هر ایرانی، امروز فکر کند میتواند حتی از اتحاد «ترامپ-پوتین-جینپینگ» ضمانت و گارانتی برای اینگونه پرسشها و دلنگرانیهای هموطنان ما بیاید، در اشتباه است و سیاست در قرن جاری را مخدوش و مکدر فهمیده است. کاری تازه
نشستی با عنوان «گفتگوی شاهزاده رضا پهلوی با گروهی از ایرانیان» از تلویزیون «ایران اینترنشنال» روز جمعه پخش شد. روش برگزاری این برنامه خوب بود اما جای بهبود برای آینده دارد. اینکه همهی حاضرین خوشپوش و مرتب بودند از لحاظ پرنسیپهای یکسری از برنامههای تلویزیونی قابل توجه و مثبت بود. با اینحال برای آندسته از بهانهجویان بی شک این روزنه را باز میگذارد که قشر تحصیلکرده و «خوشپوش» نمایندهی همهی طیفهای مردم و مبارزین خارج از کشور نیستند. مجریان برنامه دو خانم بودند. بسیار نکتهی مثبتی بود که این دو نفر خانم بودند و چه خوب است در زمینههای مسائل سیاسی-اجتماعی ایران، خانمها در هر فرصتی که مقرون باشد «جای» آقایان را تنگ نمایند. اما آن مجریی که میکروفون را تقسیم میکرد بیش از حد و اختیارات یک مجری کنترل بحث را بعهده داشت و بهتر میبود که به مهمانان برنامه زمان بیشتری برای پرسش میداد و به بیانی به اینکه آنها «میدانند»، اعتماد میکرد. زیرا مخاطبینِ مسئولین و کنشگران سیاسی همیشه «مقدم» در بحثهای سیاسی باید باشند. در اینگونه برنامهها همیشه یک مجری یا هر دو مجری مهمترین وظیفهشان ادارهی جذر و مدهای بحث و مطرح ساختن رئوس مطالب اصلی است. مهمانان برنامه، آن گروهی که پرسشهای خود را از روی یادداشت میخواندند این سوال را بر میانگیختند که چرا؟ چرا باید پرسش ها را از روی یادادشت خواند - گویی تنظیم و مقرر شدهاند.
پاسخهای شاهزاده رضا پهلوی اکثرا بلند بودند، از واژههای ساده استفاده کرد و بافت سخنانش برای قشرهای معمولی قابل درک و روان بودند. البته واضح است که او مخاطب اصلی یا بزرگ خود را مردم عادی ایران میداند و باید هم اینطور باشد. از این منظر، پاسخهای پهلوی و هر شخصیت سیاسی دیگری باید مردم را روشن و قانع سازد و دلنگرانیهایشان را سبکتر سازد. پهلوی از اینکه بر مخاطب او آشکار شود تواناییها و ناتوانیهای او چیست نگرانی و دغدغهی ندارد و نداشت. او خوب میداند زمان دادن وعدههای بیهوده و برنامههای نشدنی سر آمده است. او نیز در تاریخچه سیاسی خود طرحهای «شکستخورده» دارد اما این برتری را در سخن و رفتار او میتوان دید که بدنبال گردنی برای آویزان كردن تقصیرها نیست و دشمنان ایران، آزادی و دموکراسی را مقصران اصلی میداند.
اما باز گردیم به محتوی پاسخها و نظرات شاهزاده رضا پهلوی که باید با رفتار و پاسخها و زمینهسازیهای خود این برنامه را اعتبار میبخشید. از دید من، اینکار بسیار حسابشده و با نتیجهی مثبتی روی داد و باید به او تبریک گفت. تبریک از این بابت که همانگونه که خودش نیز اقرار نمود، سالهای کوچ اجباری و غربتگزینی در پرداخت و بافت شخصیت سیاسی او بسیار مفید بودهاند. او در رفتار و سخنان خود آرامش و توازن احساسات و فکر را حفظ نمود. پهلوی در طول سالهای گذشته نیز اینگونه رفتار و منش خود را به مظان امتحان گذارده است.
