تواناییِ ویراستن زنجیرۀ ژنتیکِ انسان و بازآرایی و بازپردازیِ آن با مهندسیِ ژنتیک، در آیندهای نزدیک جهان را با بنیادی ترین دگرگونی زیستی روبرو خواهد کرد. ۱ تاکنون همۀ دگرگونیهای جهانساز که در تاریخ رُخ داده است، با زیستبومِ آدمی سروکار داشته است. از دستیابی به کشاورزی و دامپروی گرفته تا رسیدن به صنعت و تکنولوژی و توانایی پرواز به سیارههای دیگر. اما اکنون نوبتِ دستکاری ژرفساختِ ژنتیک انسان و ساخت و پرداختِ آن برای پدید آوردنِ اَبَرانسانی خودساخته، از راۀ بازآرایی ژنهای او با مهندسیِ ژنتیک است. اگرچه این چگونگی از چشم اندازِ سیاسی ایدئولوژیهای انسانمدار و نیز پیروانِ بسیاری از دینها، ناشایسته و نادرست پنداشته میشود، اما دستاوردهای دانشِ ژنتیک و تکنولوژی مهندسی آن بجایی رسیده است که دیر یا زود، جهان شاهد نوزادانی با ژرفساخت ژنتیک مهندسی شدهای خواهد بود که با زنجیرۀ ژنتیک انسان کنونی تفاوتهای زیادی خواهد داشت. اَبَرنوزادانی که از زنگ و جنسِ موی سرشان تا ناخنهای پایشان طراحی شده و گزینشی خواهد بود.
از میانِ همۀ جاندارانِ جهان، انسان تنها زیندهای ست که "در" جهان حضور دارد. جانوری که از وجودِ خود در جهان آگاه است و میداند که هست و میتواند خود را از طبیعت جدا بپندارد و خود را در سویی و جهان را در سویی دیگر انگارد. از اینرو میتوان او را "در جهان" خواند. جانوران دیگر این توانایی را ندارند و نمیدانند که در این جهان هستند و شاید هیچ درکی از بود و نبودِ خود ندارند. از اینرو، آنها چون بخشی جدانشدنی از جهان و "با" آن هستند و هرگز در درازنای تاریخِ برآیشی خود هیچ گونه تغییری در زیستبوم و زندگی خویش بوجود نمیآورند زیرا که آگاه از وجودِ خود و جهان نیستند. برای نمونه، گربهها و گربه سانان امروز همان گونه میزیند که نیاکانِ آنها در هزار، صدهزار و یا یک میلیون سال پیش. البته اگر زیستبوم هر یک از آنها دگرگون شود. هم نیز اگر جهشی ناگهانی در یکی یا چند شمار از ژنهای آنها رُخ دهد، گونۀ آنها به آن دگرگونیها واکنش نشان میدهد. اما این واکنشها ناآگاهانه خواهد بود. اما انسان، آگاهانه دل کوه را میشکافد و با گشودن تونل، راه خود را میگشاید و نزدیکتر و آسانتر میکند. تاریخِ انسان از آغازِ آگاه شدنِ وی از هستی خویش در جهان تاکنون، تاریخ دستکاریهای او و بازآرایی سازههای زیستبومیاش بوده است.
