مجتبی واحدی - دیدگاه نو
سرکار سلامی جانشین فرمانده کل سپاه گفته :"دورریز غذای ایرانیها چهل میلیون آمریکایی را سیر میکند". نمی انم ایندرجه دار سپاهی ، آمار مورد ادعای خود را از کجا آورده است؟ اما می دانم به برکتاستقرار جمهوری اسلامی، نوکیسه گان به انواع اسراف مبتلا هستند و بدترین نوع اسراف توسط کسانی انجام می شود که علت ثروت آنان ، داشتن ارتباط با صاحب نفوذان حکومتی است. اما باید اعتراف کرد علیرغم وجود میلیونها فقیر در ایران، اسراف کاری پدیده ای رایج در ایران استکه البته اسراف کار ترین ها ، نوکیسه های حکومتی هستند. حال که این فرمانبر رهبر، به وجود " اسراف کارترین " ها افتخار می کند خوب است تعداد دیگری از " ترین" ها را به او یاد آوری کنیم که عمدتا ناشی از برآمدن جمهوری اسلامی است.
در کنار اسراف کار ترین ها ، فقیر ترین مردم زندگی می کنند که بنابر آمار رسمی و اعتراف رئیس کمیته امداد، تعداد آنها حداقل دوازده میلیوننفر است. زندگی پرمشقتِ این فقیرترین مردم ، دستاورد حکومتی است که رهبر آن ، پراختیار ترین و در عین حال ، غیر پاسخگوترین مسئول در کشور است. او همه فرماندهان نظامی و انتظامی را منصوب می نماید، قوه قضائیه به وسیله کسی اداره می شود که اختیار عزل و نصب او به دست رهبر است ، تایید صلاحیت کاندیداهای نمایندگی مجلس به عهده نهادی است که منصوب رهبر هستند( فقهای شورای نگهبان مستقیما توسط رهبر نصب می شوند و اعضای حقوقدان شورا از میان کسانی انتخاب می شوند که رئیس قوه قضائیه معرفی می نماید).
در عین حال مصوبات همین نمایندگانِ دستچینشده ، باید به تایید منصوبان رهبر در شورای نگهبان برسد، رئیس جمهور از میان کسانی انتخاب می شود که صلاحیت آنها به تایید نمایندگان رهبر در شورای نگهبان رسیده است، صلاحیت اصلی ترین اعضای دولت از جمله وزرای آموزش و پرورش ،کشور، آموزش عالی ، دفاع ، خارجه و اطلاعات قبل از معرفی به مجلس برای اخذ رای اعتماد، باید به تایید رهبر برسد، سیاست خارجی کشور را رهبر تعیین می کند و همه سیاست گذاری های فرهنگی باید با مصوبات شورایعالی انقلاب فرهنگی تطابق داشته باشد؛ شورای فراقانونی که همه اعضای آن را رهبر تعیینمی کند. علاوه بر همه موارد فوق، رهبر در سی سال گذشته سیاست های کلی برای تنظیم برنامه های پنج ساله را تعیین کرده و مجلس اجازه ندارد خارج از چارچوب این سیاستها، بودجه سالیانه را تنظیمنماید. رهبر همچنین با تشکیل نهادهایی مانند " شورایعالی فضای مجازی " ، همه دستگاههای قضایی، تقنینی و اجرایی را به تبعیت از مصوبات این شوراها موظف نموده است. آنچه در بالا به عنوان بخشی ازاختیارات رهبر ذکر شد نشان می دهد که او " قدرتمندترین" مقام جمهوری اسلامی است . این قدرتمندترین مقام در سی سال گذشته حتی یکبار پاسخگوی سوالات خبرنگاران نبوده و هیچ نهادی نیز قدرت پرسشگری از وی را نداشته است. در عین حال او " مدعی ترین" شهروند ایرانی است که در سخنرانی های خود همواره از نحوه اداره کشور انتقاد می کند و حتی رفتار شخصی مردم نیز از انتقادهای او مصون نیست.
