در دو گفتار پیشین نگاهی داشتیم به دو پدیده سیاستزدگی و بیتفاوتی سیاسی. در جهان سیاست هیچ چیز ناپسندتر و گاه فاجعهبارتر از انتخاب کور نیست. هر چه موضوع این انتخاب کور مهمتر باشد، پیامدها و عواقب آن سنگینتر است.
سیاستزدگی و بیتفاوتی سیاسی هر دو نشانههای مکمل یک بیماری حاد اجتماعی هستند. این دو پدیده نشان از سرگردانی جامعه دارند. از حضور "تودهوار" مردم در تحولات سیاسی و از غیبت "تودهوار" مردم در آن هنگام که قرار است سرنوشت جامعه رقم بخورد.
جامعه سیاستزده نیز همچون هر جامعه دیگری ناگزیر به عمل سیاسی است. عمل سیاسی در فرجامین نگاه یک انتخاب سیاسی است. انتخاب سیاسی تنها آن نیست که مردم، در روزی تعیین شده به پای صندوقهای رای بروند و با انداختن رای خود به صندوق، بین دو یا چند نماینده یکی را برگزینند. جامعه بشری محکوم به شرکت در انتخاب سیاسی است. حتی ساکنان یک جامعه غیردموکراتیک نیز از این قاعده مستثنی نیستند و ناگزیرند در انتخاب سیاسی شرکت کنند. دولتهای خودکامه میتوانند حق مدنی شرکت در انتخابات را از مردم کشور خود سلب کنند یا چنان امر انتخابات را سامان دهند که نتیجه انتخابات و سرنوشت آن پیش از برگزاری انتخابات رقم خورده باشد. اما مردم در چنین جوامعی نیز ناگزیر به شرکت در امر انتخاب و گزینش سیاسی هستند. رای مردم در جامعهای غیردموکراتیک، آنگاه که از شرکت در انتخابات منع میشوند یا سکوت است یا اعتراض.
انتخاب کور یکی از شاخصهای اصلی جامعهای سیاستزده است. و تنزدن از انتخاب سیاسی، که خود نیز نوعی انتخاب است، برآمد بیتفاوتی سیاسی است. بیتفاوتی سیاسی نتیجه دلسردی حاصل از چند انتخاب کور است با پیامدهای مخربی که بر روح و روان جامعه و شهروندان آن جامعه داشته است. این چنین است که جامعه سیاستزده از طریق تحمیل انتخاب کور به جامعه و ساکنانش یا ره به بیتفاوتی سیاسی در جامعه میبرد یا به انتخاب و اقدام شتابزده و کور.
در گفتار پیشین گفتیم که جامعه سیاستزده همان جامعه سیاسی نیست. تفاوت بین یک جامعه سیاستزده با یک جامعه سیاسی در نقش عنصر آگاهی است در انتخاب سیاسی شهروندان این دو جامعه. سیاستزدگی فضای چندانی برای تامل و اندیشه نمینهد. در واقع، جامعه سیاستزده فرصت اندیشیدن را اعضایش سلب میکند. مردم در چنین جامعهای "توده" هستند. تودهای که به سینهزدن زیر بیرق این یا آن حزب و دسته خو گرفتهاند. سیاستزدگی با انتخاب اصلح و آگاهانه کاری ندارد. در جامعه سیاستزده همه چیز قطبی میشود.
پرسش گرهی که در اندیشههای کارل پوپر از جایگاهی بس مهم برخوردار است پرسشی است ناظر بر دو راهکار انقلاب یا اصلاح. رویکرد جامعه دوقطبی و سیاستزده به جهان رویکرد یا همه یا هیچ است. این رویکرد سیاست را به قمار فرومیکاهد. از این روست که جامعه فرهنگ گریز میشود. اما کسانی که در جستوجوی "همهچیزند" اغلب فاجعه میآفرینند و پاداششان "هیچ" است.
سیاستزدگی یعنی ساده کردن انتخاب سیاسی به "همه" و "هیچ". تبدیل کردن امر سیاسی به موضوع برد و باخت، به نیکبختی و شوربختی. حال آنکه "همه" دستیافتنی نیست و "هیچ" خواستنی نیست. عمل سیاسی دلاوری و شجاعت میخواهد. اما آبشخور نیک فرجامی یک عمل سیاسی نمیتواند صرفا دلاوری باشد.
با دلاوری نمیتوان از سیاستزدگی و بیتفاوتی سیاسی رهایی یافت. رهایی از خوره این بیماری فرهنگی در گروی اندیشیدن است و حضور آگاهانه در انتخاب سیاسی.
دکتر جمشید فاروقی