اکنون برای نخستین بار در تاریخِ برآیشیِ خود، انسان با شناسایی زنجیرۀ ژنتیکِ خود و نقشه برداری از آن، از جایگاۀ هرژن و نقش و پایگاه آن در سازگاری و ماندگاری خود، میتواند در آن زنجیره دست ببرد و ژنهای خود و جانورانِ دیگر را بازآرایی و دستکاری و آرایش و ویرایش کند. چندی از برآیندهای این توانایی اینها میتواند باشد:
۱. طراحی اَبَرانسانی با تواناییهای بیشتر و بهتر در بهره وری از طبیعت و ماندگاری بیشتر در جهان. این تواناییها میتواند دربرگیرندۀ حس هایی بسیار توانمندتر از آنچه ما اکنون داریِم، با گیرنده هایی بسیار حسّاستر و کاراتر و ذهنی چندین برابرِ حسابگرتر و روشنتر از ذهن انسان کنونی باشد که بتواند آنچه را ما در یکروز برمی رسیم، در زمانی کمتر از یک ثانیه بررسد. هم نیز حافظهای اَبَرانبانی که بتواند با حافظه کامپیوتر هماوردی کند و بینایی چند کارهای که گسترهای بازتر از بینایی کنونی داشته باشد و هم تاریک - بین باشد و هم چند رویه نگر و نیز بتواند نورِ ماورای بنقش داشته باشد با بافت هایی ستبر و استوار و کاهش گریز و پیری ستیز. همچنین انسانی با زنجیرۀ ژنتیکِ ویراستاری شده و بهین - پرداخت که همۀ ژنهای بیماری زا از آن زدوده شده باشد و ژنهای بهتر و برتری داشته باشد که تندرستی و شادمانی را میدان دهند و افسردگی و بیماری را تار و مار کنند و از خود برمانند.
۲. شناسایی بنیادِ ژنتیکِ میکروبها و کاربریِ ابزاری از آنها در درمان بیماریها و در تولید بیشتر در کشاورزی و دامداری و همچنین در تولیدِ انرژی گیاهی و نیز در پاکسازی آلودگی هوا با ساختن و پروردنِ ریزکانِ (باکتریها، قارچها، جلبکها و ویروس ها) پلاستیک خوار و اکسیژن ساز.
۳. امکانِ تبار شناسیِ گیاهان و جانوران و دسترسی به شناسنامه برآیشیِ آنها با دسترسی به نقشه ژنتیک و تاریخنامۀ شیوۀ شکل گیری آنها در زیستبوم هایی که زیستهاند.
۴. شناسایی بهتر و درست ترِ گیاهان و جانورانِ باستانی و شخصیتهای تاریخی با آزمایشِ پروتینِ استخوانهای بازمانده از آنها. برای نمونه، این چگونگی با آزمایش برروی تک یاختهای باقیمانده از استخوان هر فرعون و یا پیامبر و پادشاهی، میتوان دریافت که وی با کدام تیرۀ ژنتیک در روزگارِ کنونی همژن است و در چگونه زیستبومی میزیسته است و بدنش چه کمبودهایی داشته است و چگونه خوراک و نوشاکی میخورده و آشامیده است و اگر با مرگِ طبیعی از جهان رفته است، چگونه مرده است.
بازتابِ این تواناییها میتواند انسان خودساختهای را پدید آورد که در همۀ زمینهها از انسانِ کنونی تواناتر، داناتر، زورمندتر و ماندگارتر باشد. چنان انسانی خواهد توانست که نژادِ ما را اندک اندک از میدان طبیعت بدر کند. استیون هاوکینگ، فیزیکدانِ نامدارِ انگلیسی، در یکی از پیش بینیهای پیش از مرگش در اسفندماهِ سال پیش، نوشته است که؛ دانشمندان این زمینه را فراهم کردهاند که مهندسی ژنتیک بتواند گونۀ تازهای اَبَرانسان پدید آورد که انسانهای دیگر را نابود کند. وی برآن است که در همین سده، شیوۀ دستکاریِ هوش و ژنهای انسان شناسایی و ساخته خواهد شد و اگرچه قوانینی برعلیه مهندسی ژنتیکِ انسان به تصویب خواهد رسید، اما برخی از مردم تابِ خوداری از گرایش به بهینه سازی ویژگیهای آدمی، مانندِ حافظه و بیماری زدایی و افزایشِ عمرِ آدمی را نخواهند داشت و دیر یا زود دست بکار ساختن چنان انسانی خواهند شد. هاوکینک برآن بود که دارایان از این چگونگی سود خواهند برد. آنان روزی خواهند توانست که با ویرایشِ ساختارِ ژنتیکِ خود و فرزندانشان، انسان دیگری بسازند و از دیگران دورتر شوند. به گمانِ هاوکینگ، این چگونگی سبب خواهد شد که آنان که زنجیرۀ ژنتیکِ ویراسته و آراسته ندارند، در آیندۀ نزدیک، ناتوان از رقابت با ناهمتایانِ خود بشوند و کم کم گونۀ آنها از میان برود.
