حمید علوی - بی بی سی
آذر ماه، ماه خونینی است برای روشنفکران و فعالان سیاسی ایرانی. دوم آذر ۶۷ کاظم سامی به شیوهای به قتل رسید که درست ده سال بعد از آن، پروانه و داریوش فروهر به قتل رسیدند. پیکر آنها کاردآجین شد.
در همین ماه است که علی اکبر سعیدی سیرجانی، محمد جعفر پوینده و محمد مختاری هم به قتل رسیدند.
کاظم سامی روانپزشک، از بنیانگذاران جنبش انقلابی مردم ایران (جاما)، نخستین وزیر بهداشت پس از انقلاب و نماینده مجلس شورای اسلامی در دوره اول از تهران، زمانی که در مطب خود با آخرین بیمار منتظر ویزیت از او بود، به شیوه فجیعی به قتل میرسد. سامی با ضربات کارد بر سر و سینه و دستش سلاخی شده بود. پس از سی سال راز قتل او که سیاسی بود، هیچگاه برملا نشد و آمران قتل او به جامعه معرفی نشدند.
برخی معتقدند که قتل کاظم سامی نخستین قتل سیاسی از این نوع است که طی دهه هفتاد با عنوان قتلهای زنجیرهای تدوام یافت.
بهروایت نظامالدین قهاری از همفکران و دوستان نزدیک کاظم سامی، از آنجا که خانه سامی در طبقه بالای مطب بوده، همسرش با شنیدن فریادهای او به اتاق مطب میرود که "با سرشکافته شده دکتر" مواجه میشود.
آقای قهاری در آذرماه سال ۱۳۷۸ به نشریه پیام هاجر گفت قاتل، همسر سامی را در اتاق دیگری حبس میکند اما او پس از یک ساعت با شکستن شیشه اتاق خود را رها میکند و سامی را که غرق در خون بود، به بیمارستان میرساند. سامی ۴۸ ساعت دوام میآورد اما سرانجام تسلیم مرگ میشود.
محسن کدیور، دینپژوه در نوشته "چرا دکتر سامی را ترور کردند؟" (آذر ۹۵) شیوه قتل سامی را در مطبش این گونه روایت میکند که یادآور سلاخی فروهرهاست: "نخستین ضربه قاتل هنگامی به سر دکتر سامی وارد آمده که وی روی دسته کاغذهای نسخه خم شده بود و احتمالا مشغول نوشتن نام و مشخصات و نوع بیماری قاتل بوده است. قاتل از این فرصت استفاده کرده ابتدا از جلو ضربهای به دکتر وارد میکند و سپس پشت صندلی رفته از پشت گردن او را محکم گرفته و چهار ضربه به سر او وارد می کند که به هر دو نیمه جمجمه و مغز اصابت کرده و جراحات شدیدی وارد می سازد. مرحوم دکتر سامی برای دفاع از خود دستش را بالای سر میبرد و به این ترتیب دست وی هم زخمی میشود و پیش از آنکه از پای درآید دوبار فریاد کشیده است."
قاتل سامی
علی اکبر محتشمی وزیر وقت کشور، قاتل را محمود جلیلیان معرفی میکند، شخصی که در سال ۵۹ از سازمان هلال احمر زمانی که سامی ریاست آن را بهعهده داشته اخراج شده بود. برخی مقامات وقت اعلام کردند که انگیزه قتل شخصی بوده و قصد جلیلیان انتقام بوده است. همچنین اعلام شد که قاتل تعادل روانی نداشته است.
چندی بعد از قتل سامی، گفته شد که جسد قاتل در حمام برلیان در اهواز و در حالیکه خود را از دوش حلقه آویز کرده بود، یافت شد. اما این سوال پیش آمد که چرا قاتل بعد از ۹ سال به فکر انتقام افتاده بود؟ و چگونه باتوجه به هیکل درشت او، دوش حمام تحمل وزن او را کرده بود؟
انگیزه شخصی برای قتل، از جانب خانواده و نزدیکان سامی (وحتی برخی مسئولان وقت) هیچگاه پذیرفته نشد. قهاری در این رابطه میگوید اخراج قاتل از هلالاحمر کار سامی نبوده است. "ایشان ریاست عالیه داشت و پاکسازی [نیروها] را گروه دیگری انجام میداد. این شخص دوباره به کار دعوت شد و توسط مدیریتهای بعدی باز هم پاکسازی شد."
علاوه بر این، گفته شد که قاتل همراه خود اسلحه و نارنجک داشته است و حتی همسر سامی را در مطب با نارنجک تهدید کرده بود. بر این اساس، قهاری میگوید قاتل میتوانسته خود را با اسلحه بکشد.
