فرهاد طباطبایی - دماوند
واژه تروریسم با انقلاب فرانسه و حکومت ترور متولد شد اما بعدها به عنوان یک کنش انقلابی تقریبا به انحصار کمونیستها در آمد، حتی سازمانهای انقلابی اسلامی هم روشهای ترور را از آنها آموختند.
در دوران جنگ سرد ممالک غیر کمونیستی صرفنظر از این که ماهیت حکومتشان دیکتاتوری یا دموکراتیک بود کم و بیش با گروههای تروریستی کمونیست که به خودشان چریک میگفتند دست و پنجه نرم میکردند.
در ایران اما تروریسم در انحصار چپها نبود و گروههای اسلامی و همچنین سازمان مارکسیستی اسلامی مجاهدین خلق هم در ترور کردن با کمونیستها که حالا نام فدایی به خود داده بودند در رقابت بودند.
پایان جنگ سرد و همچنین انقلاب اسلامی ماهیت ترور را تغییر داد. کمونیستها اسلحه را بر زمین گذاشته و گفتند که برای سوسیالیسم و عدالت اجتماعی فعالیت مدنی میکنند و میدان را برای تروریسم مخوف و جدیدی به نام تروریسم اسلامی باز کردند.
حکومت اسلامی ایران که حمله به سفارت آمریکا (که یک کار کلاسیک و تعریف شده در تعریف تروریسم است) را در انبان داشت به سرعت شروع به ساختن سازمانهای تروریستی یا حمایت کردن از سازمانهای موجود اسلامی نمود.
پس از ظهور داعش اما شاهد پدیده ترسناک و جدیدی در تروریسم بینالملل هستیم به نام "گرگهای تنها" یا "گلههای پراکنده". این افراد یا گروههای کوچک، رسما جزو سازمانی تروریستی نیستند بلکه از طریق اینترنت و مانند آن سمپات میشوند و آموزش میبینند و همین هم مهارشان را مشکل میکند. اگر تا پیش از این سازمانهای امنیتی با گیر انداختن یک عضو، یک سلسله مراتب سازمانی را دستگیر میکردند، جنگیدن با گرگهای تنها کاری است بیپایان، یکی را نابود میکنی و منتظر دیگری میمانی.
امروز سازمانهای تروریستی قومی در ایران هم از همین الگو پیروی میکنند. یک گروه تجزیهطلب در اروپا زیر نام فعال مدنی و از همه مبتذلتر و نخنما شدهتر، فعال حقوق بشری یک تلوزیون یا وبسایت یا چیزی شبیه به آن تاسیس میکند و به انتشار نفرت مبادرت میورزد. حتی اگر دو سه نفر جوان بیسواد و احساساتی را هم به دام بیندازند به هدف خود رسیدهاند بدون این که برای خودشان خطری بوجود آید و چون مدعی کار مدنی هستند مملکت میزبان هم مزاحمشان نمیشود.
من نمیدانم که آیا واقعا سازمان امنیت فلان کشور اروپایی دقیقه به دقیقه از برنامههای تلویزیونی فلان گروه را رصد میکند یا خیر، به هر حال بسیار بعید است.
برای همین هم هست که در اهواز ترور میکنند و داعش و الاحواز هر دو قبول مسئولیت میکنند چون خودشان هم مطمئن نیستند که قاتل طرفدار کدام گروه بوده است.
در حال حاضر سازمانهای مسلح قومی کردی که یادگار دوران جنگ سرد و کمونیسم هستند کماکان یک ساختار کلاسیک دارند و معلوم است که با کی طرف هستی اما این گروههای جدید بسیار خطرناکترند.
در این جهان پرآشوب و منطقه بلازده خاورمیانه شاهد بوجود آمدن گروههای جدید سیاسی هم هستیم که معلوم نیست سرشان به کجا بند است و در کمال وقاحت تبلیغ مبارزه مسلحانه یا همان تروریسم میکنند. این جماعت نه تنها وطن ندارند که اصلا از داشتن وجدان انسانی هم بیبهره هستند و برایشان مهم نیست که چقدر آدم بیگناه در این میان تلف خواهند شد.
راه مبارزه با حکومت اسلامی از مدنیت میگذرد، هیچ حکومتی با چهار تا کار تروریستی و کلت و بمب دستساز سقوط نکرده است، این کارها فقط در میان مردم ترس میآفریند و همه را از یک تغییر اساسی میترساند و البته که بهانه هم برای امنیتی کردن فضا به حکومت میدهد.
جمهوری اسلامی با داشتن این دشمنان به دوست نیازی ندارد.