آنچه هاوکینگ در این باره میگوید، هم اکنون شدنی ست. اکنون با تکنیکی بنام (Crispr-Cas۹) میتوان ژنهای زیانمند و مرگزا را از زنجیرۀ ژنتیکِ انسان زُدود و ژنهای دیگری نیز به آن زنجیره افزود. ۲ این تکنیک اکنون چند سال است که در بیمارستان گِریت اورموند در لندن برای پاکسازی ژن هایی که سرطانِ خون را میدان میدهند، در آن بیمارستانِ کودکان بکار میرود. البته کاربُرد درمانی این تکنیک بسیار پسندیده و نیکوست اما با فراگیر شدنِ شیوۀ آموزش و کاربُرد آن، گریزی از بهره بردن از آن برای هدفهای نادرست نیست. مهندسی ژنتیک زمینه را برای هرگونه پژوهش و آزمایش در پیوند با چینشهای گوناگون زنجیرۀ زنتیک انسان و جانوران دیگر فراهم میکند و به پیدایش گونههای جانوری بسیاری که اکنون در طبیعت یافت نمیشوند، خواهد کشید. این برداشتهای نادرست، بازتابهای بزرگی برای اخلاق، قانون و جهان نگریهای انسانی خواهد داشت و انسان را با بحُرانِ تعریف روبرو خواهد کرد.
ساختارِ فیزیکی انسان و برآیندهای اندیشگی و عاطفیِ آن، در طبیعت بسیار کُند در پاسخ به نیازهای زیستی و زیستبومی او از پیِ هزاران سال برآمدهاند. این ساختار و برآیندهای آن، نه تنها وامدارِ جانوران هم نیای انسان، یعنی میمونها ست، بلکه از جانوران دورتر مانند پستانداران نیز نشانه هایی دارد. اکنون ژن پردازان با مهندسی ژنتیک، برای نخستین بار میتوانند این ساختار طبیعی را دگرگون کنند، یعنی که ژنهای کژکار و زیانبار را، مانندِ ویراستاری که واژههای نادرست را از متنی خط میزند و واژههای درست و پاکیزه تری بجای هریک میگذارد و با نقطه گذاریِ روشمند و جمله سازیِ سازگار با دستورِ زبان، آن متن را ویرایش و آرایش میکند، سرتاسرِ زنجیرۀ ژنتیک فرد را به شیوۀ هدفمند، ادیت کنند؛ یعنی که همۀ ژنهای بیماری زا را بردارند و ژنهای سودمندِ دیگری بجایشان بگذارند. اگر انسان را به کامپیوتر مانند کنیم، آنگاه میتوان شیوِۀ همردیفی ژنهای او را نرم افزارِ تن او دانست. مهندس ژنتیک، کارش برنامه نویسی برای نرم افزار انسان خواهد بود.
