سی و پنج تشکل دانشجویی از دانشگاههای مختلف کشور طی نامهای به سید محمد خاتمی از وی خواستهاند که در این شرایط حساس کشور به باز سازی و اصلاح بنیادین در جریان اصلاحات مبادرت نماید. بنظر میرسد چنین نامهای و از این ظرفیت کلان که خود تبلور مطالبات بخش عمدهای از جامعه دانشجویی کشور است نشان میدهد که آنان و در گام نخستین اتفاقا نیاز به باز سازی مرام ومرامنامه و دگرگونی در شیوه کنش خود دارند.
---- هر سی و پنج تشکل دانشجویی با پسوند اسلامی نام خودرا در ذیل نامه آوردهاند. اساسا وجود تابلو و تشکل هایی با پسوند اسلامی قبل از انقلاب ۱۳۵۷ به این دلیل بود که با سایر هستههای فعال و البته با مرامنامه متفاوت مرزبندی و تمایزی ایجاد کنند. آیا میتوان گفت که چهل سال بعد از انقلاب اسلامی هنوز به این مرز بندیها اسمی نیازی میباشد؟ تشکلهای مورد نظراین نوشتار آنگاه میتوانند پرچم اصلاحات را بار دیگر بر بام امیدهای مردم بر افرازند که در نگاهی فراگیر به جذب حد اکثری پرداخته و بنام بی کرانه هستی بخش اما خود تابلویی محدود نداشته باشند.
---- شاید بسیاری از دانشجویان فعال در این تشکلها از خرداد باشکوه ۱۳۷۶ و پیدایش جنبش اصلاح طلبی و به دلایل شرایط سنی تنها خوانده ویا شنیده باشند. انتخاب غیر قابل پیش بینی سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری دولت هفتم بیش از آنکه معلول سازمان دهی وی و تیم همراهشان باشد برخاسته از یک خیزش نرم و مدنی اجتماعی بود. خیزشی که به دلیل نشو و نمایش در زیر پوست جامعه تا آن زمان خودرا بروز نداده و بنابراین شاخکهای مخالفت با آن هنوز حساس نشده بود. در حقیقت آقای خاتمی ناخدای کشتی شد که اساسا باد موافق جنبش مدنی مردم کشورمان آن را به حرکت درآورد. البته که او نیز نسبت به این مردم و آرمانهایشان تا که توانست کم فروشی نکرد. اما همواره بخاطر بسپاریم بدون آن نیروی لایزال اجتماعی، آقای خاتمی و یا مانند ایشان همواره ناخدایانی بدون کشتی میباشند. آیا شگفت انگیز نیست که مجموعه بزرگ و تاثیر گذاری مانند این تشکل از دانشجویان کشورمان بجای دمیدن در باد موافق از این ناخدای بی کشتی بخواهند که اصلاحات را از ورای صخرههای پر خطر به ساحل رساند؟ ناخدایی که خود در خشکی نشسته و صدا و سیمایش از زمره خطوط قرمز است.
---- اکثر محورهای این نامه، آرزوهای مردم کشورمان برای برون رفت مسالمت امیز از بن بست موجود بود. اما چرا در این نامه آنانی را که در انقیاد میز وابزار به اعتماد مردم بد عهدی کرده باز هم اصلاح طلبانی نامیده شدهاند که بایستی مورد هدایت و سامان دهی آقای خاتمی قرار گیرند؟ آیا بهتر نیست که بجای تلاش کم بازده برای آنان که هنوز درهوای کرسی و اقتدارند مردم بهت زده خودرا به اصلاحات ناب فرا خوانیم تا که بر بلندای سقف نظام مدیریت کشور بیفزایند؟ سقفی که بتواند این بار و برای همیشه تمامی تنوع جامعه ما را در خود جای دهد. مردمی که اگر در این سمت و سو نروند چه بسا بجای باد موافق به توفانی تبدیل شوند و چنان شود که نه تاک و نه از تاک نشان اثری بماند.
---- متاسفانه کنشگران حوزه اجتماعی ما در تمام این سالها یا به تحلیل و نامه نگاری و یا به پرخاش و طنز سرگرمند. اگر به جای اقای خاتمی بودم در پاسخ به چنین نامه میگفتم آنکه باید به دیگری نامه نوشته و کمک بخواهد من هستم و آنانکه که با ظرفیتی بالا و همتی والا بر بام توانایی، شور و شعوربایستی بنشینند امثال شما نسل جوان و بالنده هستید.
---- اما اگر این تشکلها بخواهند نامهای هم بنویسند تنها بایستی مردم را مورد خطاب قرار دهند. مردمی که در خرداد ۱۳۷۶ جنبش اصلاحات را رقم زدند امید است که در این پیچ تاریخی باز به انتخابی هوشمندانه دست بزنند. بشرطی که همه ما برای آمدن کسی که میآید آستینها را بالا زده، پلهها را جارو و شیشه پنجرهها را بشوییم. نشستن بر سکوی تماشا و چنین نامه نگاری هایی هرگز زیبنده طلایه داران این کاروان نیست.
عبدالحسین طوطیایی