در انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا 3 زن ایرانی به مجالس ایالتی راه یافته اند.
به گزارش عصرایران، در این دوره از انتخابات آمریکا که با مشارکت گستردهتر رایدهندگان نسبت به دورههای پیشین مواجه بود، بسیاری از اقلیتهای مهاجر به کنگره و مجالس ایالتی راه یافتند و در میان این طیف از راه یافتگان جدید، نام 3 زن ایرانی نیز به چشم میخورد.
این زنان هیچ کدام به کنگره - متشکل از مجلسین سنا و نمایندگان در شهر واشنگتن- راه نیافته اند و تنها به مجالس ایالتی یا سنای ایالتهای مختلف راه یافته اند:
- "آنا کاپلان": متولد 1345 در شهر تبریز. او یک ایرانی یهودی است که پس از انقلاب سال 57 در ایران، به همراه خانوادهاش به آمریکا مهاجرت کرده است.
این زن 52 ساله ایرانی پیشتر به عنوان اولین ایرانی به پستی سازمانی در شهرداری نیویورک انتخاب شده است. او در رشته حقوق تحصیل کرده و از سال 2011 وارد فعالیتهای سیاسی شده است.او جالا نخستین ایرانی است که با رای مردم ساکن حوزه انتخابیه نیویورک آمریکا، به مجلس سنای ایالت نیویورک راه یافته است. او طرفدار حزب دموکرات آمریکاست.
- "زهرا کارینشاک": این زن ایرانی در ایالت تنسی آمریکا به دنیا آمده اما در ایالت جورجیا بزرگ شده است. او در سال 1989 از آکادمی نیروی هوایی ارتش آمریکا فارغالتحصیل شده و بعنوان افسر اطلاعاتی در جنگ اول خلیج فارس خدمت کرده است.
زهرا پس از بازگشت به آمریکا در رشته حقوق تحصیل کرده و بعنوان دادستان فدرال فعالیت کرده است.
این زن ایرانی - آمریکایی نیز از نامزدهای مورد حمایت حزب دموکرات بود و با رای مردم ایالت جورجیا وارد مجلس سنای این ایالت شده است. او صاحب دو دختر است.
- "آنا اکسمانی": آنا اسکمانی، 28 ساله، متولد آمریکاست. او در مقایسه با 2 زن ایرانی دیگر راه یافته به مجالس ایالتی، رقابتی نفس گیر تر داشت. او موفق شده است به مجلس نمایندگان ایالت فلوریدا راه یابد. اکسمانی نخستین زن ایرانی تبار است که به مجلس نمایندگان ایالت فلوریدا راه یافته است. او هم اینک مدرس دانشگاه بوده و همزمان دانشجوی مقطع دکترای رشته روابط عمومی است. اکسمانی در این دوره از انتخابات، مورد تایید و حمایت حزب دموکرات بود.
گفت وگوی اختصاصی ایرانوایر با آنا اسکمانی: هویت ایرانی بخشی از زندگیام بوده است
ایران وایر - سهشنبه ششم نوامبر، شبِ اولین های بسیاری در حوزه سیاست امریکا بود؛ به ویژه برای ایرانی-امریکاییها. «سام همدانی»، اولین قاضی ایرانی-امریکایی است که در ایالت کارولینای شمالی انتخاب شد.
پیش از این هیچ زنِ ایرانی-امریکایی در هیچ یک از مجالس قانون گذاری ایالات متحده انتخاب نشده بود اما در انتخابات دیروز، سه زن در سه ایالت به این مقام رسیدند؛ «آنا کاپلان» در نیویورک، «زهرا کرینشک» در جورجیا و «آنا اسکمانی» در فلوریدا.
از بین این سه نفر، خبر انتخاب اسکمانیِ ۲۸ ساله به ویژه در خود ایران مورد توجه قرار گرفت و نامش در توییتر فارسی «ترند» شد. یکی از کاربران این شبکه اجتماعی آرزو کرد او روزی رییسجمهوری امریکا شود. دیگری به تصاویری از تبعیضهای آشکار علیه افغانها در ایران اشاره کرد و نوشت: «این اگر افتخاری باشد، برای امریکاییها است که جامعهشان اینقدر برابری دارد. در حقیقت ما ایرانی ها باید از رفتاری که با افغان ها می کنیم، خجالت زده باشیم .»
«کاوه مدنی»، معاون سابق سازمان محیط زیست در دولت حسن روحانی که پس از گذشت کمتر از یک سال تحت فشار نهادهای امنیتی مجبور به فرار از کشور شد نیز برای او آرزوی موفقیت کرده است. مدنی نوشت که وقتی در «دانشگاه مرکزی فلوریدا» درس میداده، اسکمانی معاون سازمان دانشجویان ایرانی آن بوده است. او توییت خود را با جمله تلخی به پایان می برد: «ایرانیان دوتابعیتی مجاز به خدمت در کشورشان نیستند اما ]در امریکا[ میتوانند تاریخساز شوند.»
یکی از دیگر واکنشهای جالب، از سوی «سپنتا نیکنام» بود. عضو زرتشتی شورای شهر یزد که با فشار شورای نگهبان از این شورا کنار گذاشته شده، نوشته که خود او هم مثل آنا در زمان انتخاب توسط مردم خوب شهر یزد، ۲۸ ساله بوده است. سپنتا از لذت انتخاب شدن توسط مردم که رای آنها ریشه در انسانیت دارد، نوشته است.
اسکمانی موفق شد با کسب ۵۷ درصد آرا، رقیب جمهوریخواه خود را در حوزه ۴۷ شکست دهد و به مجلس نمایندگان ایالت فلوریدا که معروف به «ایالت آفتابی» است، راه پیدا کند.
او در کازرار خود بر حفاظت از محیط زیست، حق زنان برای سقط جنین قانونی و حقوق همجنسگرایان تاکید داشت؛ مسایلی که دستور کار اجتماعی-فرهنگی آشنای رایدهندگان حزب دموکرات است.
اسکمانی متولد ۱۹۹۱ است و بیش تر زندگی خود را در همین شهر اورلاندو که نمایندگی آنرا در مجلس ایالتی به عهده خواهد داشت، گذرانده است. پدر و مادرش هر دو از ایران آمدهاند و ایرانی بودن تاثیر مهمی در زندگی وی داشته است. خودش به «ایرانوایر» میگوید: «هویت ایرانیام بخش مهمی از من است. پدر و مادرم از دو نقطه مختلف ایران آمده بودند؛ مادرم از شهسوار مازندران و پدرم از تهران. اما در فلوریدا با هم آشنا شدند. خانوادهای از طبقه کارگر بودیم و وضع مالیمان خوب نبود. پدرم در رستوران کار میکرد و حتی وقتی رفت دانشگاه مرکزی فلوریدا و مدرک مهندسی گرفت و شغلی هم در همین زمینه پیدا کرد، هم چنان آخرهفتهها در "والت دیزنی" کار میکرد تا دخلمان به خرجمان برسد.»
آنا در فیلمهای کارزار انتخاباتی خود از نقش مهم مادرش در زندگیاش حرف زده است. او ۱۳ ساله بوده که مادرش بر اثر سرطان جان خود را از دست میدهد. از دست دادن مادر نقش مهمی در رو آوردن آنا به فعالیت اجتماعی و سیاسی داشته است. وقتی مادرش فوت میکند، به مطالعه بیش تر درباره زنان ایران میپردازد. میگوید: «به نظرم، مرگ پایان زندگی است اما نه پایان رابطه دو نفر.»
مطالب بیشتر در سایت ایران وایر
او کتابهای «شیرین عبادی» راجع به مبارزه زنان ایرانی را هم میخواند: «عشق و احترامم برای قوت زنان ایران چندین برابر شد. میدیدم که چه طور همیشه زنان هستند که در صدر اعتراضات مختلف در ایران بودهاند. در سال 1388 "ندا" بود که به قتل رسید. زنان ایرانی قبل و پس از انقلاب حتی از پوشش خود برای تغییر اجتماعی استفاده کرده اند. تحسینگر شجاعت زنان ایرانی بودهام و با خودم میگویم انگار در خون من است و وظیفه و مسوولیت من این است که در راه عدالت تلاش کنم.»
آنا در مورد سالهای بزرگشدنش در فلوریدای دهه ۱۹۹۰ میگوید: «در فلوریدا که بزرگ میشدم، ایرانی-امریکاییهای چندانی دور و برمان نبودند. من و خواهر دوقلویم تنها ایرانیهای مدرسهمان بودیم. پس از ۱۱ سپتامبر که موج نژادپرستی در گرفت، یادم هست یکی از همکلاسیهایم یک روز پرسید "اسامه بن لادن" قوم و خویشمان هست یا نه! در کل در فرهنگ امریکا تصویر بدی از افرادی که تبار خاورمیانهای دارند، ایجاد شد.»
حملات ۱۱ سپتامبر که در گرفت، آنا تازه ۱۱ سالش بود اما می گوید فعالیت اجتماعی خود را از یک سال قبل آغاز کرده بود.
۱۰ ساله بوده است که توماری جمع میکند تا جلوی تغییر زمان نهارخوری یکی از دوستان صمیمی خود را بگیرد. با بزرگتر شدن، سیاست برایش جدیتر میشود و اوضاع سیاسی ایران برایش همیشه اهمیت خاصی پیدا میکند.
می گوید: «در دبیرستان معلمی داشتم که درس دولت میداد و خیلی در زندگیام نقش داشت. تشویق شدم که به ایفای نقش در سیاست در امریکا فکر کنم. سیاست در ایران را هم همیشه از نزدیک دنبال میکردم. در دانشگاه درسهای مربوط به قانون گذاری میخواندم و البته فعالیت زیستمحیطی هم برایم اهمیت بسیاری داشت.»
زمان دانشجویی توجه زیادی به جنبش زنان در ایران داشته و مقالات دانشگاهی در مورد فمینیسم در ایران نوشته است. در جریان انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 1388، آنا یکی از مدافعان «جنبش سبز» می شود: «من و خواهرم هر روز مچبند سبز میبستیم. در سال ۲۰۱۰ مشغول جمعکردن امضا برای تومارهای مربوط به وضعیت حقوق بشر در ایران بودیم که با شعبه حزب دموکرات در دانشگاه آشنا شدیم. آنجا بود که به حزب دموکرات پیوستم.»
در بیش تر ایالات امریکا رسم است که افراد خودشان را تحت نام یکی از احزاب ثبت میکنند تا بتوانند در انتخابات مقدماتی آن حزب شرکت کنند. پس از آشنایی با فعالیت حزب دموکرات در دانشگاه، آنا که قبل از آن به عنوان «بدون حزب» ثبت شده بود، رسما به حزب دموکرات پیوست. پدر و مادرش هم پیش از او عضو همین حزب بودهاند.
در زمان مذاکرات هستهای با ایران، او که دیگر از فعالان محلی حزب دموکرات شده بود، از سیاست «باراک اوباما» و توافق هسته ای «برجام» دفاع میکرد. آنا تاکید میکند که وظیفهاش پرداختن به مسایل ایالتی فلوریدا است اما چند کلمه در مورد سیاست «دونالد ترامپ» نسبت به ایران هم میگوید: «از این بیبرنامگی و رویکرد کوتاهمدت ترامپ در موضوع برجام بسیار مایوس شدهام.»
او اما وظایف قانون گذاری خود را هم به نوعی به ایرانیان مربوط میکند: «وظیفه من این است که سعی کنم بودجهای در این ایالت تصویب شود که به نفع مدارس، نظام بهداشت و قوانین زیستمحیطیمان باشد. اما در ضمن امیدوارم بتوانم قانون گذار موثری باشم و این که دختر مهاجرانی از ایران هستم، باعث شود با این تصویر بدی که بعضیهامیخواهند در ذهن مردم فلوریدا و امریکا از مهاجرین و ایرانیها بسازند، مقابله شود.»
آنا از چشماندازش برای ایالت فلوریدا هم حرف میزند؛ از اتکای بیش از حد این ایالت به گردش گری، از عدم اختصاص بودجه کافی برای آموزش و پرورش و خدمات درمانی، از عدم سرمایهگذاری کافی در زیرساختها، از قوانینی که باعث میشوند حمل اسلحه راحت باشد و از نبود ضمانتهای قانونی کافی برای حفظ محیط زیست.
همین مسایل و چشماندازها است که باعث شده اند بسیاری از مردم فلوریدا، حتی خیلی از طرف داران حزب جمهوریخواه در این فضای قطبی امروز به او رای دهند. آنا دیروز جزو اولی های بسیاری بود که تاریخساز شد. بعضی از توییتهایی را که به فارسی راجع به او نوشته شده اند، پای تلفن برایش میخوانم. میزند زیر خنده و میگوید: «باور نکردنی است. واقعا برای من مایه افتخار است.»