ژن پردازی با مهندسیِ ژنتیک، اکنون تنها در حوزه درمانی کاربرد دارد، اما اگر بهره وری از آن، به حوزههای دیگر کشیده شود، بازتابها و برآیندهای زیانمند آن جامعه انسانی را با بحُرانهای بی همانندی روبرو خواهد کرد. یکی از این بُحرانها، توانمند شدنِ انسان در آگاه شدن از بیماریهای خود در آینده است. اگرچه آگاه شدن از آینده، پژواکی افسانهای در ذهن انسان دارد و افسانههای زیادی در ادبیات جهان پدید آورده است، اما این توان در برآیش تواناییهای آدمی برگزیده نشده است. از اینرو، تواناییِ آگاه شدن از آنچه در تنِ انسان میگذرد، در فهرستِ تواناییهای او نیست. از چشم اندازِ سلامت و بهداشتِ روانی، آگاهی از آینده برای انسان زیانمند است. این که کسی بداند که ژنِ زیانمندی در زنجیره ژنتیک خود دارد که او را در میانسالی نابینا خواهد کرد و یا فلج و زمینگیر خواهد کرد و یا از آن بدتر، جان او را خواهد گرفت، همۀ دوران سلامتاش پیش از میانسالی را به کام او زهرمار خواهد کرد. چنان کسی نه برای زندگی خود برنامه ریزی خواهد کرد و نه اگر بتواند بکند، کسی او را همراهی خواهد کرد. چه کسی حاضر خواهد شد که با فردی که قرار است در آینده نابینا و یا زمینگیر بشود، ازدواج کند و یا در کاری با او شریک شود؟ چه کارفرمایی به او کار خواهد داد؟ چه بانکی به او وام میدهد؟ چه شرکت بیمهای، او را بیمه خواهد کرد؟ این گونه است که برآیشِ هستی، آگاهی از آینده را برای انسان پُرگزند دانسته است.
نکته گفتنیِ دیگر درباره ژن پردازی این است که دانشِ مهندسی ژنتیک و تکنیکِ ژن پردازی اکنون در آغاز راه خود است و هنوز روشن نیست که واتابهای کاربُردِ چنین تکنیکی برروی سلامت ِ تن و روانِ انسان چه خواهد بود و دستکاری در کُدهای ژنتیک انسان به کجاها خواهد کشید و چه آیندهای خواهد داشت؟ ۳ اگر ساختارِ ژنتیکِ بذرِ مهندسی شدهای که سالیانی چند در کشورهای گوناگون کاشت و برداشت شده است، بناگهان دستخوش جهشهای ژنتیک شود و زیانمند شود، چگونه میتوان گونۀ آنرا که اکنون در طبیعت رها شده است، نابود کرد؟ چگونه میشود از آزمایش برروی پیوند میان دوگونۀ جانور، مانندِ انسان و گرک و یا شیر و مار و یا مرغ و ماهی جلوگیری کرد؟ این پیوندها چه گرفتاریهای اخلاقی و قانونی را دامن خواهد زد؟ اگر نسل انسانِ مهندسی شدهای که برتری فیزیکی و روانی بر دیگران دارد، دیگران را گونۀ وحشی و زُمخت و حیفِ نان بداند و خواهان روبیدنِ آنها از روی زمین باشد، چه خواهد شد؟
گیاهان و جانورانِ کنونی پیشینۀ برآیشیِ سه میلیار ساله دارند و در پرتو خیزوخوابهای گران زیستبومی شکل گرفتهاند. این پیشینه اکنون از هر گونۀ گیاه و جانور، ماشینِی ویژۀ سازگاری و ماندگاری ساخته است. دستبرد در شیوۀ کارکردِ این ماشین میتواند این گونههای زیستیِ باستانی را بسیار آسان از میدانِ طبیعت بدر کند. گیاه و جانوری که زنجیرۀ ژنتیکاش دستکاری و بازپردازی و بازپرداخت میشود، دیگر طبیعی نیست و میتواند آهنگِ زیستی را برهم زند و هستی را به گسترههای بی بازگشت رهنمون کند.