گفته میشد قاتل در اهواز به همراه خود چند گذرنامه جعلی داشته است، و به نظر میآید قصد خروج از کشور را داشت، نه خودکشی.
علی اکبر اعلمی، نماینده پیشین مجلس، که در آن زمان معاون مدیر کل امور انتظامی وزرات کشور بوده، با دیدن پرونده سامی، شش شبهه را در آن میبیند. بهگفته او مقامات قضائی و مسئولان امنیتی و انتظامی قاتل سامی را "بیمار روانی" دانستند که خود را حلقآویز کرد.
اما تنها قتل کاظم سامی در هالهای از ابهام باقی نماند. مرگ مشکوک قاتل او و سرهنگ دلشاد تهران، از مشاورین امنیتی مرتبط با پرونده سامی هم به ابهام پرونده افزود.
سرهنگ دلشاد تهرانی
حدود دو هفته بعد از قتل کاظم سامی، مرگ سرهنگ دلشاد تهرانی ۵۱ ساله که مسئولیتی در پرونده سامی داشت، خودکشی اعلام شد. در روایتی آمده است که او پشت میز کار خود با گلولهای به زندگی خود پایان داده است.
بهگفته نظامالدین قهاری در آن ایام ادعا شد که مرگ او "خودکشی" بوده است.
اما او در این رابطه افزود در آن روزگار: "استنباط این بود که این خودکشی هم در ارتباط با خودکشی [قاتل سامی]... بود. میتوانست به این علت باشد که شاهدها از بین بروند."
سرهنگ دلشاد تهرانی مشاور امنیتی وقت وزارت کشور بود و به گفته نظامالدین قهاری پیش از این "در اطلاعات خدمت میکرده" است.
محمد جعفری، سردبیر روزنامه انقلاب اسلامی و از نزدیکان ابوالحسن بنیصدر، نخستین رئیسجمهور جمهوری اسلامی اطلاعات بیشتری درباره آقای تهرانی به دست میدهد.
به گفته آقای جعفری، با قتل سامی، از سرهنگ تهرانی میخواهند تا از این قتل کشف رمز کند اما با رسیدن به "سرنخ اصلی" ناگهان دو هفته پس از قتل سامی پشت میز کارش سرنوشتش تغییر میکند. اعلام میشود با اسلحه کمریش خودکشی کرد.
برخی مقامات تلاش کردند که قتل سامی را با انگیزه شخصی و دو مرگ مشکوک دیگر را خودکشی اعلام کنند. این درحالیست که بعدها وقتی که خاطرات اکبر هاشمی رفسنجانی چاپ میشود از قتل کاظم سامی به عنوان "ترور" یاد کرده و در باره قاتل سامی نوشته است:" آقای موسوی اردبیلی گزارش داد که در پزشکی قانونی در صحت ادعای خودکشی قاتل دکتر سامی تردید بهوجود آمده و احتمال اینکه باندی بودهاند و او را کشتهاند و کشتهاش را حلق آویز کردهاند، وجود دارد. قرار شد پیگیری شود تا حقیقت مکشوف گردد."
دلیل قتل سامی چه بود
این پرسشی است که هنوز جوابی برای آن نیست و گمانهزنیهایی درباره آن وجود دارد. برخی بر آنند که کاظم سامی روابط حسنهای با آیتالله حسینعلی منتظری داشت و او سامی را در آینده سیاسی کشور در قامت ریاستجمهوری میدیده است.
نظامالدین قهاری این نظر را قبول ندارد. بهگفته او سامی پزشک مورد اعتماد قائم مقام وقت رهبری بود و "در زمینههای پزشکی مورد مشورت قرار میگرفت و ارتباط عاطفی بین ایشان و آقای منتظری برقرار بود."
اگرچه اضافه میکند شاید پس از جنگ، کاظم سامی یکی از کسانی بود که "میتوانست مسئولیتهایی را بر عهده بگیرد."
اما در عین حال سامی صریحا در سخنرانیهای خود "از حاکمیت فردی و مطلقه" انتقاد میکرد.
به نظر نظامالدین قهاری، دو دلیل میتواند موجب حذف فیزیکی سامی بوده باشد: جلوگیری از تاثیر او بر جریانات سیاسی و ایجاد رعب و وحشت در دیگر فعالان سیاسی.
شاید در میان برخی مسئولان وقت که برای قتل کاظم سامی پیام تسلیت فرستادند، پیام آیتالله منتظری به پدر او از نزدیکی خاص او با سامی نشات میگرفت، چنانکه مرگ او را "شهادت" نامید.
احمد خمینی در ماجرای برکناری آیتالله منتظری از قائم مقامی رهبری، رنجنامهای خطاب به او منتشر میکند و در بخشی از آن مینویسد که قائم مقام وقت، قتل سامی را "کار عوامل اطلاعات وقت دانسته" بود.