سوال اینجاست، چرا خیز نظامی گری برای توصیف علل انسداد سیاسی در ایران مهم است؟ معنای سپاهی گری به عنوان علت عقب ماندگی تمدنی در ایران چیست؟ تدقیق ادبیات علمی این بحث در جامعه شناسی چیست؟
چرا بررسی خیز نظامی گری در ایران مهم است؟
یکی از مهمترین پاسخ هایی که به این سوال باید داد، پیامدهایی است که در حوزه تمدنی، این سبک از حکمرانی متوجه جامعه ایرانی کرده است؛ فارغ از انسداد سیاسی، سرکوب، تبعیضها و طردهای سیستماتیک اجتماعی، خیز سپاهی گری در ایران را میتوان به عنوان مهمترین علل عقب ماندگی تمدنی ایران مطرح کرد.
معنای طرح مساله سپاهی گری به عنوان علت عقب ماندگی تمدنی در ایران، چیست؟
در مباحث مربوط به مسائل سیاسی ایران، دو گفتمان مسلط روشنفکری و گفتمان دینی (گفتمان اسلام سیاسی) در حال تولید ادبیات هستند. روشنفکری، حکومتهای استبدادی در ایران را موضوع قرار داده و انواع دولتهای مطلقه را ریشه نابرابری و عدم آزادی در جامعه میداند و گفتمان اسلام سیاسی با روش فرافکنی، نابرابری و انواع آسیبهای موجود در کشور را به خارج از مرزهای جغرافیایی و عواملی مانند استعمار، غرب و مفاهیمی از این دست نسبت میدهد.
این دوگانه، معضل کلی را، تنها در سطح نظام سیاسی مطرح میکند، در حالی که به عقیده نگارنده دلیل مشکلات عمیق جامعه ایران به ویژه در عدم تحقق آزادی و توسعه، بیش و پیش از وجود حکومتهای مستبد، مشکلی تمدنی است.
تحلیل مبتنی بر خیز نظامی گری، این دوگانه مبتنی بر شکل نظام سیاسی -استبدادی یا دموکراتیک- را تنها عامل وضعیت امروز در نظر نمیگیرد، بلکه مبنا را بر عوامل مسئله زا و در سطح تمدنی زیر ذره بین قرار میدهد. از همین روست که تحلیل پیوند بین قدرت گرفتن نظامی گری و آسیب ساختارهای اجتماعی در ایران اهمیتی فوق العاده مییابد.
تدقیق ادبیات علمی این بحث در جامعه شناسی چیست؟
نوربرت الیاس جامعه شناس آلمانی در مبحث مهمی ذیل عنوان متمدن شدن به فرایندی اشاره میکند که در آن نظامیان به چهره هایی درباری و در نهایت بوروکراتیک تبدیل میشوند؛ او گذار از قدرت عریان به اقتدار را یکی از زمینههای مهم پی ریزی تمدن جدید در جهان غرب میداند.
مطابق این تحلیل در حالی که فرایندهای مشابهی را در حرکت سپاه پاسداران به سمت بوروکراتیک شدن میبینیم، میبایست شاهد تغییرات تمدنی مثبتی نیز باشیم، در حالی که بررسی سابقه تاریخی این فرایند در غرب نشان میدهد که حرکت سپاهیان به سمت بوروکراسی و درباری شدن حرکت گروهی، فردی یا کنشی بوده است. در حالی که در ایران تجربه سیاسی نشان میدهد این نظامیان نیستند که به سمت بوروکراسی میروند، این سپاه به عنوان یک نهاد است که به تصرف کلیهی حوزههای بوروکراتیک و اداری کشور حرکت میکند.
این پدیده اذهان تحلیل گران را متوجه نوعی نظامی گری در حکمرانی کشور کرده است که پایههای آن بر پراگماتیزم سیاسی و تضاد آشتی ناپذیر منافع است.
با توجه به نوع طرح صورت مسئله توسط تئوریسینهای سپاه پاسداران، میبینیم که توسل به عامل خارجی یکی از مهمترین پایههای تعریف دنیای سیاسی در ایران است که در ادبیات جامعه شناسی سیاسی نویمان-از بنیانگذاران علوم سیاسی مدرن در آلمان- از آن به عنوان ابتناء سیاست بر دشمن یاد کرده و ظهور ناسیونال سوسیالیسم آلمانی را بر همین پایه توصیف کرده است.
جالب توجه است که تمامی روندهایی که نویمان در کتاب بهیموت آنها را برشمارده است در جمهوری اسلامی دیده میشود؛ روندهایی از جمله تشویق اقتصاد مبتنی بر صنعت ملی، ازدیاد نفوس و جمعیت، مباحث مربوط به شهروندی و تولید بانکهای اطلاعاتی جزئی از زندگی مردم و...
تمرکز سپاه بر عاملیت خارجی معضلات، این فرصت را همواره برای جمهوری اسلامی فراهم کرده است تا قوای عقیدتی- امنیتی خود را در تمام حوزههای حاکم و در مسند بالادستی قرار دهد.