از " قدرتمندترین، غیر پاسخگوترین و پر مدعاترین رهبر" که بگذریم جمهوری اسلامی رکود دار " ترین" های دیگری نیز هست. "فریب کارترین سیاست مداران "را می توان در میان عالی ترین مقامات جمهوری اسلامی یافت. به اذعان گزارش ها و با گشت و گذاری در میان صفحات روزنامه ها و رسانه ها، می توان دریافت که دروغ به سکه رایج در جمهوری اسلامی تبدیل شده است. اما در این رذیله نیز " دروغگوترین" ها را می توان در میان" بلندمرتبه ترین مقامات" یافت ؛ از دروغ های رهبر در مورد پیشرفت های بی سابقه کشور تا آمارهای دروغ احمدی نژاد و وعده های دروغ روحانی . در باب رانتخواری، نیاز به تلاش گسترده نیست. افشاگری های متقابل جناح های حکومتی و رسیدگی های سیاسی قوه قضائیه علیه "رانت خوارانِ از کرسی افتاده" اثبات گردشِ " رانت خوارترین " ها در حکومت را آسان می کند. فساد اقتصادی و حضور " اختلاس گرترین" ها در مجموعه حکومت نیز نقل محافل عام و خاص است و گاه کار به جایی رسیده که رهبر برای کنترل انتشار اخبار رسوا کننده ، ناچار به فریاد " کش ندهید" شده است. " فاسد ترین " دستگاه حکومتی، از " بالا ترین " نرخ رشد فساد نیز برخوردار است به طوری که طی دو سه سال گذشته ، شنیدن اخبار اختلاس و دزدی های چند هزار میلیارد تومانی به یکی از "عادی ترین" عادت های روزانه مردم تبدیل شده است.
در مقوله رسانه و اطلاع رسانی، دو " ترین" به دستگاه های رسمی جمهوری اسلامی، تعلق می گیرد : " سانسورزده ترین و " بی سواد ترین". نگاهی به اقبال عمومی ایرانیان - حتی حامیان حکومت - به رسانه های غیر مجاز و رادیو تلویزیونهای خارجی، ناامیدی عمومی از دسترسی به اخبار صحیح و دقیق از طریق رسانه های داخلی را به اثبات می رساند که مفهومی جز یقیناکثریت ایرانیان به حاکمیت سانسور در رسانه های داخلی ندارد. مبانی فکری که توسط رسانه های داخلی - اعماز سنتی و مدرن - ترویج می شود نیز تسلط خرافه گرایی و بیسوادی در این رسانه ها را آشکار می سازد. سلب اعتماد عمومی به دلیل حاکمیت سانسور در سیستمخبررسانی رسمی و بی اعتمادی عمومی به رسانه های داخلی در حدی است که مقامات جمهوری اسلامی و در راس آنان رهبر را به " حریص ترین " افرادِ ایرانی در استفاده از انواع رسانه هایی وادار کرده که بر اساس قوانین جاری ، استفاده از آنها ممنوع است.
قوه قضائیه جمهوری اسلامی که بایستی ناظر سخت گیر برای اجرای قانون در کشور باشد " قانون گریزترین" دستگاه حکومت و رئیس آن ، " قانون شکن ترین " عنصر در میان قانون گریزان است.او علاوه بر دخالت های غیر قانونی در روند محاکمات ، سالهاست بر خلاف نص اصول قانون اساسی و قوانینمحاسباتی ، وجوه سپرده زندانیان را در شصت و سه حساب های شخصی واریز کرده و سالیانه دهها میلیارد تومان سود حاصله را بدون هیچگونه نظارت قانونی به هر نحو که مایل است خرج می کند. او در این زمینه ، عنوان " وقیح ترین" خلاف کار را به خود اختصاص داده و افشا کنندگان این سوءاستفاده مالی را مورد تهدید قضایی قرار می دهد.