پاسخها و مواضع دیپلماتیک
در پاسخ به این پرسش که با وجود نگرانی از «توافق پنهانی» دوباره آمریکا با رژیم ایران چه باید کرد، پاسخ پهلوی بسیار حسابشده بود. او دولتهای غربی را، آنچنان که بر زبان بسیاری از خواص سیاست جاری است، نفی نکرد و اجبار به اینکه باید به آنها خوشبین ماند را اجباری پراگماتیک دانست. در تبیین این موضع در برابر دول غربی و بویژه آمریکا، طبق تجارب شخصی خود، نبود یک آلترناتیو برای جمهوریاسلامی را کمبودی بزرگ برای همسو شدن دول غربی با خواستهای آزادیخواهانه ملت ایران برشمرد و همچنان توپ را در زمین ایرانیان و منوط به دستاوردهای آنها در مبارزه با جمهوری اسلامی دید. همچنین حملهی نظامی آمریکا را منتفی دانست، زیرا داشتن دغدغه فکری برای برخورد نظامی با ایران را مسئله روز نمیبیند و خواهان تمرکز و صرف انرژی روی شرایط جاری است. شاهزاده با دقت از کسانی چون شاپور بختیار، عبدالرحمان قاسملو و فریدون فرخزاد نام برد. چیدن این سه نام در کنار یکدیگر ابدا اتفاقی نبود و باز نشان از این داشت که سه شخصیت مبارز سیاسی مطرح و موثر را برای اینکه شاهدی از قربانیان «تنهایی» ملت ایران در داخل و خارج كشور بداند، برگزیده است. و همینطور با تاکید حساب مذهب مردم را از حکومت جدا ساخت و مذهب مردم را ریشهی مشکلات ندید. این بخش از پاسخهای او را بیش از دیگر بخشهای گفتگوی مذکور، بخاطر اینکه صراحت و اصول برنامهی سیاسیی که شاهزاده را از بسیاری از کنشگران سیاسی متمایز میسازد باید در خاطر سپرد.
کاهش نگرانیها و دغدغهها
پرسشهای بخشی از حاضرین و بویژه موکد مجری برنامه با نام «سارا» نشان از همان «اتوپیای» ذهنی و مطالبات ناشدنی بخش زیادی از خارجکشوریان داشت. جان کلام این پرسش ها این است که چه کسی و چگونه به «ما» این تضمین را میدهد که اگر رژیم آیتاللهها سرنگون شود اوضاع ایران در حد غیر قابل کنترل به هم نمیریزد. از دیدگاه پراگماتیکی، اینگونه نگاه به سیاست، نوعی فرافکنی و ترجیح شرایط موجود بر دگرگونی «غیر قابل کنترل» است. اینگونه پرسشها از این میگوید که ما «نمیدانیم» در کشورهای غیر دموکراتیک و مستبد، هیچ محاسبه و وعدهای نمیتواند حتی درصدی موجهی از انتظارات ما را در مبارزات تضمین کند. مگر اینکه به زور و خشونت متوسل شویم و باز ارزشهای دموکراتیک و آزاد را با توجیه شرایط، به فراموشی سپاریم. در سیاست، ساده کردن مسائل به معنای رفتن در درون گرداب مشکلات است. اینگونه پرسشها هرچند بظاهر بسیار از نگاه «پیچیده»ای میآیند، اما سطحی و سادهبافت هستند. میخواهند تضمین بگیرند تا فردا را روشن ببینند و اگر نشد «طلبکار»، و نه «بدهکار»، بمانند. دلیل این نگرش هم آشکار است. هم در داخل هم در خارج، عین چهل سال گذشته بیشترین سیگنالهای جاری در فضای سیاسی کشور عبارت بودهاند از پنهانکاری، توافقهای مردمفریب، انگشت سرزنش بسوی دیگران، نگرانی از اتحاد با دیگران و «پرستش» چند جمله مثل پیشبینیهای «بختیار». در چنین فضایی کنشگر سیاسی نمیتواند به خود متکی بماند و همیشه دستآیزش متوجه بغلدستیاش، که به او اعتماد دارد و یا كسی در اردوی دیگریست که به او اعتماد ندارد میباشد. اینکه از ولیعهدی که نه تاج دارد و نه تخت، و تازه تا توانسته است با شکیبایی انتقادات روا و ناورای سالهای گذشته را روامدارانه برتافته است، پرسید: «نقشهی راه» شما چیست؟»، همچنان از یک نگاه ایده آلیستی باورمند به تاثیرگذاری از بالا به پایین نشانی میدهد. دربارهی ایران که تنها در ید اختیار جمهوریاسلامی است و بس، پاسخ چنین پرسشهایی را بهتر است از حکومت پرسید که بسیار قدار و سختمدار بوده و هست. ولی با اینحال زیبایی تحولات ایران، و بویژه به دست نسل جوان، در همین است که آنها با شناخت و انگیزههای خود دگرگونیهای بسیاری را به رژیم ملایان تحمیل کردند و همچنان قویترین در برابر رژیم هستند.
