کلمه- علیرضا کفایی
میرحسین در حصر مانده، آن همه وعده ها کماکان در حد وعده مانده اند، اگر اراده ای هم برای برداشتن این حصار باشد به بغض و حسد و حقارت زورگویان سرکوب میشود.
از هذیانهای احمدی نژاد که ملتی را در پای آن دروغگوی بی ریشه و فرقه انحراف قربانی کردند تا امیدهایی که به تدبیر روحانی می رفت و اکنون فقط مماشات می کند روزها و ماهها و سالها می گذرد حصر نماد حق شده است و ملتی که فقط تحمل می کنند و چاره ای هم ندارند. حصر موسوی حصر اندیشه و حبس صداقت است.
یکی از این دستگاههای عریض و طویل پرطمطراق که هر روز رجزی می خوانند و از دین و آزادگی و علی و حسین می گویند و در این نزدیکی اربعین اباعبدالله از فضیلتها می گویند اندکی در خود بنگرند و هر چه می گویند ذره ای را به خود بگویند که آیا واقعاً اعتقادی به دین حسین دارند که هنوز میرحسین در حصر است؟
تا این حصار برپاست کسی ادعای دینداری از شما را نخواهد پذیرفت، چه گفته بود و یا چه کرد که در حصارش کردید الا اینکه به قانون و رای مردم و عدالت و صداقت و آزادی و حق می خواند و از تحجر و خرافه و دروغ و زنجیر و خود را فراتر از قانون انگاشتن پرهیز می داد و نه در سخن که رفتار او از پیش از انقلاب و در ابتدای انقلاب تا به امروز شاهدی است بر آن.
او امروز و تا همیشه پیروز است، سختی و درشتی این سخن که میرحسین در حصر هم پیروز است آزارشان می دهد . چون نیک بنگریم میرحسین بزرگا مردی است که حصرکنندگانش در حصر خرد و عمل اویند.
کوتاه سخنان و نظراتی از میرحسین قلمی می شود تا معلوم شود چرا از آزادی وی هراس دارند و تا همه بدانند که او در حصر نمی ماند که امروز میرحسین یک اندیشه و یک حرکت و یک جنبش شده است، اگر امروز او را آزاد کنند آبرویی برای خود خریده اند و به این حرکت که فردا و فرداها فراگیرتر خواهد شد پیوسته اند، چه خوب بود رمز زمان را در می یافتند... کو عارفی که فهم کند زبان سوسن را...
میرحسین: «ظاهراً یک عده هنوز به ضرورت احترام به آرای مردم در جمهوری اسلامی اعتقاد ندارند و به قضاوت خود و اطرافیان و همفکران خود بیش از عقل جمعی و نظریات عموم اهمیت میدهند.
گریز از قانون به استبداد میانجامد.
عقبماندگی، فقر، فساد و بیعدالتی سرنوشت ما نیست.
نخستین اصلی که باید آن را نهادینه کنیم پایبندی به قانون است.
من دغدغه دارم که این روزها در سرزمینی زندگی میکنم که در آن دویدن سهم کسانی است که نمیرسند و رسیدن حق کسانی است که نمیدوند.
بزرگترین دروغ آن است که خواست طبیعی مردم برای اصلاح را به بیگانگان نسبت دهند.
برخورد گزینشی با پیام دین و آن را مناسب سلیقه و منافع خود درآوردن، خرافه و تحجر را به دامن آن بستن، پول و زور را جایگزین حکمت و موعظه حسنه کردن و بخشهایی از روحانیت، این شجره هزار ساله را دولتی ساختن بیش از این هم نباید نتیجه بدهد .
اسلام نگفتهاست برای آن که وحدت پیدا کنیم باید مثل هم بیندیشیم. آن وحدتی که ما بدان دعوت شدهایم در عین قبول تفاوتهاست.
چه شعارهای بزرگی از انقلاب که اینک دم زدن از آنها روی کسانی را ترش میکند، تا جائی که گویی اینها شعارهای ضدانقلاب بودهاند. نمونهای از آنها آزادی است؛ آزادی عقیده، آزادی بیان، آزادی پس از بیان، آزادی انتخاب کردن و انتخاب شدن، آزادی به تمامی آن معنای جلیلی که مردم ما در بهمن ۵۷ تأمین آن را یکی از مهمترین اهداف خود میدانستند، به صورتی که پیروزی انقلاب را بهار آزادی نامیدند. این آزادی به مفهوم آزادی سیاسی و حق انتقاد بیهراس از حاکمان بودهاست.
به قانون بازگردیم؛ به قانون اساسی، این بزرگترین میثاق ملت. به قوانینی که خود وضع کردهایم پایبند بمانیم و آنها را اجرا کنیم. بدون این کار سنگ روی سنگ بند نخواهد ماند
«پیروزی ما در گرو معاضدت و پیوند با یکدیگر است، و در این یکدیگر تمایزی میان ما و مردمی که به دیگران رای دادهاند نیست. حتی آنانی که اینک رو در روی ما به خشونت متوسل میشوند در اخوت ما شریکند، زیرا ما به دنبال آیندهای هستیم که در آن همان کسی که خواهر و برادرمان را در خیابانها کتک زدهاست، سعادتمندتر، معنویتر، سالمتر و زیباتر از امروز زندگی کند.
سرنوشت کشور ما فقر نیست و اگر مشکلی وجود دارد مشکل مدیریتی و سازمانی است.
«دروغ» در همه سطوح حاکمیت و تبلیغات حکومتی گسترش یافته و مردم را نسبت به اساس نظام «مسئله دار» کرده و اعتماد آنها را از بین بردهاست.ناکارآمدی حکومت را باعث بروز اخلال در روند سرمایهگذاری و در نتیجه گسترش فقر و بیکاری میدانم و حتی در موضوع هدفمند کردن یارانهها هم، هدف اصلی دولت گرفتن اجازه هزینه کردن میلیاردها تومان پول و «خرید رأی» از این طریق است.»