به همین ترتیب چرخه جذب نیرو برای اطاعت کردن و مطیع کردن مردم نیز با سرعت زیادی در جریان است و به این ترتیب همواره یکی از چالشهای اساسی این سیستم مربوط به نیروی انسانی اعم از جذب آن، کادرسازی و تربیت، وفادارسازی، جلوگیری از ریزش، اقناع ایدئولوژیک و تطمیع اقتصادی بوده است.
چالش دیگر مربوط به خیز سپاهی گری در ایران در چالش اول به وجود میآید؛ یعنی جذب سرمایه. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از ابتدای به وجود آمدنش تا به امروز با مشکل سرمایه مواجه بوده است. طراحی ردیف بودجه دولتی برای سپاه نتوانست اشتیاق این مجموعه برای گسترش یافتن را خنثی کند و بعد از جنگ با ورود آنها به حوزه عمرانی مشکل را دوچندان کرد. حضور سپاه در دولتهای بعدی جمهوی اسلامی و در بخشهای مربوط به انرژی باعث ورود آنها به حوزه تجارت و عمیق شدن پیوندشان با جماعت موتلفه اسلامی -به عنوان مهمترین عوامل بازار ایران- در کنار تولی گری بر مبادی ورود و خروج کالا و مسافر سبب شد این نیرو از حوزه عمران به تجارت و از تجارت به سرمایه گذاری و صنعت و در نهایت کلیه ساحتهای اقتصادی وارد شود.
تغذیه سپاه از گفتمان دشمن به سبب اقتصادی هم دارای مزایایی بوده که سبب شده این نهاد به عنوان بزرگترین کارفرمای کشور ظاهر شود و در جریان خصوصی سازی، این مجموعه توانست با ایجاد شرکتهای جدید بورژوازی ایران را به طور کامل از بازی حذف یا هضم کند.
چالش سوم مربوط به ایجاد وحدت رویه بوده است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از نقطه آغاز خود مجموعهای از گروههای خودسر بوده است که زیست خود را از عنان ناپذیری سیاسی به دست آورده است. این در حالی است که از آغاز نیز با هیچ یک از قوای مجریه جمهوری اسلامی نتوانسته کنار بیاید. این تلاش برای حفظ استقلال خود از دولت، سبب شده کل بازی سیاسی در ایران تحت الشعاع قرار بگیرد.
عنصر دیگر مهم در ایجاد وحدت رویه، تلاش سپاه برای ایجاد یکدستی سیاسی در بیرون از خود و در عرصه جامعه مدنی بوده است. آنچه امروز ما از آن به سرکوب یاد میکنیم بخشی از همین تلاش است، درحالی که اساسا این سازمان در خود حتی وحدت رویهای ندارد.
برای شناسایی ابعاد این چالش باید به دوگانه هایی رجوع کنیم که جمهوری اسلامی از ابتدا با آنها مشکل داشته؛ دوگانه اقتصاد عمومی و خصوصی، دوگانه اسلامی و علمی، اسلامی و ملی، دانشگاهی و حوزوی و همچنین دوگانه شهری و روستایی، سنی و شیعه و از این دست موارد که سپاه با خشونت هر چه تمام تر بر تعیین تکلیف یک سویه آنها اصرار دارد.
در همین حال ضابطه گریزی، خودسری، تمرکزگرایی سیاسی و عملکرد جزیرهای همگی از مسائلی است که این مجموعه را نه تنها با جامعه مدنی بلکه با نیروهای ارتش نیز با چالش مواجه کرده است و راه حلی که برای آن یافته است، تصرف پستهای مدیریتی ارتش توسط فرماندهان سپاهی بوده است.
این موضوع نیز از جمله همان چالشهای اساسی است که در ابتدای انقلاب وجود داشته وسپاه خواسته آنها را به نفع خود حل کند؛ دوگانه ارتشی و سپاهی.
چالشهای همیشگی پیش روی سپاه باعث شده که تلاش این نهاد برای حل آنها به ظهور و خیزش نظامی گری در کشور منتج شود. تحلیل درست مکانیسم رفع مشکلات توسط سپاه، از آن جهت حائز اهمیت است که میتواند به درستی نشان دهد سپاه همواره و در تمام حرکتهای خود اگرچه ابتکار عمل سیاسی در کشور را در دست دارد اما این به معنای غلبه بر مشکلاتش نیست و هرچه بیشتر از عمر این مجموعه میگذرد، شاهد بروز بیشتر نشانههای انحطاط در سپاه هستیم.
بدیهی است پرداختن دقیق به بحث عاملیت سپاه به مثابه یک نیروی تباهی آور برای جامعه و تمدن ایران، راهگشای نحوهی برخورد با کلیت سیستم حامی آن نیز هست و میتواند آلترناتیوهای وضع موجود یا استراتژیهای تغییر را از انحصار بازی سیاسی پردازش شده توسط سپاه و اقمارش خارج کند.
سپیده پورآقایی
عضو کمپین به سوی گذار و مدیر شهروندیار