اگر ایرانی، امروز فکر کند میتواند حتی از «ترامپ-پوتین-جینپینگ» ضمانت و گارانتی برای اینگونه پرسشها و دلنگرانیهای هموطنان ما بیاید، کاملا در اشتباه است و سیاست در قرن جاری را مخدوش و مکدر فهمیده است. اینکه این جستجوی کاوشگرانه را برای راحتی خیالمان اینگونه دور بزنیم که «راهکار تو چیست؟» نیز کمکی به هیچ کس نمیکند. در حال حاضر شخص دونالد ترامپ که بیشترین قدرت را در مقابله با جمهوریاسلامی در اختیار و اراده خود گرد آورده است نیز بسیار نگران شرایط ایران و عکسالعمل رژیم ایران و دولتهای جهان است.
تاکید بر شبکه ای از مدیران متخصص و نقش هماهنگکننده
پهلوی اشاره و تمرکز زیادی بر این مسئله داشت که بدون متخصصین و مدیران ماهر، فردای کشور را نمیتوان اداره کرد. او اتحاد را دارای دو لایه میبیند. لایه نخست و پایه، اتحادی است از طیفهای متفاوت سیاسی و گوناگون سلیقه و افکار که باید دورهم جمع شوند. نقطهی قدرت این چنین اتحادی این محور فکری است؛ که ماندن این رژیم برای ایران مهلک و مرگزاست و باید خواهان و دستبهکار فروپاشی رژیم شد. لایهی دوم اتحاد همان ساز و كارهایی است که محصول همکاری متخصصین داخل و خارج کشور خواهد بود تا در کوتاهترین زمان ممکن سیستم دیوانسالاری، قانونگذاری، امنیت و نظم شهری کشور را فعال و همسو با خواست مردم و مبارزین سازند. پهلوی به جا از جایگاه و تجربه و دانش نیروهای داخلكشور نیز سخن گفت و با صراحت این را شفاف بازگویی نمود که بردن یک سری نسخههای تئوریک و نیروهای عملی از خارجکشور به داخل کشور نه تنها عاقلانه نیست بلکه نشدنیست. او با تاکید بر این مطلب، همچنین به یکی از ناهموارترین موانع ایجاد باور در ایرانیان درون کشور به خارجکشوریها پرداخت؛ یک علامت پرسش نامفهوم برای ایرانیهای داخل و خارج کشور این بوده است که چرا این دو طیف نمیتوانند بههم اعتماد کنند. نسخههای خارجکشوریها را داخل قبول ندارد و روش مدارای سیاسی درونکشوریها را خارج کشور بیفایده میبیند. اما بیشک آن که در این میان باید در جایگاه و پتانسیل دیگری تجدیدنظر کند خارجكشوری است.
