اگر این سخن برنارد شاو، طنرنویس ایرلندی، که «تجربه به ما آموخته که آدمی هیچ چیز از تجربه نمیآموزد»، مصداق آشکاری داشته باشد همانا آن دیکتورها هستند که از تجربه هیچ نمیآموزند.
انقلاب فرهنگی و ایدئولوژیککردن (در ایرانْ اسلامیکردن) علوم یکی از کارهایی است که بارها شکستپذیری آن، چه در ایران و چه در نظامهای دیگر آزموده شده است اما دیکتاتورها میل وافری به تکرار آن دارند.
با بخشنامه صادر کردن سعی در مهار بازار داشتن یکی دیگر از آن کارها است که نظامهای استبدادی عمدتا چپگرا و ایدئولوژیک بارها آن را آزمودهاند و شکست آن را به چشم دیدهاند.
با صدور بخشنامه و سند چشمانداز بر قلههای علم و پیشرفت نشستن نیز یکی دیگر از مصادیق تکرار اشتباهات بهوسیله نظامهای دیکتاتوری است.
چند روز پیش آیتالله خامنهای سندی با عنوان «الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت» به نهادها و دستگاههای کشور ابلاغ کرد.
سندی که به گفتهی خامنهای تا سال ۱۴۴۴ ایران را به یکی از ده کشور بزرگ از لحاظ رشد اقتصادی تبدیل خواهد کرد و همینطور ایران در میان پنج کشور پیشرفته جهان در تولید اندیشه، علم و فناوری خواهد درخشید و فقر و فساد از کشور برافکنده خواهد شد.
در این سند ۵۶ تدبیر برای این پیشرفت ذکر شده است که یکی از آنها عبارت است از «تبیین و ترویج اسلام ناب محمدی، ایمان به غیب و معاد و زنده نگه داشتن فرهنگ عاشورا و انتظار».
از همین یک عنوان برمیآید که قرار است این مسیر ادامهی همان جمهوریاسلامی، دانشگاه اسلامی، علم اسلامی، روشنفکر اسلامی و مانند این باشد که چهار دهه است با آن آشنا هستیم.
در چنین مسیری علم به معنوی و غیرمعنوی و دینی و ضد دینی تقسیم میشود و برای مثال کشاورزیای مورد نظر است که با اسلام همخوانی داشته باشد.
در حکومت استالین نیز همینگونه بود.
«تروفیم لیسنکو»، برزشناس اهل شوروی در دوران استالین و علاقهمندی استالین به او نمونهای از ترکیب علم و ایدئولوژی و به عبارت دیگر دنبالهروی علم از ایدئولوژی بود.
لیسنکو تحقیقات بیپایهای در کشاورزی ارائه داد و از آنجا که استالین حامی او بود، این دانشمند قلابی توانست با خیال راحت به کار خود ادامه دهد.
لیسنکو عاشق کمونیسم بود و آن را علم میدانست و هر جا که میدید علم با کمونیسم نمیسازد تلاش میکرد این سازگاری را به سود کمونیسم برقرار سازد.
او در سال ۱۹۳۰ وزیر کشاورزی شوروی شد.
بودند دانشمندانی در شوروی که میدانستند لسینکو یاوه میبافد اما جرات بیان نظرات خود را نداشتند چرا که سرنوشتی جز تبعید مرگبار یا اعدام در انتظارشان نبود. نیکلای واویلف، ژنتیکدان و گیاهشناس اهل شوروی، یکی از این دانشمندان بود که تلاش کرد مقابل نظرات غیرکارشناسی و غیرعلمی و ویرانگر لسینکو بایستد.
ایستادنی که عاقبتی جز دستگیری در سال ۱۹۴۰ و کشتهشدن او در ۱۹۴۳ در زندان نداشت.
لسینکو به مرور همه مخالفان خود را از راه به در کرد. او همه مخالفان خود را به این اتهام که وابسته به غرب و علم بورژوازی هستند با کمک استالین نابود کرد.
گفته میشود نتیجه رفتار لسینکو احتمالا بیش از هر دانشمند دیگری در جهان انسان به کشتن داده است. دینامیت، گاز سمّی و یا بمب اتم نیز انسانهای بسیاری کشته است اما لسینکو لطمات بیشتری به انسانها در شوروی زده است.
پیامدهای کشفیات! تروفیم لیسنکو نمونهای است از علم دینزده و ایدئولوژیزده که میتواند سرنوشت میلیونها انسان را به تباهی بکشاند.
آیتالله خامنهای نیز لیسنکوهای خود را دارد که نتیجهی رفتارش در زندگی میلیونها انسان ایرانی نمود و بروز دارد.