت کرده باشند اما امروز طرفدار براندازی باشند آن هم از سوی سازمان تازه تـأسیسی که به جلب نظر مردم احتیاج دارد، از زاویه بسیج نیرو و جنبه تشکیلاتی جالب توجه است!

۲. گفتمان سرنگونی

با سرنگونی رژیم شاه زمان زیادی طول نکشید که مردم ایران، حتی موافقان انقلاب پی بردند آن خوشبینی و شور عظیمی که در آستانه انقلاب اکثریت اقشار مردم را فراگرفته بود که گویی قرار است بسرعت شرایط زندگی آنها بهتر شود، سرابی بیش نیست. نخبگان جامعه، احزاب و نیروهای سیاسی، گروه‌های دانشجویی، وکلای آزادیخواه و دیگر فعالان جامعه مدنی که اکثر آنها هوادار گفتمان انقلاب ۵۷ بودند و در آن شرکت کردند، بجز گروهی اندک، سال هاست هست که گفتمان انقلاب و براندازی را کنار گذاشته‌اند و از اصلاح طلبی یا تحول خواهی دفاع می‌کنند. آنها در این مسیر فعالیت می‌کنند، هزینه می‌دهند، ستاره دار می‌شوند و یا بازداشت و زندانی می‌گردنند اما راه اصلاح طلبی، تحول خواهی یا فعالیت‌های حقوق بشری خود را حتی از درون زندان نیز ادامه می‌هند.
از سرگیری گفتمان براندازی و امید به سرنگونی با استناد به شعارهایی چندصد نفره یا چند هزار نفره در شهرهای مختلف در یک کشور ۸۰ میلیونی که جناح انحصارطلب، غیر انتخابی و غیرپاسخگوی آن علاوه بر تسلط سیاسی و ایدئولوژیک بر دستگاه‌های سرکوب، حداقل ۱۵ تا ۲۰ درصد آرای عمومی را نیز با خود دارد، ارزیابی غیر واقعی از توان گفتمان براندازی است. درست است که اینجا و آنجا علیه هردو جناح حکومت در تظاهرات دیماه ۹۶ شعار داده شد و شعارهایی نیز به نفع خاندان پهلوی سر داده شد، اما آن شعارها و نارضایتی‌های گسترده مردم از نظام جمهوری اسلامی را با آمادگی مردم برای سرنگون کردن حکومت و استقبال از بازگشت خاندان پهلوی یکی گرفتن، خطای سیاسی و عدم ارزیابی درست از توان نیروهای برانداز در شرایط کنونی است.

اگر یک حکومت را نتوان با مبارزه سیاسی و صلح آمیز به رعایت حقوق مردم وادار کرد لابد باید با خشونت آن را برانداخت. خشونتی که خواه ناخواه در جریان سرنگونی فرضی رخ می‌دهد پی آمد‌های منفی خود را خواهد داشت و اصولا در جریان سرنگونی آن نیروی اپوزیسیونی که متشکل تر از بقیه هست قدرت را در دست خواهد گرفت. در شرایط کنونی بر مردم ایران پوشیده نیست که متشکل ترین نیروهای طرفدار سرنگونی از چه سنخ نیروهایی هستند و چه خواب هایی برای کشور و مردم ایران دیده‌اند.
بنابراین در توازن قوای کنونی در صحنه سیاسی ایران سرنگونی حکومت با تکیه بر نیروی داخلی و بدون مداخله خارجی غیرعملی است.

پس در این عرصه نیز شاهدیم که براندازی یا سرنگونی طلبی فَرَشگَرد، گفتمانی است که رو به گذشته دارد. عقبگردی به سوی راه‌های تجربه شده، پرهزینه و بی حاصل است. طرفداران سرنگونی هرگز به این پاسخ نداده‌اند که اگر اصلاح طلبی در زمان شاه خوب بود و براندازی بد، چرا چهل سال بعد براندازی خوب است و اصلاحات طلبی بد؟

۳. گفتمان نئوکان‌های پوپولیست یا ترامپیسم

ترامپیسم حتی آینده جناح راست سرمایه داری امریکا نیست. چراکه گفتمان ترامپ که مخلوطی از نئوکنسرواتیسم امریکا با پوپولیسم است گرچه نزدیک به دو سال است که در امریکا به قدرت رسیده، اما حتی در میان جمهوریخواهان امریکا با چالش‌ها و مخالفت‌های جدی روبروست. علیرغم وزیدن بادهای موافق برای راست افراطی و تقویت گفتمان ترامپیسم در برخی از کشورهای اروپایی بعد از روی کار آمدن ترامپ، شواهد نشان می‌دهد آینده سرمایه داری نه در امریکا و نه در دیگر کشورهای جهان پروتکسیونیسم نیست، ایجاد محدودیت برای تجارت آزاد با حتی متحدان امریکا و به زیر سوال بردن نهادهای مهمی مانند سازمان تجارت جهانی، سازمان ملل متحد، توافقنامه محیط زیستی پاریس، حمایت یکجانبه از اسرائیل در مسئله اسرائیل و فلسطین، مخالفت با روزنامه نگاری آزاد، مخالت با جنبش‌های ضد تبعیض و خروج از برجام همه به انزوای بیشتر امریکا در صحنه جهانی و حتی میان متحدان غربی‌اش منجر شده است.
حال پشتیبانی عده‌ای از جوانان دانشگاهی ایرانی در اروپا و امریکا که فَرَشگَرد را بنیان نهاده‌اند از سیاست‌های ترامپ علیه ایران و هواداری از گفتمان او در داخل امریکا و در سطح جهانی چه نام دیگری جز عقبگرد دارد؟ عجیب اینکه بخشی از موسسان فَرَشگَرد خود را لیبرال نیز می‌خوانند. کجای محافظه کاری، پروتکسیونیسم و پوپولیسم ترامپ با لیبرالیسم خوانایی دارد؟

محاصره اقتصادی ترامپ علیه ایران به ضعیف تر شدن قدرت اقتصادی مردم ایران خواهد انجامید. مردمی درگیر با معضل معیشت چگونه می‌توانند برای بهبود اوضاع سیاسی خود فعال باشند؟ بویژه هنگامی که جناح محافظه کار و انحصارطلب ایران پشت پا زدن امریکا به توافقنامه برجام را بهانه‌ای جهت تحکیم قدرت خود و بستن بیشتر فضای سیاسی کشور برای جناح رقیب و فعالان جامعه مدنی می‌کند؟

فَرَشگَرد از یکسو اعلام می‌کند طرفدار رژیم سفت و سخت تخریم‌ها علیه ایران است و از سوی دیگر اعلام می‌دارد اگر جمهوری اسلامی در اثر فشار تحریم‌ها عقب بنشیند و پای میز مذاکره با امریکا بیاید نیز نباید فریبش خورد و در هر صورت راه تلاش برای سرنگونی آن را باید ادامه داد. ظاهرا آنها برای تغییر یا سرنگونی رژیم فراتر از ترامپ و مشاورانش می‌روند و حتی اگر ایران شرایط امریکا را برای مذاکره جدید درباره برجام بپذیرد آنها دوباره به ترامپ نامه خواهند نوشت و درخواست ادامه تحریم‌ها خواهند کرد. آنها دیر رسیدگانی هستند که می‌خواهند از دل فقر اقتصادی و سیاست حذف و سرنگونی دمکراسی بوجود آورند!

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy