Friday, Nov 16, 2018

صفحه نخست » قربانی همیشه بازنده و حریم خصوصی خانواده، پیام لطفی بیک

payamLotfi.jpgعمومی دانستن خشونت علیه زنان به طور خاص و عبور ازخصوصی پنداری ، تحول اساسی ، تاریخی و تعیین کننده در ارتقا گفتار و اسناد حقوق بشری و حقوق انسان ها ایجاد کرد ، و عبوری از رهیافت های سنتی که به عمده کردن مساله زنان منجر شد. اگر عبوراز خصوصی بودن و حریم خصوصی خانواده انجام نمی شد حرف زدن از جرم انگاری خشونت خانگی همچون گذشته تابویی آهنین بود که هیچکس حق عبور از آن را نداشت.

بیست و پنج سال فعالیت فعالان جنبش زنان بود که اسناد حقوق بشری را تغییر داد و دولت ها را موظف به رفع خشونت از زنان در خانواده کرد همان جایی که مایملک مردان و فرهنگ مبتنی بر مرد سالاری بود. فرهنگی که زنان و کودکان باید همچنان پشت درهای بسته و به نام حریم خصوصی کتک می خوردند، تحقیر می شدند و حتی به قتل می رسیدند.

به عبارتی طرح حریم خصوصی یعنی تداوم خشونت مبتنی بر تبعیض بر مبنای نظام مالکانه و سلطه که برای زنان حقی قائل نیست و زنجیره تبعیض بر اساس جنسیت را تقویت می کند. تبعیضی که تا از گردنه خشونت علیه زنان رد نشویم نمی توانیم امیدی به برابری جنسیتی بین زنان و مردان داشته باشیم . رهنمود عمومی شماره 19 کمیته سیدا بر رابطه مستقیم بین خشونت و تبعیض تاکید دارد چرا که دست اندرکاران " کنوانسیون رفع تبعیض علیه زنان " به خوبی می دانند که نگهبان چنین مناسباتی تقویت تفکری است که به نام حریم خصوصی ، دولت ها را از دخالت در خانواده مبرا می داند.

به چند مثال و سوال ساده که محصول خصوصی دانستن خانواده است توجه کنید و به آن پاسخ دهید.

به طور مثال اگر شما پزشک هستید و با زنی روبرو می شوید که به دلیل خشونت فیزیکی آسیب جسمی و روحی دیده باید سکوت کنید یا به مراجع قانونی گزارش دهید؟ حتی اگر زن به دلیل موقعیتی که در آن قرار دارد سکوت می کند.

اگر به عنوان پزشک و کادر درمانی با کودک آسیب دیده ای مواجه می شوید که والدین کودک به هیچ وجه مایل به دخالت پلیس یا نهادهای مدنی یا گزارشگری مطبوعات نیستند و به شما می گویند در مسائل خانوادگی ما دخالت نکنید چه می کنید ؟ سکوت ..... تا همچنان کودکان در خانواده های بد سرپرست باقی بمانند و هر مصیبتی را تحمل کنند؟

مثال دیگری می زنم ، معلم یا کادر آموزشی هستید و با خشونت فیزیکی یا جنسی یا عاطفی شاگرد خود روبرو هستید آیا چنین مواردی را به پلیس یا نهادهای ذیربط گزارش نمی دهید چون به شما مربوط نیست و مسائل خانوادگی است؟

همسایه خانواده ای هستید و مرتب صدای فحاشی یا درگیری آن خانواده را می شنوید یا می دانید مرد زن را حبس کرده و موارد دیگر آیا سکوت می کنید تا زمانی که به مرگ یا مشکلات روانی زن منجر شود؟

همین موارد و موارد مشابه نشان می دهد که خشونت علیه زنان یا کودکان و اعضا خانواده امری خصوصی نیست و خصوصی پنداشتن چنین شرایطی نه تنها منجر به گسترش خشونت می شود بلکه زنان و کودکان را بدون پشتوانه و حامی در میان خشونت و ترسی مهیب رها کرده و هر گونه مداخله گری اجتماعی را نمی پذیرد.

شرایطی که به نام چاردیواری اختیاری از مردم گرفته تا اعضای خانواده حساسیت به خشونت را از دست داده و جامعه ای بی تفاوت شکل می دهد که هیچ کنترل رسمی برای خشونت وجود ندارد.

فراموش نکنید که ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﻓﺸﺎرﻫﺎي ﻫﻨﺠﺎري در ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻋﻠﻴﻪ ﻗﺮﺑﺎﻧﻴﺎن ﺧﺸﻮﻧﺖ، ﻣﺨﺼﻮﺻﺎ زﻧـﺎن ، ﻗﺮﺑﺎﻧﻴـﺎن ﺑﻪ رﻏﻢ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺷﺪن ﺳﻌﻲ ﻣﻲ کنند ﻧﺎﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺑﺎﻗﻲ ﺑﻤﺎﻧﻨﺪ ﺗﺎ ﻣﺒﺎدا ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺧﺸﻮﻧﺖ دﻳﮕﺮي شوند یا همسایه و دوست و آشنا پشت سرشان حرف بزنند یا بگویند عجب زنی ....قربانیان از قضاوت شدن و یا انگ خوردن می ترسند . ترسی که غلط نیست چرا که هر روز در جامعه علیه قربانیانی که سکوت نکرده اند شکل می گیرد.ترسی که موجب می شود خانه برای زنان و کودکان نا امن تر از خیابان باشد چنانچه تجربه شخصی نگارنده از چنین ترسی ، ترس از حرف زدن درباره خشونت با کوله باری سنگین تا سال های سال قربانی و شاهدان خشونت را به پنهان کاری تشویق می کند و این ترس زمانی می شکند که با صدای بلند و بدون قضاوت بگویی " من قربانی خشونت هستم " و درباره خشونت گر صحبت کنی تا نقاب چهره خشونت گر بر زمین بیافتد.

نتیجه سکوت و خصوصی دانستن خشونت خانگی که دولت ها و سازمان های غیر دولتی را از دخالت در خشونت منع می کند انتقال فرهنگ خشونت پذیری و اعمال خشونت بین نسل هایی است که بر پایه نظریه یادگیری اجتماعی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و حتی افرادی که از خشونت حرف می زنند را به حاشیه پرتاب می کند.

نکته جالب توجه این است که بسیاری از قربانیان سکوت می کنند چرا که فکر می کنند اگر دیگران بفهمند چه فکری درباره آن ها می کنند و از این که نکند اطرافیان آن را ضعیف و بی اراده تصور کنند خجالت می کشند و جالب است که گفتمان پدر سالار بر این شرم و خجالت مهر تایید می زند چنان چه اگر شما از خشونت حرف بزنید می گویند آبرو قربانی رفت.

آن ها به جای آن که برای خشونت گر شرم اخلاقی ایجاد کنند دوباره قربانی را شرمنده نشان می دهند . چنین رفتاری قربانیان را روز به روز درمانده تر و ضعیف تر می کند طوری که آن ها همچنان اجازه می دهند از سکوت آن ها سو استفاده شود.

سوال این جاست آن ها که معتقد به سکوت و خصوصی دانستن خانواده هستند به عواقب چنین عقایدی آگاهند و می دانند این باور چه سطح نامتوازنی از قدرت بین زنان و مردان ایجاد کرده و چه تاثیری بر چرخه خشونت یا تداوم زنجیره خشونت دارد آن هم در حالی که مردان به دلیل سطح ارتباطات اجتماعی و انباشت منابع قدرت از حمایت بیشتری برخوردارند وقتی که اشکال مختلف خشونت را اعمال می کنند و کانال های ارتباطی و شغلی آن ها مستقیم و غیر مستقیم به حمایت از آن ها بر می خیزند و این در حالی است که قربانیان خشونت از این منابع قدرت آگاه و در بسیاری از شرایط به همین دلیل سکوت می کنند .

این زنان به خوبی می دانند که از پیش بازنده هستند و در چنین شرایطی ترجیح می دهند وارد بازی که از قبل نتیجه معلوم است نشوند. نتیجه چنین مناسباتی درخانواده ، ریزش فرهنگ اعمال شکل های مختلف خشونت به اجتماع ، روابط بین انسان ها ، کار ، تحصیل و حتی اقتصاد و تجارت است. نتیجه چنین مناسباتی در خانواده که برای مردم هم عادی شده این است که برای کنترل همکار و شریک و دیگر آدم هایی که با آن ها سرو کار دارند از هر روشی استفاده کنند و به نتایج رفتاری که مرتکب می شوند اهمیت ندهند .

چنین فرهنگی یک نتیجه دارد ، جامعه ای بیمار که مبتلا به مرضی مسری است و از درمان فرار می کند . ما همه قربانیان چنین تفکری هستیم.

سخن کوتاه آن که وقتی درباره موضوعی مهم چون خصوصی یا عمومی بودن خانواده صحبت می کنیم اندکی به نتایج آن فکر کنیم.

مطلب قبلی...
مطلب بعدی...


Copyright© 1998 - 2024 Gooya.com - سردبیر خبرنامه: info@gooya.com تبلیغات: advertisement@gooya.com Cookie Policy