جمهوری اسلامی ، در کنار " فاسدترین، قانون گریزترین ، رانت خوارترین، دروغ گوترین ، وقیح ترین مسئولان و سیاستمداران" ، در میان مدعیان دین مداری و حوزه های علمیه نیز ، " بی دین ترین " ها و " اسلام ستیز ترین " ها را به خدمت گرفته به طوری که دستاورد اقدامات آنان، افزایش بی سابقه دین گریزی در میان اقشار گوناگون به ویژه جوانان بوده است.
آغاز این یادداشت ، به سخن سخیف جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران اختصاص داشت . پس بد نیست به ویژگی غالب در میان غاصبان مراتب نظامی در جمهوری اسلامی، اشاره کنم. بی تردید آنان را باید " بی شعور ترین " نظامیان دنیا نامید. جانشین فرمانده کل سپاه، به اسراف گری ملت خویش می بالد، فرمانده ارتشی، از فروش سلاح های امریکایی به عربستان اظهار خوشحالی می کند زیرا به عقیده او ، این سلاح ها پس از ظهور امام زمان در اختیار سپاه ایشان قرار می گیرد ، کسی که شانزده سال فرمانده کل سپاه پاسداران بوده ، برای حل مشکلات اقتصادی، گروگانگیری سربازان امریکایی و باجگیری یکمیلیارد دلاری به ازای آزادی هر سرباز را پیشنهاد می دهد و فرمانده فعلی سپاه، در برابر چشمان دهها نفر با استفاده از تلفن موبایل با یک موجود خیالی سخن می گوید و دستورات لجستیک صادر می کند.
" ترین " های جمهوری اسلامی ، به آنچه در بالا آمد محدود نمی شود . اما ظاهرا یک" ترین"، محبوب همه مقامات جمهوری اسلامی است. آنها که بدترین ظلم ها، فسادها، دروغگویی ها و ایران ستیزی ها را بر مردم ایرانیان تحمیل کرده و شاهد تحمل اینهمه ظلم و فاجعه توسط ایرانیان بوده اند به ایننتیجه رسیده اند که بسیاری از ایرانیان، " بی خیال ترین" مردمان این روزگارند که نه دلار بیست هزارتومانی آنان را به عصیان وا می دارد نه اختلاسهای هزارانمیلیاردی و فقر میلیونها ایرانی یا انواع ظلم و تحقیر. نه خبر تجاوز قاری بیت رهبر به شاگردانش ، خون کسی را به جوش می آورد نه اسیدپاشی مزدوران حزب الهی به دختران معصوم و.....آنان با دلخوشی به این توهم، هر روز بر ظلم و سوء استفاده خود می افزایند. دلخوشیِ دیگر سران حکومتِ آنست که در میان اپوزیسیون ایران، " پوزیسیون ترین" ها را جاسازی کرده و از طریق آنان ، مردم را می فریبند و عصیان آنها را کنترل می کنند. اما غافل از آنکه اولا ، قشری که به بی خیالی نسبت به تضییع حقوق خود عادت کند در برابر توطئه خارجی یا هر حادثه ای که استقلال و تمامیت ارضی کشور را تهدید کند نیز بی خیال خواهد بود.ثانیا روزی که فریب کاری اپوزیسیون نمایان داخلی و خارجی برای مردم آشکار شود شاهد عصیان " عصبانی ترین " مردمی خواهیمبود که هیچکس نخواهد توانست آنان را از انتقام - حتی انتقام کور - باز دارد.
می دانم بخش پایانی یادداشت بسیاری از مخاطبان را خواهد آزرد و در انتظار سیل حملات خواهم بود . اما تحمل عصبانیت امروز مخاطبان به خاطر آنچه که حقیقت می دانم آسان تر از گلایه فردای آنان به خاطر پنهانکاری و خودداری از بیان حقیقتی است که انکار، چیزی از خطر آننخواهد کاست.
سرکار سلامی و مقامات ما فوق او با " ترین" های خود خوش باشند. اما دیر نیست که عصیان " عصبانی ترین مردم" طومار آنها را خواهد پیچید؛ اگر چه با کمال تاسف، هر چه بر دوره حاکمیت " ترین " ها افزوده شود خسارت عصیان غیر قابل کنترل مردم ، بیشتر خواهد بود.