شاهزاده نقش خود در میان این دو اردوی بزرگ را نقش هماهنگکننده و ایجاد کنندهی رابطه ارگانیک بر شمرد. با اشاره به اینکه نقش «هماهنگکننده» را برای خود قائل است با صراحت نیز گفت « نمیتواند توقع داشته باشد که کسی به او بپیوندد». و باز هم دعوت و انتظار گروههای دیگر برای آنکه «شاهزاده پهلوی به آنها بپیوندد» را همچنان بدون جواب گذارد. اگر خوب نگاه کنیم یکی از ایرادهایی که بخشی از اپوزیسیون خارجکشور به پهلوی میگیرد همین است که چرا او بیطرفی را برگزیده - سیاستی که او سالهاست دنبال کرده است. و بسیاری از اینکه او چرا زیر پرچم «آنها» نرفته است دلخور هستند و گاهی با ناپختگی انتقاد و تهمتهای ناروایی را به سمت او نشانه گرفتهاند. در برابر این انتظار، این انتظار پهلوی از دیگران نیز که با هم شبکههای قدرت و تخصص تشکیل دهند منصفانه و بجاست؛ پایانی بر داستان دو پادشاهی که در یک ملک نگنجند و زمان درویشانی که در گلیم عشق به ایران همشانه شوند.
امید به داخل یعنی درک واقعی از شرایط
رضا پهلوی به کرات در این نشست تاکید کرد که نگاه و اتکای او به همپیمانان امروز و فردا در ایران، از جمله اصلاحطلبان سرخورده و آنهاییکه که افت اقتدار رژیم را میبینند نیز میباشد. این نکته در برونرفت از زیر چادر ضخیم نگرانیهای پس از گذار از جمهوریاسلامی بسیار روشنایی بخش است. هرگز ایران امروز ایران یکپارچهای که بدست خمینی و ملاهایش افتاد نیست و نخواهد بود. این خواب شیرینی بیش نیست که بسیاری گمان میکنند «رهبری» فردی و یا گروهی از خارجکشور، اکثریت مردم ایران را همعهد و تابع خواهد دید و در نبرد برنده آتی خواهند شد. این بدیل، یعنی اتکا و باور به نیروهای داخلی، بهترین تاکتیک دستیابی به قدرت در ایران، برای پایین آوردن هزینهی مشکلات و دشورایهای بزرگ پس از گذار است.
اگر ارتش شاهنشاهی کشور در سال ۵۷ پادگانها را به انقلابیون و ملایان نمیسپرد، امروز اینجا نبودیم. اما، این که این تاکتیک درست بود یا غلط، پرسشی تاریخی است و ابدا به امروز تاریک ما نوری نمیبخشد. زیرا ایران فعلی از لحاظ نظامی، هم در داخل هم در خارج، گستره و درونمایهی کاملا متفاوتی با سال ۵۷ دارد. بنابرین باز کردن حساب روی نیروهای سپاه، بسیج و ارتش که ایران برایشان مهمتر از ولیفقیه و دشمنی با آمریکاست، کاری است معقول و بدون آن نباید وارد درگیری با جمهوری اسلامی شد. تاکید بر اینکه گذار باید دور از خشونت باشد نیز چندین بار در این برنامه از سوی شاهزاده مطرح شد. همه میدانیم که آنهاییکه «لذت» انتقام را بخاطر ارزشهای دموکراتیک به فراموشی سپارند، در دورن گذار و پس از آن معضل بسیار بزرگی برای جامعهی ما خواهند بود.
در پایان، اقدام گروه فرشگرد، دعوت و یا انگیزه دعوت آقای حسن شریعتمداری از شاهزاده برای شرکت در «مدیریت دوران گذار» و ملایمتر شدن لحن منتقدان و خردهگیران بر شاهزاده در ماههای اخیر، همه نشان از این دارند که او همچنان مهره و بازیگر بسیار مهمی در میدان مبارزه با جمهوریاسلامی است. او نیز مدام دارد با صراحت بیشتر به بیان این نکته همت میگمارد که جایگاه و تواناییهایش را، بدور از استراتژیها و طرحهای اپوزیسیون ناهمگون خارج از کشور، باید حفظ میکرده است تا در روزی که بیشترین تاثیر را اعمال نماید بکار گیرد.