کوشش در بهینه سازی تیرۀ گیاهان و جانوران در کشاورزی و دامداری، ریشهای دیرین در تاریخ دارد. در پیوندِ با انسان نیز، از روزگارِ باستان که خون را عاملِ ویژگیهای ارثی میدانستند، پادشاهان دختران خود را به همسری سردارانِ هوشمند و دلدار و سلحشور در میآوردند. اگرچه در روزگارِ مدرن، هرگونه اندیشۀ برتری نژادی و کوشش در پدید آوردن نژادی برتر و بهتر، ناروا و نکوهیدنی پنداشته میشود، اما این اندیشه در زمان هیتلرشکلِ نهادینهای بخود گرفت و از آن پس نیز گهگاه کسانی در این زمینه کوشش هایی کردهاند. در سال ۱۹۹۳ میلادی رابرت گراهام، میلیونرِ نژادپرست و خودبرتردانِ امریکایی، نخستین بانک اسپرم را در آمریکا، با هدفِ تهیه اسپرم از برندگان جوایزِ نوبل و کاشت آنها در رحمِ زنان هوشمند را انداخت. وی در کتابی که بنامِ؛ "آینده انسان" نوشته است که؛ "اکنون که انسان از گردونه اُفت و خیزِهای برآیشی رها شده است و ناتوانها و ناکارهها نیز شانسِ ماندگاری یافتهاند، نباید گذاشت که نسل هوشمندان در دریای پرتلاتم انسانهای میانمایه و کودن غرق شود. " گراهام برآن بود که؛ "فرهنگ رفاه مدارِ آمریکا که از گهواره تا گور هوای آدمهای ناکاره و بی دست و پا و وامانده را دارد، بی تردید کشور را بسوی به کمونیستم خواهد کشاند. آنچه میتواند ما را از این گرفتاری نجات دهد، برگزیدنِ هوشمندان برای پرورش نسلی نمونه از برترین مردانِ نژاد سفید پوست است. "
سخنان رابرت گراهام موجی از نکوهش و پرخاش در رسانههای آمریکا برانگیخت و بانکِ اسپرم او پنج سال پس از تولیدِ ۲۱۷ نوزاد، بسته شد. از میانِ آن کودکان نیز، تنها انگشت شماری از آنان هوشی برتر از میانگین هوش در امریکا داشتند که البته از میانِ چنان شماری، همیشه چندتن هوشی بیشتر و چند تن نیز هوشی کمتر دارند. البته باید یادآور شد که مهندسی ژنتیک، شاخهای از رشته ژن شناسی (Genetics) است و هیچ پیوندی با پروژههای نژادپرستانه نگهداری و بهینه سازی زنجیرۀ ژنتیکِ هیچ نژادی را ندارد. هدف از این دانش، کوشش در شناسایی بهتر و بیشتر ساختارِ ژنتیک گیاهان و جانوران است. اما دستاوردهای آن میتواند دستمایۀ کوششهای نژاد پرستانه بشود. این گرفتاری را در همه رشتههای علمی میتوان یافت. دستاوردهای فیریک به ساختن بمب هستهای راه برده است و یافتههای علم شیمی به بمب شیمیایی و دادههای دانشِ بیولوژی به پیدایشِ بمبهای میکروبی و آزمایشهای روانشناسی به آنچه "شستشوی مغزی" خوانده میشود، راه برده است.
یادداشتها:
۱. https://en.wikipedia.org/wiki/Human_Genome_Project
۲. (Crispr-Cas۹) تکنیکی ست که بزبان ساده، همانندِ تکنیکِ ببُر و بچسبان (Copy & Paste) که در تایپِ کامپیوتری بکار میرود، است. با این تکنیک که شش سال پیش پدید آمد، میتوان آنزیمی که گونهای قیچی یاخته چین است را بسوی هر DNA در زنجیرۀ ژنتیک فرستاد و حرفی از کُدهای ژنتیک را برید و آن ژن را از کار انداخت و یا حرف دیگری بجای آن نشاند و نقشاش را دگرگون کرد.
۳. نمونه ای از دستکاری در طبیعت انسان که اکنون پرسش انگیز شده است، جراحی زنان و مردانی ست که تن و جانی ناهماهنگ دارند. مردی که خود را زن می پندارد و زنی که گرایش های مردانه دارد و می پندارد که مرد است. بسیاری از این کسان پس از عمل جراحی به افسردی و پریشانی ذهنی و بیماری های روانی دچار می شوند و شمار زیادی از آنان خودکشی می کنند. نگاه کنید به لینکِ های زیر:
https://www.heritage.org/gender/commentary/sex-reassignment-doesnt-work-here-the-evidence
https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC5178031
۴. https://www.theguardian.com/science/2004/apr/15/science.highereducation